۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۹, جمعه

تأملی در مقوله عشق (۳۹)



 
تحلیلی از
ربابه نون

ج
گذار
 از 
همکاری 
(همکاری مادی، فکری، هنری) 
به 
عشق

گفته شد 
که 
کار 
روندی مبتنی بر
دیالک تیک مولد و مواد و مولود 
است:
 در روند کار و در اثر کار
موضوع کار  
(اوبژکت کار، مواد) 
تغییر فرم می دهد، تحول کیفی می یابد و به چیز جدیدی تبدیل می شود.
 
ضمنا 
 گفته شد 
که 
 در روند کار و در اثر کار
میان سوبژکت کار و اوبژکت کار
(میان آهنگر و آهن) 
رابطه عاطفی یکطرفه برقرار می شود.
 
۱
سؤال اکنون این است 
که 
چرا 
 میان سوبژکت کار و اوبژکت کار (آهنگر و آهن)  
  رابطه عاطفی تشکیل می شود؟
 
چرا 
آهنگر به آهن، عشق می ورزد؟
 
چرا 
مرد به زن و یا زن به مرد
عشق می ورزد؟
 
۲
آهن  ناقابل
که 
که قابلیت احترام و عشق ندارد.
 
۳
زن «ناقص العقل» و «ناقص الاندام» و ضعیفه اکت آفرینش
که 
  قابلیت احترام و عشق ندارد.
 
۴
مرد قسی القلب خر و خودخواه و از خود راضی
که قابلیت احترام و عشق ندارد.
 
۵
دلیل ماهوی عشق سوبژکت کار به اوبژکت کار (آهنگر به آهن)،
مولود کار
 است.
 
۶
سوبژکت کار  
 عاشق نتیجه نهایی کار است.
 
۷
 آهنگر 
عاشق گاوآهن است.
 
۸
زن و مرد
عاشق فرزند اند
 
الف
 که
حاوی و حامل ژن آنها ست.
 
ب
که
در وجودش ادامه حیات می دهند.
 
پ
که 
اسباب بازتولید خویشتن شان است.
 
۹
اکنون سؤال این است که
چرا سوبژکت کار (مولد، آهنگر) 
به 
مولود کار
به 
گاوآهن
عشق می ورزد؟
 
۱۰
چرا
هر شاعر چلقوزی
شعر خود را هزاران بار می خواند و کیف خر می کند
 و سیری سرش نمی شود؟
 
۱۱
ماکسیم گورکی
می نویسد که 
کارگران در ایام فراغت 
(روزهای تعطیل)
حول کارخانه خالی
چنان می گردند که 
مؤمنین
حول خانه کعبه.
(نقل به مضمون)
 
۱۲
ماکسیم گورکی
انتقاد می کند
ولی دلیلش را نمی داند 
و
 به دلیل فقر فلسفی
نمی تواند بداند.
 
۱۳
سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
 
۱۴
این کدام نیروی درونی ـ ذاتی ـ ماهوی است 
که 
نجار 
را 
شیفته میز و صندلی
 
آهنگر
 را 
شیفته گاوآهن و شمشیر و خنجر و کارد
 
شاعر 
را 
عاشق شعر خویش
 
نویسنده 
را 
عاشق رمان و مقاله و اندرز خویش
 
معمار
 را 
شیفته بی تاب عمارت و پل و منازه و برج و کاروانسرای خویش 
و 
خلاصه
  سوبژکت کار 
را 
عاشق  نتیجه نهایی کار  می سازد؟
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر