۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۴۷)

 
تحلیلی از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان 
(۱۳۳۶) 
 
 
روزها رفتند و در چشم سیاهی،
 ریخت،
ظلمت شب های کور دیر پای تو
 
روزها رفتند و آن آوای لالایی
مُرد و پُر شد گوش هایم از صدای تو

کودکی 
(طفولیت)
ـ هم چون پرستوهای رنگین بال ـ
رو به سوی آسمان های دگر، 
پر زد
 
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
 
معنی تحت اللفظی:
دوره کودکی سپری شد.
آنگاه
نطفه اندیشه در مغزم به جنب و جوش آمد.
بسان میهمانی که بدون اطلاع قبلی 
در بزند.
 
۱
کودکی 
(طفولیت)
ـ هم چون پرستوهای رنگین بال ـ
رو به سوی آسمان های دگر، 
پر زد
 
فروغ 
در این بیت شعر
طفولیت 
را
به 
پرستو های رنگین بال 
تشبیه می کند
که
پر می کشند و از نظر محو می شوند.

فروغ
زیبایی های طفولیت
را
با رنگین بالی پرستو ها تبیین می دارد.

۲

کودکی 
(طفولیت)
ـ هم چون پرستوهای رنگین بال ـ
رو به سوی آسمان های دگر، 
پر زد
 
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
 
پایان کودکی به معنی آغاز بلوغ است.
 
منظور فروغ 
گذار از کیفیتی به کیفیتی دیگر
گذار از طفولیت به بلوغ 
است.
 
فروغ
تحول کیفی «من» 
را
به صورت تحول فکری مطرح می سازد.
 
به نظر فروغ تعیین کننده،
 تحول فکری 
ست.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
۳
کودکی 
(طفولیت)
ـ هم چون پرستوهای رنگین بال ـ
رو به سوی آسمان های دگر، 
پر زد
 
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
 
دلیلش شاید این باشد 
که 
تغییرات کمی
رشد جسمی
در 
دیالک تیک کمیت و کیفیت  
تعیین کننده نیست.
 
تعیین کننده
تحولات کیفی
 اند.
 
به همین دلیل
برای فروغ
گذار از ساده لوحی و ساده اندیشی «من» در دروه کودکی
به
خوداندیشی
تعیین کننده 
است.
 
معیار بلوغ 
برای فروغ
خوداندیشی
 است.
 
در این تحول کیفی «من»
جای خریت ایام کودکی 
را
خرد
می گیرد.
 
۴
 
کودکی 
(طفولیت)
ـ هم چون پرستوهای رنگین بال ـ
رو به سوی آسمان های دگر، 
پر زد
 
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
فروغ
در این بیت شعر
اندیشه 
را
به
نطفه 
تشبیه می کند
و
مغز
را
 به 
رحم مادر.
 
نطفه
ترکیبی دیالک تیکی 
از
 قطب نر و قطب ماده
 است.

این بدان معنی است
که
اندیشه خصلت دیالک تیکی دارد.

یعنی
وحدت اضداد 
است.

سؤال این است 
که 
مهمان کیست 
که 
بدون اطلاع قبلی  
در می زند؟

۶
نطفه ی اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی 
ـ بی خبر ـ
 انگشت بر در زد.
 
منظور فروغ از میهمان ناخوانده
به احتمال قوی
سؤال
است.
 
سؤال
اکنون این است 
که
سؤال
چگونه تشکیل می شود؟
 
چرا و به چه دلیل باید
پیامد اندیشه
 سؤال
باشد؟
 
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر