۱۳۹۶ تیر ۲۷, سه‌شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۴۹)

 
تحلیلی از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان 
(۱۳۳۶) 
 
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
 
سؤال
این بود
که 
مفاهیم (نطفه های اندیشه) 
چگونه تشکیل شده اند؟
 
مثال مشخص:
مفهوم درخت 
چگونه تشکیل شده است؟

۱
پیش شرط تشکیل مفهوم درخت 
(و هر مفهوم دیگر)
وجود سرو و صنوبر و بید و غیره در جهان واقعی است.

به عبارت دقیقتر
پیش شرط تشکیل مفاهیم فکری و عام و انتزاعی
 در 
کارخانه مغز آدمی
وجود چیزهای مادی و منفرد و مشخص 
در 
بیرون از کارخانه 
است.

۲
بشر
از 
همه مشخصات منحصر به فرد سرو و صنوبر و غیره
صرفنظر می کند.
 
یعنی همه مشخصات منحصر به فرد سرو و صنوبر و غیره
را 
تجرید می کند.
انتزاع می کند.
دور می اندازد.

بعد
وجه مشترک همه آنها
را
عمده 
می کند
و
به
 آن وجه مشترک
 نام 
می دهد.

بدین طریق
مفاهیم 
تولد می یابند.

مفاهیم
به مثابه چیزهای فکری و مجرد و عام 
بلافاصله
 البسه مادی در بر می کنند:
فرم واژه
 به خود می گیرند.
 
واژه
غلاف مادی
برای
خنجر فکری مفهوم
 است.
 
ما
با 
دیالک تیک فرم (واژه) و محتوا (مفهوم)
 سر و کار داریم.

مفهوم فکری و مجرد و عام «درخت»
در 
زبان های مختلف
البسه واژه های مختلف در برمی کند
ولی
خودش ثابت می ماند:
 
درخت
در زبان فارسی

شجر
در زبان عربی

آغاج
در زبان آذری
 
تری
در زبان انگلیسی
 
باوم
در زبان آلمانی

۱
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.

حالا
که
با 
طرز تشکیل نطفه اندیشه
آشنا شدیم
سؤال
 این است 
که
طرز تشکیل خود اندیشه 
از
چه قرار است؟

نطفه اندیشه
چگونه توسعه می یابد
و
به
اندیشه
تبدیل می شود؟

نطفه اندیشه
چگونه
تغذیه می شود
رشد می کند
تحول کیفی می یابد
و
اندیشه می شود؟

۲
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.

مثال مشخص:

دهقانی
در اواخر پاییز
به هیزم نیاز دارد.
 
تبری برمی دارد
و
بر تنه درختی که خشک به نظر می رسد
فرود می آورد.

پوست درخت کنده می شود و اندام برهنه تنه عریان می گردد.

ارگان های حسی دهقان
سیگنال های زیر را به کارخانه مغز می فرستند:
درخت خشک است.
تنه درخت پوک است.
کرم زده است.
به درد هیزم می خورد.
اندازه دسته تبر مناسب است.
تیغه تبر تیز است.
پیشداوری های دهقان
 راجع به درخت، تبر،  دسته تبر و تیغه تبر و نحوه زدن تبر
درست بوده اند.

زادگاه اندیشه
یعنی
روند توسعه نطفه اندیشه (مفهوم) به اندیشه 
همین جا
ست.

یعنی 
در 
  تجربه 
(پراتیک)
است.

۳
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.

حواس پنجگانه و دیگر ارگان های حسی دهقان 
همه سیگنال های حسی حاصله 
را 
به 
کارخانه مغزش می فرستند.

مغز از ترجمه سیگنال های حسی
احکام عقلی
  زیر را می سازد:

درخت خشک شده است.
دسته تبر کوتاه بوده است.
تیغه تبر کند بوده است.

احکام
به مثابه چیزهای فکری و مجرد و عام 
بلافاصله
 البسه مادی در بر می کنند:
 
فرم جمله
 به خود می گیرند.
 
اندیشه 
همیشه
فرم جمله دارد.
 
ما
باز هم 
با
دیالک تیک فرم (جمله) و محتوا (حکم)
سروکار داریم.
 
جمله 
غلاف مادی حکم است.
 
۴
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.

می توان گفت 
که 
شناخت حسی دهقان
 در اثر کار و در روند کار
به 
شناخت عقلی
توسعه یافته است.

سؤال اکنون این است 
که
اندیشه 
چگونه
به 
سؤال
می انجامد؟

میهمان ناخوانده 
(سؤال)
چگونه
تشکیل می شود و انگشت بر در می زند؟

۵
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.

سؤال
در خود اندیشه است.

مثال:

در حکم (جمله، اندیشه)
«درخت خشک است»
این سؤال خمیازه می کشد:
چرا درخت خشک شده است؟

اگر دهقان به این سؤال جواب دهد
مثلا بگوید:
درخت در اثر تشنگی خشک شده و مرده است،
سؤال سمج و سرسخت دیگری 
جلو می آید و سینه سپر می کند:
چرا درخت آبیاری نشده است؟
و
الی آخر
 
ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر