۱۳۹۷ آبان ۱۵, سه‌شنبه

تأملی در لاطائلات سید جواد طباطبایی (۱۰)



سید جواد طباطبایی
(۱۹۴۵)
  استاد و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست 
  عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 
  از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» 
  در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
تحصیلکرده
در
  دانشگاه پانتئون- سوربن، دانشگاه تهران

ویرایش و تحلیل
از
 ربابه نون
 
۱
 تعریف مارکس از سوسیالیسم
 بود 
که می‌ گفت، 
دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا. 

یعنی سالاری مردم که عبارت باشند از پرولتاریا.
 
اول
در 
نهایت بی شرمی 
جفنگی 
را
به 
مارکس نسبت می دهد:
سوسیالیسم = دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا
بعد
با
چشمان بسته
تهمت دیگری
را
به مارکس می زند: 
مردم = پرولتاریا

احدی از پامنبری ها نیست
که
بپرسد:
ابوی
به چه دلیل؟

مردم
قاعدتا
یعنی کلیه طبقات و اقشار هر جامعه.

سؤال این است 
که
علامه
چگونه به این نتیجه رسیده است؟

۲
 تعریف مارکس از سوسیالیسم
 بود 
که می‌ گفت، 
دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا. 

یعنی سالاری مردم که عبارت باشند از پرولتاریا.
علامه
احتمالا
با توجه به واژه دموکراتیک یعنی مردمی از دید مارکس
به این نتیجه می رسد
که
دیکتاتوری دموکراتیک = دیکتاتوری مردم 
بعد
بی اعتنا به ساختار مفهوم جعلی نسبت داده شده به مارکس
(دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا)
نتیجه می گیرد
که
مردم = پرولتاریا
۳
این تلقی از دموکراسی، 
کاملا مارکسی و نادرست است.
 
در واقع،
 اگر دموکراسی است که دیکتاتوری نیست، 
 
این دو تا با هم سازگار نیستند.
این ادعای علامه به چه معنی است؟
وقت آن است
که
  دموکراسی
را
مورد بررسی تاریخی و مشخص قرار دهیم:
۴
در
فرماسیون اقتصادی کمونیستی آغازین
(کمون اولیه) 
مردم = کلیه اعضای جامعه
بوده اند.

جامعه = خانواده 
بوده است.

روابط میان اعضای جامعه = روابط اعضای خانواده 
بوده است.

به همین دلیل
نخست
 مادرسالاری
بعد
پدرسالاری
تشکیل یافته است.

در 
این پله از توسعه جامعه بشری
جامعه
مبتنی بر برابری، خواهری ـ برادری، مادری ـ فرزندی، پدری ـ فرزندی و مساعدت و هبمستگی
بوده است.

۵
در
فرماسیون اقتصادی برده داری
جامعه
خصلت طبقاتی 
به خود می گیرد:
اقلیت انگشت شماری اساسی ترین وسایل تولید جامعه
را
به زور و زر و ترفند
تصاحب می کنند
و
اکثریت اعضای جامعه
برای نجات از مرگ
مجبور به بردگی می شوند.

برده می شوند و مثل سیب و سیب زمینی خرید و فروش می شوند.

به قول ارسطو که خود خداونده بنده (ارباب برده دار) بوده،
برده = ابزار سخنگو

دولت 
برای نخستین بار
در
 این فرماسیون اقتصادی تشکیل می شود.
دولت
یعنی ماشین بغرنج سرکوب هر نفسکشی که منافع طبقه حاکمه (اربابان برده دار) را 
به خطر اندازد.
دولت
ضمنا
سپاه عظیمی از جنگاوران مسلح به جنگ افزارهای مرگ آور
را
یعنی
سازمان برده سازی خلق های دیگر
را
در اختیار دارد. 

۶
دولت
به مثابه محتوای ماهوی
می تواند
 فرم های نمودین متنوع  و متفاوت و حتی متضاد
داشته باشد:
دولت
می تواند
فرم سلطنتی داشته باشد
(مونارشی)
فرم مبتنی بر حکومت اقلیت ممتاز را داشته باشد
(اولیگارشی)
فرم مذهبی داشته باشد
 (تئوکراسی، جمهوری جماران)
و
یا
فرم مبتنی بر مردم سالاری داشته باشد
(دموکراسی)
محتوای ماهوی دولت
اما
همان می ماند که بوده است:
دیکتاتوری طبقه ای بر طبقات دیگر
۶
دموکراسی = مردم سالاری
در 
جامعه برده داری
چه تعریفی می تواند داشته باشد؟
برای تعریف و تعیین رئالیستی دموکراسی 
در 
فرماسیون اقتصادی برده داری
باید
پرسید:
مردم
متشکل از کیان است
که
فرمانفرمای جامعه است؟
توده های عظیم برده = ابزار سخنگو
که
اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعه
را
تشکیل می دهند،
بیشک
جزو مردم نیستند.
مثل خیش و بیل و کلنگ و خرمنکوب و گاوآهن اند
و
در
 بهترین حالت
 مثل گاو و خر و اسب و استرند.
بنابرین 
دموکراسی در این جامعه = فرمانفرمایی اقلیت موسوم به آزاد = ضد برده
است.
  ۷
دموکراسی = مردم سالاری
در 
جامعه فئودالی
چه تعریفی می تواند داشته باشد؟
برای تعریف و تعیین رئالیستی دموکراسی 
در 
فرماسیون اقتصادی فئودالی
باید
پرسید:
مردم
متشکل از کیان است
که
فرمانفرمای جامعه است؟
توده های عظیم رعیت =  توده های مولد و زحمتکش وابسته به زمین و اربابان زمین
که
اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعه
را
تشکیل می دهند،
بیشک
جزو مردم نیستند.
از
دموکراسی 
هم
خبری نیست.
 
بیشتر
اریستوکراسی سرشته به تئوکراسی
در این جامعه حاکم است.

یعنی
اشراف و اعیان و روحانیان و بزرگان خیلی خیلی محترم و ایدئال
 از
 دید علامه های طویله جماران
حاکم
اند.
۸
دموکراسی = مردم سالاری
در 
جامعه بورژوایی
چه تعریفی می تواند داشته باشد؟
برای تعریف و تعیین رئالیستی دموکراسی 
در 
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
باید
پرسید:
مردم
متشکل از کیان است
که
فرمانفرمای جامعه است؟
مردم = طبقه حاکمه بورژوا + پرولتاریا + اقشار بینابینی + اقشار متفاوت دهقانی
دموکراسی = مردم سالاری
در
جامعه بورژوایی
 به صورت رئال مطرح می شود:

در این جامعه
اصولا
مردم متشکل از اقشار و طبقات متفاوت 
می توانند
نمایندگان خود
را
انتخاب کنند
و
به طرز باواسطه
 (از طریق مأمورین و نمایندگان سیاسی خود)
فرمانفرمایی جامعه
را
به دست گیرند.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر