۱۳۹۹ اردیبهشت ۶, شنبه

ایرانیان در آیینه این و آن (۴)



منبع:
وال فیسبوک هلن پطروسیان

تأملی 
از
ربابه نون
 
ایرانیان
مردمی
بی تفاوت
بی هویت
توجیه گر
دروغگو
ریاکار
خرافاتی
فرصت طلب
و
طماع
هستند.
 
۱
ایرانیان
ریاکار
هستند.
ریا
یعنی
ناهمخوانی ظاهر و باطن.
 
یعنی
مثلا
تظاهر به پارسایی،
ضمن بی ایمانی.
 
مثلا
انتقاد از میخواری،
ضمن میخواری در خانه و دور از میخانه.
 
ریا
یکی از مهم ترین و مرکزی ترین مفاهیم در جامعه ـ تئوری انتقادی خواجه شیراز است.
 
خواجه
بیشک
اهل ریا نیست.
 
اما چرا و به چه دلیل؟
 
۲
ایرانیان
ریاکار
هستند.
 
پیش شرط بی ریایی
همخوانی طبقاتی با طبقه حاکمه
است.
 
یعنی
تعلق طبقاتی به طبقه حاکمه است.
 این بدان معنی است
که
ریا و بی ریایی
علت عینی و طبقاتی
دارد.
 
یعنی
دست خود آدم نیست.
 
یعنی
اعضای بی ریای جامعه
احتیاجی به ریا ندارند.
 
فرق هم نمی کند 
که
طبقه حاکمه
اقلیت انگل 
باشد
و
یا
اکثریت زحمتکش.
 
لنین
هم
پس از پیروزی انقلاب اکتبر و تبدیل طبقه کارگر و متحدینش به طبقه حاکمه
از
ریاکاری خیلی ها   
هشدار می دهد.

۳
ایرانیان
ریاکار
هستند.
 
ریا
یک مفهوم اخلاقی (اتیکی) است.
 
 
اکنون این سؤال پیش می آید و سینه سپر می کند
که
اگر
 بی ریایی 
به 
طور عینی و طبقاتی
مشروط می شود،
یعنی
دست خود اعضای جامعه نیست،
پس به چه دلیل باشد، فضیلتی محسوب شود؟
 
به
چه دلیل 
باید یکی از سجایای اخلاقی باشد؟
 
اکنون
می توان
به
ماهیت طبقاتی اخلاق (اتیک)
پی برد.
 
اخلاق (اتیک) 
همیشه و همه جا
پدیده ای طبقاتی است.

اخلاق
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است
و
تابع زیربنای اقتصادی آن جامعه است.

یعنی
با
تعویض طبقه حاکمه
دیالک تیک ریاکاری و بی ریایی
وارونه می شود:
بی ریایان جامعه برده داری، فئودالی و بورژوایی
به
ریاکاران جامعه سوسیالیستی
تبدیل می شوند.

یعنی
اخلاق طبقات اجتماعی انگل
با
اخلاق طبقات اجتماعی مولد و زحمتکش
جایگزین می شود.

اگر 
تیز بیندیشیم
نه
ریاکاری
ننگ است
 و 
نه
بی ریایی
فخر.

۴
ایرانیان
ریاکار
هستند.
 
ریا
اما
به
اعضای جامعه
تحمیل می شود.
 
زندگی
حق خود را می طلبد.
 
خواهی نشوی رسوا
همرنگ جماعت شو.
 
برای اینکه ستم نبینی و دچار ذلت نشوی،
باید ریا بورزی.
 
در این ضرب المثل پوئه تیکی
ریا
توجیه و تبلیغ می شود:
 
اکنون
باید
به
هشدار لنین از ریاکاران
برگشت
و
پرسید:
چرا باید در حاکمیت و حکومت شوراهای کارگری 
کسانی به ریا روی آورند.
 
این سؤال
حاکی از این حقیقت امر است
که
ریا
توسط طبقه حاکمه به طبقات محکوم تحمیل می شود.
 
این 
تحمیل ریا
ای بسا
از
بنیادی ترین سلول جامعه
یعنی
از
خانواده
شروع می شود.
 
مادر و پدر
در
نهایت حسن نیت
ریا
را
به
فرزندان خود
تدریس، توصیه و حتی تحمیل می کنند.
 
چه کنند
وقتی
می بینند که بی ریایی به بدبختی و رسوایی منجر می شود.
 
راستی
منظور لنین
از
بی طرف سازی این و یا آن طبقه اجتماعی در قبال طبقه کارگر
چیست
و
چگونه میسر می شود؟
 
آیا
سکوت این و آن طبقه اجتماعی
فرم مفیدی از ریا نیست؟
 
خشت اول چون نهد معمار
کج
تا ثریا می رود، دیوار
کج.
 
حتی
در
درون احزاب پرولتری
درس ریا
می آموزند.
 
حتی
در
درون احزاب پرولتری
اعضای حزب
را
بی طرف
می سازند،
اگر
سرکوب نکنند.
 
چه
باید کرد؟
 
چه می شود کرد؟
 
اکنون
به
اهمیت و عظمت روشنگری
پی می بریم.
 
اعضای حزب و جامعه
باید
به
هماندیشی علمی و انقلابی
خو کنند.
 
یعنی
حقیقت عینی
باید
خدا
شود
و
مورد پرستش قرار گیرد
و
نه
مصالح و منافع کوتاهمدت و چه بسا حتی آنی.
 
دشواری مسئله
هم
همین جا ست:
تمرین و تعلیم و تعلم هماندیشی علمی و انقلابی
برخورد وسواس مند به مفاهیم فلسفی
(لنین)
زمانگیر
است.

در روندی طولانی و مشقت بار میسر می شود.


۵
ایرانیان
ریاکار
هستند.
 
حالا
معلوم می شود
که
ریا
در
انحصار ایرانیان نیست.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر