۱۳۹۶ مرداد ۵, پنجشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۵۸)

 
ویرایش و تحلیل
 از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان 
(۱۳۳۶)  
 
تندیس هگل و مارکس
در
 پکن
 
می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش دوزخ نصیب کفر گویان باد
هر که شیطان را به جایم بر گزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد.»
۱ 
طرز تفکر دیالک تیکی
یکی از دستاورد ها و خدمات مهم فلاسفه بورژوایی آغازین
بویژه 
هگل
 است.

بورژوازی وا‍پسین
اما
از دیالک تیک بیزار است.
به همان سان که اجنه و شیاطین از بسم الله بیزار و گریزان اند.
بورژوازی وا‍پسین
بد ترین دشمن دیالک تیک از هر نوع است:
الف
بورژوازی وا‍پسین
هم 
دشمن دیالک تیک ایدئالیستی 
 (به نمایندگی هگل)
است 
ب
و 
هم 
دشمن دیالک تیک ماتریالیستی
(به نمایندگی مارکس و انگلس و لنین)
است.

۲

پس از حمله انتحاری اجامر وابسته به بن لادن به برج های دوقلو
جورج ابن جورج
دوئالیسم معروف هابیل و قابیل در کتب مقدس
را
به شکل دوئالیسم گود گایز و بد گایز
در مقیاس گلوبال
یعنی در مقیاس تمام ارضی
بسط و تعمیم داد:

بدین طریق
بشریت به دو محور طبقه بندی شد:

الف
محور خیر 
به سرکردگی امپریالیسم جهان خوار و خونخوار
و
سگان زنجیری اش

ب
محور شر

دوستان دیروز شخص شخیص بوش و وحوش دیگر
به سرکردگی عرعرستان صعودی و بن لادن و ملاعمر و طویله طالبان

۳
دوئالیسم الله و ابلیس
رفته رفته
دگماتیزه می شود
و
به هزاران نوع دیگر بسط و تعمیم داده می شود:

یکی از وحشتناک ترین فرم های بسط و تعمیم دوئالیسم الله و ابلیس
دوئالیسم ته ئیسم و آته ئیسم
دوئالیسم خدا شناس و خدا ناشناس
(مؤمن و کافر)

هر کس خداناشناس باشد، بطور اوتوماتیک شیطان شناس قلمداد می شود.

این بهترین بهانه
برای سرکوب و شکنجه و اعدام هر نفسکشی است 
که
  مظنون به مخالفت با منافع طبقه حاکمه انگل و استثمارگر می شود.

حتی پس از مرگ
دست بردار نیستند:
دوئالیسم الله و ابلیس
به شکل دوئالیسم بهشت و دوزخ بسط و تعمیم می یابد.

ته ئیست ها 
با
عزت و احترام
  وارد بهشت می شوند و مورد استقبال ۷۰ حوری حشری قرار می گیرند
و
 آته ئیست ها
با
کله
به
اعماق دوزخ پرتاب می شود
تا 
هر روز ۷۰ بار سوزانده شوند
به جای آب 
زهر بنوشند
و
به جای انجیر
زقوم بخورند

و
به عوض حوری حشری
با 
شکنجه گران سادیستی از قبیل اسد الله و سید علی
سر و کار داشته باشند.

۳
سؤال
این بود
که
چرا
تئولوژی 
(فقه، شریعت)
ضد دیالک تیکی  طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
را
نه
توده ـ خدا
بلکه
ابلیس 
(شیطان)
جا می زند؟

برای پاسخ به این پرسش
باید به این سؤال جواب داد 
که
توده 
از
 دید طبقه حاکمه
 چیست؟

از دید اشرافیت بنده دار
(مثلا آل عبا)
توده 
گله ای از بنده ها و کنیزان است.

بنده
آدم حساب نمی شود.

اگر خیلی هنر کنند
بسان ارسطو
خواهند گفت:
بنده
 گاوآهن ناطق است
و 
در بهترین حالت
گاو سخنگو
ست.

به همین دلیل
منطقی به نظر نمی رسد 
که
تئولوژی 
(فقه)
 توده های پا برهنه ی بنده را در آیینه آسمان منعکس کند
و
پس از تجرید
توده ـ خدا 
تشکیل شود.

به همین دلیل
طبقه حاکمه 
و
به تبعیت از طبقه حاکمه
طبقه حاکمه - خدا
برای توده
و
برای
توده ـ خدا
تره حتی خرد نمی کنند.

۴
سؤال
این بود
که
چرا
تئولوژی 
(فقه، شریعت)
ضد دیالک تیکی  طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
را
نه
 طبیعت ـ خدا
 
بلکه
ابلیس 
(شیطان)
جا می زند؟


تئولوژی
طبیعت
را 
هم 
در بهترین حالت
در حد بنده می بیند.

تفاوت طبیعت با توده
از دید تئولوژی و طبقه حاکمه
این است 
که
 توده
 گاوآهن سخنگو ست
ابزار سخنگو ست
ولی 
طبیعت
 گاو و آهن لال است.

تئولوژی
 به همین دلیل
دلیلی نمی بیند
تا طبیعت
 را 
در آیینه آسمان منعکس کند
و
پس از تجرید
طبیعت ـ خدا 
تشکیل شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر