۱۳۹۷ آبان ۲۰, یکشنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۳۱۷)

 
پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

ایده ئولوژی 
ادامه

۲۶
·    به عنوان مثال، مارکس اثبات می کند که فروش کالای نیروی کار توسط طبقه کارگر به بورژوازی، یعنی مناسبت طبقاتی بنیادی این جامعه، در سطح آن (جامعه) به مثابه مبادله کار زنده با دستمزد تلقی می شود، یعنی رابطه داوطلبانه متقابل میان طرفین تلقی می شود.
·    طرفینی که به لحاظ اقتصادی و حقوقی، برابرحقوق نمودار می گردند.

۲۷

·    «به همین دلیل، اهمیت تعیین کننده تبدیل ارزش و قیمت نیروی کار در فرم دستمزد و یا در ارزش و قیمت خود کار، ادراک و استنباط می شود.

·    کلیه تصورات حقوقی کارگران و سرمایه داران، کلیه عرفانی سازی های شیوه تولید سرمایه داری، کلیه توهمات آزادی آن و کلیه مزخرفات جانبدارانه اقتصاد مبتذل مبتنی بر این فرم نمودین اند که مناسبت واقعی را نامرئی می سازد و درست عکس قضیه را نشان می دهد.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، صفحه ۵۶۲)

۲۸
·    تأثیر جایگاه اجتماعی عینی سوبژکت  شناخت اجتماعی موجود، بدین طریق خود را در هیئت دوگانه ای نمودار می سازد:

الف
·    از سویی خصلت اوبژکتیو (عینی)، یعنی ساخت اوبژکتیو سطح مناسبات تولیدی کاپیتالیستی و جهان نمودین مناسبات تولیدی کاپیتالیستی و جایگاه بورژوازی در سیستم این روابط مادی، یکجانبگی و بطلان شناخت را مشروط می سازد.

ب
·    از سوی دیگر، این شناخت با منافع  عینی بورژوازی مطابقت دارد.
·    یعنی با منافع طبقاتی بورژوازی مطابقت دارد که  که به واسطه این مناسبات کاپیتالیستی مشروط می شوند.

۲۹
·     سوبژکت  شناخت اجتماعی موجود، تمام هم و غم و فکر و ذکر خود را برای تحکیم هاله (نمود و ظاهر قضیه) و برای دفاع از آن و بر ضد بقیه معارف و بر ضد حقیقت  به خدمت می گیرد.

۳۰
·    بدین طریق، توهم به دروغ استحاله می یابد.

۳۱
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تضاد میان فرم روال عادی جامعه و در نتیجه، تضاد میان شرایط طبقه حاکمه با نیروهای  مولده دم به دم رشد یابنده، هر چه بیشتر توسعه می یابد و نتیجتا شکاف (دره) میان خود طبقه حاکمه و طبقات محکوم هر چه عمیقتر می گردد، شعور در آغاز، منطبق با این فرم روال جامعه، طبیعتا به همان اندازه کاذب می گردد.
·    آن سان که منافع شخصی واقعی به مثابه منافع عمومی و عام مطرح می شوند.
·    یعنی شعور در آغاز، منطبق با این فرم روال جامعه، بس می کند، شعور منطبق با آن باشد.
·    تصورات به میراث مانده ی این مناسبات جامعه، به همان اندازه به درجه یاوه های تجلیلی محض و به درجه توهم آگاهانه و عوامفریبی عمدی تنزل می یابند.
·    اما کذب آنها در کوره آزمون زندگی هرچه بیشتر افشا می شود و اعتبار خود این شعور هر چه بیشتر بر باد می رود، به همان میزان بیشتر به آنها اعتبار بخشیده می شود و زبان این جامعه عادی به همان میزان عوامفریبانه تر، اخلاقی تر و مقدس مآبانه تر می گردد.»
·     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، صفحه ۲۷۴)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر