۱۳۹۷ آبان ۱۸, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۸۸)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 

دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه

۱
ترامپ و بقیه مأمورند

۲
مأموران طبقه حاکمه اند.

۳
فریب هارت و پورت ها را عوام الناس بی خبر از مارکسیسم - لنیینسم می خورند.

۴
ترامپ ها آنچه استاد ازل گفت :
«بکن»
می کنند.

۵
این در مور سید علی و مشد حسن و مش ظریف هم صادق است

۶
پیش به سوی آموزش تئوری رهایی نهایی

۷
زنده باد فوت و فن خود اندیشی

۸
زنده باد خروج از طویله خریت
و
ورود به عالم آدمیت

ممنون از زحمت هماندیشی

۱
سکسیسم کلمات نیستند.

۲
سکسیسم
یکی از فرم های بروز ایده ئولوژی امپریالیستی است.

۳
روی این مفهوم باید بر اساس تجارب زنده زندگی
کار شود.

۴
اشعار و اثار و افکار مولانا و غیره
هم
باید تحلیل شوند.

۵
تحلیل هم می شوند.

۶
ما شاید ۵۰۰۰ صفحه تحلیل از اینها همه منتشر کرده باشیم.

۷
همین کلیدر باید تحلیل شود.

۸
احدی از محتوای طبقاتی، سیاسی و فرماسیونی این اثر خبر ندارد.

کسی که جایگاهش را ترک کند، آن را از دست می دهد.
رومن رولان
جان شیفته

ممنون.

۱
جایگاه معنی دیگری دارد.

۲
احتمالا ترجمه معیوب است.

۳
هر کس در هرم جامعه
جایگاهی دارد.

۴
یکی عمله است و دیگری ارباب.

۵
یکی رعیت است و دیگری مباشر.

۶
یکی برده است و دیگری ارباب برده دار.

۷
یکی بورژوا ست و دیگری پرولتر.

۸
ترک جایگاه در جامعه بندرت و به دشواری میسر می شود.

۹
حالا مورد مورد نظر شما را در نظر گیریم:
فرض کنیم معشوقی
عاشقی را ترک می کند.

۱۰
تحولات روحی و روانی هر دو قابل بررسی اند.

۱۱
نیاز به همدیگر
چه بسا
هر دو را به جنون می کشد و به زانو در می آورد و ناچار به وصل مجدد منجر می شود

۱۲
مسئله در عصر حاضر چیز دیگری است.

۱۳
مسئله اکنون این است که عشق افسانه ای و یاوه ای شده است.

۱۴
دیگر کسی به عشق نمی اندیشد.
اگرچه شب و روز واژه توخالی عشق نشخوار می شود.

۱۵
شروع رابطه با همنوع
در عین حال
پایان رابطه است.

۱۶
چون
رابطه اصلا رابطه به معنی حقیقی کلمه نیست.
رابطه واره است.

۱۷
آدمی در این دوران نکبت
گیج و سردرگم است.

۱۸
اصلا نمی داند که خلأ معنوی و محتوایی پر ناشدنی وجود خود را چگونه پر کند.

۱۹
بدون وجود عشق
ازدواج می کند.

۲۰
ضمنا
دربدر دنبال گمشده موهوم و معشوق مجهول خود می گردد.

۲۱
گمشده ای که گمکرده ای دارد و نمی یابد.

۲۲
عشق در سکس خلاصه می شود
سکسی که سلب سکیت شده است
مکانیزه شده است

۲۳
خلأ ابدی که همخوابگی با هزار نفر هم نمی تواند
آن را پر کند.

۲۴
ضرورت بی چون و چرای گذار به سوسیالیسم
در این جور موارد
بیشتر از همه جا
احساس می شود.

۲۵
سوسیالیسم
به اعضای جامعه
شعور و شخصیت می بخشد و زندگی آنها را از معنا و محتوا پر می سازد.

اندکی اندر باب اندیشه

ممنون.

۱
مفهومی وجود دارد به زبان فرنگی که دال بر سیرکولاسیون و یا دوران اندیشه است.

۲
دوران تاریخی اندیشه.

۳
اندیشه اصولا و اساسا به بشریت تعلق دارد

۴
بشریتی که از افراد منفرد تشکیل شده است.

۵
هر کس به سهم خود
بیش و کم
بدان مزید می کند و می رود.

۶
این مزید کردن هم در روند بغرنج هماندیشی در فرم های با و بی واسطه
میسر می شود.

۷
همین کامنت شما
خود
موتور هماندیشی و تشکیل و توسعه اندیشه است.

۸
یعنی اگر این کامنت نبود
ما اصلا نمی توانستیم ابتدا به ساکن بیندیشیم و به مثلا همین مفهوم دروان اندیشه بیندیشیم.

۹
یعنی اندیشه را فرد به تنهایی نمی سازد

۱۰
اندیشه
به طرز کلکتیو و جامعه ای و بشری تشکیل می شود.

۱۱
اگر
روزی
همه اعضای جامعه زبانمند شوند و هماندیشی در مقیاس جامعه ای و یا حتی بشری رواج یابد
احتمالا
تحول غول اسایی در فکر و فرهنگ بشری رخ خواهد داد

چقدر شما اهل مطالعه هستی
براوو
حریف

۱
ممنون از هندوانه.
ولی حتی کلمه ای از حرف های ما از آن ما نیست.
از آن این و آن است.

۲
در این مورد مشخص:
تردید
یکی از مفاهیم محبوب دلاور دلیجان است که از دوستان یک میلیون سال قبل ما ست.
تردید را مدیون او هستیم.

۳
پویا
اسم مستعار شاعر دلیجان است.

۴
مفهوم تردید پویا را مدیون شاعری از تهران به نام برزین آذرمهر هستیم.
او هم از دوستان قدیم ما ست.

۵
تردید پویا
را ضمنا مدیون رنه دکارت هستیم که از فلاسفه بزرگ بورژوایی آغازین است.

۶
رنه دکارت در همه چیز تردید کرد و همه چیز را زیر علامت سؤال قرار داد به جز یک چیز را:
تفکر را به مثابه نشانه وجود:
من می اندیشم
بنابرین
هستم.

۷
تردید مخرب و مفلوج ساز
از مفاهیم محبوب بورژوازی مرتجع واپسین است.

۸
مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرایی)

۹
این مفهوم
نشانه سقوط بورژوازی به قهقرای عهد عرعر است.

۱۰
بورژوازی کثافت واپسین
ایمان به شناخت هستی را از دست داده است و مبلغ تردیدگرایی و ندانمگرایی شده است و به عوض اندیشیدن
عرعر می کند.

۱۱
ندانمگرایی امروزه در دانش کاه های امپریالیستی تدریس می شود

۱۲
یکی از مهم ترین مدرسین ندانمگرایی
فرانسیس فوکویاما
مشاور جورج ابن جورج و دیگر رؤسای جماهیر طویله امریکا ست

۱۳
هیچ حرف ما
از آن ما نیست.
از ان این و آن است.

۱۴
پس
صدهزار هندوانه اعلی
نثار این و آن

اولین ماجرای عشقی‌ که در این جهان باید آن را به کمال برسانیم رابطه با خودمان است.
تنها پس از موفقیت در این رابطه است که می‌توانیم به دیگران عشق بورزیم
ناتانیل براندن

۱
فرمولبندی این اندیشه فی نفسه درست
معیوب است

۲
فرمولبندی دیگر:
خودخواهی هنر است.

۳
پیش شرط جامعه خواهی (سوسیالیسم)
خودخواهی است

۴
پیش شرط همنوع خواهی + طبیعت خواهی (هومانیسم + ناتورالیسم = کمونیسم) خودخواهی است.

۵
خودستیز به طور قانونمند = جامعه ستیز = بشریت ستیز = طبیعت ستیز

۶
خودستیزی = فاشیسم = فوندامنتالیسم = آنارشیسم = نیهلیسم = میلیتاریسم

۷
عصر حاضر
عصر اوجگیری خودستیزی است

۸
خلایق خود را
و
حتی زن و فرزند خود را
به بمب رونده و نفس کشنده تبدل می کنند تا در مسجدی، بازاری، میخانه ای، تعزیه ای، جشنکده ای منفجر کنند و جمعی از همنوعان خود را شقه شقه و تکه تکه کنند

۹
خودخواهی هنر است
زنده باد خودخواهی

تردید

۱
ما با دونوع تردید سر و کار داریم:

الف
تردید پویا
که توأم با تلاش در جهت رفع تردید و کشف حقیقت است.

این نوع از تردید
مثبت است و لازم است و رهگشا ست.

ب
نوع دیگر تردید
تردید فلج کننده است.
همان تردیدی است که راسل را گیج و سر در گم می سازد.

این کامنت شما به تحلیل ما ست:
چقدر آدمهای منفی زیاد شد.

۱
اصلا می فهمی که توهین می کنی؟

۲
تو صادق ترین روشنگران جامعه را
منفی
می نامی.

۳
این نهایت بی شرمی است.

۴
تو اصلا نمی دانی که مثبت و منفی به چه معنی است.

۵
رفیق همانندت
که حتی اسمش را به عوض حوزه / هازه می نویسد تا رد گم کند
کسب و کارش شده موعظه و اندرز دادن به کسانی که
نیتی جز روشنگری ندارند.

۶
می خواهد همه چیز همان بماند که حوزه عرعریه می خواهد

۷
حالا
چه باید کرد با امثال شماها؟

۸
باید لایک زد و لاس زد و لیس زد و کیف خر کرد و گذشت؟

۹
و یا باید فحش را با فحش پاسخ داد؟


شرم کردن
خصیصه ای انقلابی است.

راستش را بخواهید
چیزی برای افتخار کردن و فخر فروختن وجود ندارد.

همه چیز یک رقابت ناعادلانه است و آن که بهترین و بزرگ‌ ترین و برنده و «موفق» می‌ شود،
مادام که به کلیت و قواعد این رقابت تن در دهد،
در حقیقت
عزت انسانی اش را بیشتر باخته است.

رسیدن به مدارج عالی در علم و هنر و دیگر حرفه ها
افتخاری ندارد
تا زمانی که
حتی
یک کودک به این دلیل که پدر و مادرش توان صرف هزینه‌ های مدرسه و ورزش و کلاس را ندارند،
از پرداختن به دانش و هنر و حرفه باز می‌ ماند.

امروز انسان راستین
شرمگین از «موفقیت‌» های خویشتن است
نه مفتخر به آنها.

و این «شرم کردن خود خصیصه ای انقلابی است».

از
نامه‌ ی مارکس به روگه
۱۸۴۴
با سپاس از رعنا جهان آرا

دکتر کبد شدن آسان
ولی
آدم شدن
دشوار است.

۱
مشوق حریف
دروغین و دروغ بوده است.
ولی از فرط خریت متوجه نشده است.

۲
دیری است که در طویله امریکا
روش به مراتب بهتری در پیش گرفته شده است:
جلادی با تپانچه ای بالای سر کودک می ایستد و فرمان تکرار صدها باره جمله مثلا زیر را صادر می کند:
من بسیار خوشبختم

۳
ناگهان
معجزه ای رخ می دهد
و
کودک بدبخت
بسیار خوشبخت می شود

سید علی صالحی

مادرم می‌گوید:
آن سال‌ها
هر وقت آب می‌خواستی
می‌گفتی:
ماه

هر وقت ماه می‌خواستی
می‌گفتی:
آب

آب
استعاره‌ی نخستینِ خواب‌های من بود،
و ماه
پایان

۱
هی
سید علی صالحی
تو با مادرت در عالم خواب رابطه داشتی و همگویی می کردی؟

۲
بعد مادرت گفته که تو در خواب هایت چه استعاراتی داشته ای؟

۳
سید علی خامه ای
عاقل تر از تو بود.

۴
او
در شکم مادرش
با ضعیفه
مثل بچه آدم
همگویی می کرد:
به آب می گفت
ماء
و
به ماه می گفت
قمر

۵
سید علی خامه ای
وقتی هم که از شکم مادرش بدر زد،
یا علی
گفت.

۷
سید علی
هم
مثل تو
شاعر است
و
هم
بر خلاف تو
نماینده خدا در ارض کربلا ست.

عجب عندرز تسلیم طلبانه ی مرثیه سرای مرثیه خوانی

۱
گریه و التماس و ضجه و زاری
به عوض مقاومت و مبارزه و حق طلبی

۲
چکش آب بر صخره و سنگ سنگدل
نه
به معنی التماس و اشک و زاری آب به صخره و سنگ
بلکه فرمی از مبارزه آب با صخره و سنگ است.

۳
در اثر همین چکش ها و چالش های آب است که صخره تار و مار می شود و اسکلت ترحم انگیزی از آن باقی می ماند

ویرایش:

پیر شده ام

دستم می لرزد
پا هایم از کار می افتند

زمانیکه قلعه بالا می روم
تنم زخم ها دارد
که مرحمی برای شان
وجود ندارد

درد تنم گم شده
ولی اثرش هنوز هم باقی است
مانند لکه ای بر تنم افتاده است

بلی پیر شده ام.

آزاد اظهر

بهتر هم همین است که «پیر شوی»

۱
پیر گشتن اولا نعمت بزرگی است که نشانه سلامت وجود و عمر نسبتا دراز است:
«الهی پیر شوی»
که دعای دهاقین است.

۲
پیر گشتن
ثانیا
تحول کیفی بزرگی است که دیالک تیکی از قوت و ضعف است.

الف
پیری همراه با ضعف مادی و یا جسمی است.

ب
پیری اما همراه با قوت فکری و اخلاقی و رفتاری است.

۳
انسان ها
اصولا
پس از ۵۰ سالگی (در قرون وسطی پس از ۴۰ سالگی)
آدم می شوند و توان تفکر کسب می کنند.

۴
جوانی
دوران خریت ادمیان است

۵
بنابرین گذار از جوانی به پیری
به معنی گذار از خریت به خردمندی هم است.

۶
پس
پس از گذشتن از خریت به خردمندی
زندگی باید کرد
زندگی حقیقی را شروع باید کرد.

بی اعتنا به درد دست و پا
بی اعتنابه ضعف جسمی

تفاوت های رفتاری در مقابله با دشمنان طبقاتی

ممنون
نه.
ما هنوز کژراهه و یا حتی معرکه و شوی توبه تلویزیونی و غیره احسان طبری و غیره را نخوانده ایم و ندیده ایم.

۱
راستش را بخواهید
توان روانی لازم برای خواندن و دیدن چنین چیزهایی را
هم نداریم.

۲
ارزش پژوهشی هم به این جور چیزها قایل نیستیم.
ولی کژراهه را اگر پیدا کنیم
تحلیل خواهیم کرد.

۳
تفاوت برخورد طبری در این شعر
تفاوت رفتاری اصولی او ست:

الف
طبری اهل اندرز است.

ب
طبری به عوض تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
مسئله را
مورالیزه / اتیزه و یا اخلاقی می کند.

پ
موضع رزم و نقد و یورش نمی گیرد.
دشمن را در بهترین حالت
خر محسوب می دارد و نه فردی آگاه و واقف به منافع طبقاتی خویش

ت
طبری در صدد کشف حقیقت عینی و دفاع رشوه ستیزانه و رشوه نگیرانه از حقیقت عینی برنمی آید.

۴
در این شعر
اما
طبری
برخوردی
غریزی / پسیکولوژیکی به دشمن دارد.

۵
دشنام می هد
البته نه مثل ما
بلکه در استیل خاص خود

۶
غنیمت دانی دم را ننگ قلمداد می کند.
این سبک تفکرو زندگی را زندان آدمی
محسوب می دارد.

۷
این برای ما تازگی داشت.

۸
تحلیل ما از این شعر
معیوب است.
چون به این دگرگونگی برخورد او پی نبرده بودیم.

۹
پس از هماندیشی
دلیل این برخورد دیگرگونه طبری روشن شد.

۱۰
شما هم حتما به این دلیل می رسید
اگر به سؤال زیر بیندیشید:
انسان ها کی برخورد غریزی با دشمن دارند؟
مثلا مثل گربه چنگ نشان می دهند و یا چنگ می زنند؟
به عوض اندرز دادن و یا قانع کردن و یا دفاع سرسختانه از موضع فکری خود
کی تحقیر می کنند، یورش می برند، پاچه می درند؟

عقب عقب دویدن
به کربلا رسیدن

فن عیرانیان است و بس
نگیرند
پیر خرد را به کس
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر