۱۳۹۶ تیر ۲۴, شنبه

فلسفه حیات (۳)

 
پروفسور دکتر مانفرد بور
(۱۹۲۷ ـ ۲۰۰۸)
برگردان 
شین میم شین

·       فلسفه حیات بویژه در فرانسه و آلمان تأثیرات ماندگاری به جا گذاشته است.

۱

·       در کانون توجه فلسفه حیات، «حیات» قرار دارد.

۲
·       حیات بمثابه «اشراق»

۳
ویلهلم دیلتی
 (۱۸۳۳ ـ ۱۹۱۱)
فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی
از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی) 
او پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی،
 بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی و روانی انسانی
 توضیح می داد.
او جزو مؤسسین علوم روحی (انسانی) محسوب می شود.
او ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.
او این متد را در تعلیمات جهان بینی بکار می بندد.
مؤلف آثار متعدد

·       حیات «بمثابه زندگی ئی که انسان ها به اشراقش دست می یابند»
·       (ویلهلم دیلتی)

۴
·       حیات به مثابه چیزی ارزشمندتر، با بی پروائی در مقابل ماده قرار داده می شود.

۵

هنری برگسون
(۱۸۵۹ـ ۱۹۴۱)
فیلسوف فرانسوی
برنده جایزه نوبل ادبیات (۱۹۲۷)
همراه با نیچه و دیلتی از نمایندگان مهم فلسفه حیات
مؤلف آثار متعدد

·       هنری برگسون واقعیت را به دو عرصه متفاوت تقسیم بندی می کند:

الف

·       عرصه ماده که تحت تأثیر تصور مکانی (تحت تأثیر تسلط قوانین سرسخت مکانیکی) قراردارد.

ب

·       عرصه حیات (جاری) و شعور (مداوم) که تحت تصور زمانی قرار دارد.

۶

·       بنظر او، شناخت ماده وظیفه فهم (علم) است، که قادر به شناخت حیات نیست.

۷

·       بنظر او، ارگانون (ارغنون) «شناخت» حیات، الهام است.

·       مراجعه کنید به ایراسیونالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۸

·     بنظر او، «معارف» مکسوبه بوسیله الهام ـ در مغایرت با معارف فهم ـ نمی توانند روشن و واضح بیان شوند، بلکه فقط می توانند سرمشق و یا انگیزه ای باشند تا دیگران به نظرات الهامی همانندی دست یابند.
         
·       مراجعه کنید به رلاتیویسم، عرفان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۹
·       طرح این مسئله توسط دیلتی و برگسون فرقی با هم ندارند.

۱۰

·       دیلتی علوم باصطلاح انسانی (روحی) را در مقابل علوم طبیعی قرار می دهد و برای هر دو هم پیوند عینی و هم شیوه های شناخت قایل می شود:

الف
·       «پیوند در طبیعت انتزاعی است.

ب

·       پیوند روحی و تاریخی اما زنده است و زنده در کار است.»

ت

·       و «پیوند در جهان روحی روانگذشتی دارد و بازفهمیده می شود» و با اسالیب علمی (متد های عقلی) قابل شناسائی نیست.
·       (کلیات دیلتی، جلد ۸، ص ۱۱۹)

۱۱

·       پیش شرط چنین نظریه ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی) عبارت بود از قطع رابطه با سنت مترقی روشنگری و فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان که دیلتی بدان آگاهانه جامه عمل می پوشاند:
·       «ما ویرانه ای بی حد و حصر از سنن مذهبی را در پشت سر می بینیم، ادعاهای متافیزیکی را، سیستم های عرضه شده را.»
·       (کلیات دیلتی، جلد ۸، ص ۷۶)

·       مراجعه کنید خردستیزی (ایراسیونالیسم)، روشنگری، فلسفه کلاسیک آلمان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۱۲

·       آخرسر بر خردستیزی (ایراسیونالیسم) دیلتی، پسیمیسم (بدبینی فلسفی) ژرفی چیره می شود:
·       «تجزیه و تحلیل هستی امروزی انسانی ـ همه از دم ـ ماها را از احساس شکنندگی و از قدرت غرایز تیره، رنج بردن از تیرگی ها و توهمات پایان ناپذیر در هر آنچه که حیات نام دارد، می آکند.»
·        (کلیات دیلتی، جلد ۷، ص ۱۵۰)

۱۳

·       آخرین کلام «فلسفه حیات» دیلتی عبارت است از رلاتیویسم مطلق مفروض:

الف

·       «هر نوعی از شناخت انسانی نسبی است.

ب
·       همه چیز سیال است.

ت
·       هیچ چیز ماندگار نیست.

پ
·       نوع بشر در روند تاریخ بکلی ذوب می شود.»
·       (کلیات دیلتی، جلد ۵، ص ۱۰، ث ۱)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر