۱۳۹۶ خرداد ۶, شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۲۶)

تحلیلی از 
مسعود بهبودی
 
 
هرمس
(مرکوری)
نامیرا
 
پدر: 
 زئوس
 
مادر: 
مایا
 
فرزندان:
پان
هرمافرودیته
توخه

هِرمِس
  پیام‌ رسان المپ نشینان
 
فرزند  زئوس و مایا
ـ دختر اطلس ـ
 
هرمس 
 ایزد 
موسیقی 
خالق ساز چنگ 
 ایزد چوپانان
  بازرگانانی
 اندازه و وزن
 سخنرانی
 ادبیات
 ورزشکاری 
 سرقت (ربودن) 
 
نمادهای هرمس:
 خروس
 لاک‌ پشت زمینی
 چوب‌ دستی
 کیف پول،
صندل‌ی های بالدار 
 کلاه آفتاب‌ گیر  

هرمس 
به شکل جوانی خوش سیما، بی ریش و تنومند 
و 
یا
 به شکل مرد سالخورده ریشویی
تصور و تصویر می شود.

هرمس
سریع السیر و پر فوت و فن است
 قادر به رفت‌ و آمد سریع
 بین جهان انسان‌ ها و جهان ایزدان است
و 
نقش پیام‌ رسان ایزدان و واسطه‌ ای میان انسان‌ های فانی با المپ نشینان باقی است.
 وظیفه راهنمایی ارواح مردگان به دنیای زیرزمینی و پنج رودخانه را بر عهده دارد.

هرمس
گاهی اوقات دیگر ایزدان را 
فقط برای سرگرمی و یا محافظت از انسان‌ ها
فریب می‌ دهد.

هرمس
 حامی مسافران
سارقین
  ورزشکاران 
 پهلوانان
حامی و پشتیبان بازرگانی و تجارت.

تولد هرمس

 او درون غاری بر کوه سیلنا، در آرکادیا متولد شد.
زئوس،
 مایا را در تاریکی شب و در حالی که همه ایزدان در خواب ببودند،
 باردار کرد.


هرمس
با فرارسیدن بامدادی شگفت‌انگیز، متولد شد.
 
مایا او را در قنداقی پیچید و خوابید.
با این حال، 
هرمس خود را از قنداق رها کرد و به تسالی گریخت.
  با ربودن گاو های برادرش آپولون 
و 
کشتن آنها
 از روده های شان
اولین چنگ
 را 
ساخت.

بعد
 به غار بازگشت و در قنداقش فرو رفت.
وقتی آپولون متوجه شد
سرقت گاو هایش شد، 
به مایا اعتراض کرد.

مایا نگاهی به هرمس انداخت
 و
 گفت:
محال است. زئوس از ماجرا خبر داشت 
و 
به
هرمس
 دستور داد گاو ها را به آپولون بازگرداند،
اما مجازاتش نکرد.

در زمانی که این بحث ادامه داشت، 
هرمس 
شروع به نواختن چنگ کرد.

در ابتدا این امر خشم آپولون را برانگیخت
اما بعد از شنیدن صدای چنگ
 نظرش عوض شد 
و 
چنگ
 را 
به ازای گاو هایش با خود برد.

آپولون 
بعدها 
استاد این ساز زهی شد 
و
 آن را به یکی از نمادهای خود تبدیل کرد

پسر هرمس
پان
خدای نی پان 
بود.
 
مادر پان یک پری دریایی بود. 
 
هرمس
نماد اداره پست در یونان 
 است.
 
 
هرمس 
 خدای سفر
پیک خدایان 
است
 بر کفش و کلاه خویش بال هایی دارد
 و 
به دستش عصای بالداری است 
که
 اگر آن را میان دو تن که با یکدیگر در زد و خوردند، بگذارند 
آنها بیدرنگ با هم دوست و مهربان می‌ شوند.
 
  روزی 
هرمس 
دو مار دید که باهم نزاع می‌ کردند و عصای خود را میان آن دو افکند. 
دیری نپایید که مارها گرد آن عصا پیچیدند 
آن سان که با مهربانی یکدیگر را در آغوش کشیدند
 و
 از آن روز به همان حال ماندند.
 
 این عصا به عصای هرمس معروف است.
 رومیان او را  مرکوری  می‌ نامیدند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر