۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۰۸)

جمعبندی
از
مسعود بهبودی

زنده باد شعور به عوض شعر و شوق و شور و شعار

۱
گرامیداشت سرسری و عادتی و سطحی روز کارگر
درمان درد بی درمان دوران ما نیست.

۲
جنبش کارگری باید از دیدی دیگر
تجزیه و تحلیل شود.

۳
طبقه کارگر باید شرم کند.

۴
شرم
پیش شرط اخلاقی مهم انقلابی بودن است.

۵
احزاب ک. کذایی هم 
به همین سان
باید شرم کنند که شعور علمی و انقلابی 
را
کسب و درک و تبلیغ نکرده اند.

اشاره ای به نکاتی چند

۱
شاید بهتر باشد برای رفع سوء تفاهم
«برایشان» را
«برای شان» بنویسیم.

تا با «بر ایشان» عوضی گرفته نشود.

۲
ضمنا عشق را نمی توان جست و جو کرد.

۳
عشق گمشده
خرافه ای بیش نیست.

۴
عشق
بسان حوادث طبیعی است
بسان باد و زلزله و آتشفشان و توفان است

۵
سر و کله عشق
به طرز ناگهانی
پیدا می شود و
به قول خواجه
»دل می رود ز دستش»

۶
یعنی
مفاهیم دلدادگی و دلبری و غیره هم خرافی اند.

۷
کسی
آگاهانه به کسی دل نمی دهد
و
از کسی دل نمی رباید.

۸
عشق
نه
آگاهانه و ارادی
بلکه خودپو و غیرارادی است

۹
در غیر این صورت
عشق نیست.
تجارت است.

۱۰
عشق
ضمنا
چیز مثبتی هم نیست.

۱۱
اعضای علاف و عیاش طبقات حاکمه انگل
عشق
را
در شعر و دیگر فرم های هنر
ایدئالیزه کرده اند.

۱۲
عشق
اصلا
رابطه به معنی واقعی کلمه نیست

۱۳
رابطه باید دو طرفه باشد

۱۴
عشق نوعی وابستگی است
یکطرفه است
به
همین دلیل
محکوم به شکست است.

۱۵
اگر عشق رابطه باشد
دوستی و رفاقت است و نه عشق

اشاره ای به مقوله ملت

۱
ساده کردن مسائل
نادرست و حتی خطرناک است

۲
ایران گرفتار در چنگال فاشیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم
با المان فاشیستی قابل مقایسه نیست.

۳
در المان فاشیستی
ملت واحدی وجود داشت.

۴
در ایران گرفتار در چنگال فاشیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم
ملت به معنی واقعی کلمه وجود ندارد

۵
ملت واحد در ایران
فقط در صورت پیروزی حزب توده در سال ۱۳۳۲
میسر می گشت.
ملت آذربایجان
با پیروزی اقنلاب دموکراتیک خلق تحت رهبری فرقه د. آذربایجان
میسر شده بود.

۶
روندی که در ج. خ. چین از ۷۰ سال قبل آغاز شده
یعنی
تشکیل ملت بزرگ چین
اشاعه شعور ملی
بربریت زدایی پداگوژیکی و آموزشی ـ پرورشی و ایده ئولوژیکی از اقوام عقب مانده
و
برابری همه اعضای جامعه
فقط تحت رهبری حزب توده
می توانست و می تواند میسر شود.

۷
در ایران گرفتار در چنگال فاشیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم
نه تنها از شعور ملی خبری و اثری نیست
بلکه
تخریب شعور ملی در مقیاس تکامطویله ای و در واحدهای مختلف ملی در جریان است.

۸
مشخصه مهم فاشیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم
تمدن ستیزی و تمدن زدایی
فرهنگ ستیزی
شعور ملی ستیزی
ملت ستیزی
پیشرفت جامعتی ستیزی
اخلاق ستیزی
زن ستیزی
و
خردستیزی
است.

۹
یکی از دلایل تلاش طبقه حاکمه طویله جماران در جهت تشکیل امت
فقدان ملت بوده است.

۱۰
و دشواری تشکیل ملت تحت رهبری طبقات اجتماعی غیر پرولتری است.

۱۱
امروزه
در واحدهای ملی کذایی
اثری از شعور ملی و ناسیونالیسم نیست.

۱۲
جای شعور ملی و ناسیونالیسم را شعور پانیستی و پانیسم گرفته است.

۱۳
جمارانیسم هم فرمی از پانیسم است
پان اسلامیسم است
پان شیعیسم است.


اشعار شعرای جماران
در واقع عش عارند.
همه از دم بند تنبانی اند.
در کدوی کله این قبیله نکبت زده
همه سلول های گچ گرفته
اصلا و اساسا
حشری اند.

کیکاووس یاکیده

ای بانو
بیا حواس مان را پرت کنیم

مال هرکس دورتر افتاد
عاشق تر است

اول خودم، (؟)
حواسم را بده تا پرت کنم.

پایان
فروغ
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را


او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را


او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم کن ، که من دیوانه ام


من به او می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ، من تو را بیگانه ام


آه از این دل ، آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند


چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا ، کس به آوازش نخواند


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر