۱۳۹۶ خرداد ۵, جمعه

سیری در غزلیات شیخ شیراز (۶)


ویرایش و تحلیل
 از 
مهری تابان

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
سعدی
ادامه  
 
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق» 
 بی حاصل است، خوردن مستسقی، آب را 
 
سعدی 
در این بیت غزل
ـ خواه و ناخواه ـ
رابطه عشق با سکس 
را 
ـ به زبان بی زبانی -
توضیح می دهد:
  
۱ 
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق» 
 بی حاصل است، خوردن مستسقی، آب را 
 
 
رابطه عشق با سکس 
 به 
رابطه سماور با منفذ بخارش
شباهت دارد:
منفذ بخار سماور
مانع انفجار آن در اثر انبساط گاز (بخار) می شود.
 
سکس 
هم 
موجب تخلیه فشار روانی عاشق بی خویش می شود.
 
۲
سکس 
اما نمی تواند موجب رهایش قطعی عاشق از عشق باشد،
به همان سان که منفذ سماور نمی تواند مانع غلغل بی امان آب سماور باشد.
 
۳
سکس 
بسان مسکن که بیمار را تسکین می دهد ولی شفا نمی بخشد،
عاشق را آرامش می بخشد، ولی از عشق رهایش نمی کند.
چون آتش عشق منشاء سکسوئالیستی ندارد
و 
به عبارت دقیقتر 
فقط منشاء سکسوئالیستی ندارد.
 
۴
رابطه سکس با عشق
اما 
فراتر از این است که سعدی بتواند در این بیت تبیین دارد:
 
سکس
اصولا و اساسا
مخرب عشق است.
 
سعدی
 احتمالا
در ابیات بعدی همین غزل و یا غزل های دیگر
 به این مسئله اشاره خواهد کرد.
 
۵
سکس
عشق را به لجن می کشد.
 
به همین دلیل
در صورت افراط عاشق در سکس
آتش عشق 
فرو می میرد.
 
۶
این اما به چه معنی است؟
 
۷
این بدان معنی است 
که 
افراط لذت بخش در سکس
به تقویت غول غریزه منجر می شود.
 
آن سان 
که 
اداره اندام (ارگانیسم) 
 به دست غول غریزه جنسی می افتد.
 
۸
با 
یکه تازی غول غریزه
عقل
 از خطه اندام تبعید می شود 
و یا بسان توله سگ بی شخصیتی به دنبال غول غریزه له له می زند
 و 
بیشرمانه
به سازش می رقصد.
 
۹
در غیاب عقل خیراندیش
عشق 
ـ اندک اندک ـ
محو می شود 
و 
عاشق
- اندک اندک ـ 
خر می شود
و
شروع به عرعر می کند.
 
۱۰
بدین طریق
عشق در سکس تحلیل می رود:
در این صورت
احتمالا
عاشق به سطح عیاش و معشوق به سطح جنده
سقوط می کند.
 
۱۱
دعوی درست نیست، 
گر از دست نازنین  
 چون شربت شکر نخوری، 
زهر ناب 
را
 
معنی تحت اللفظی:
عاشق حقیقی کسی است
 که 
زهر محض عرضه شده توسط معشوق 
را
 بسان شربت شکر (قنداب) سر کشد.
 
۱۲
سعدی در این بیت غزل،
دیالک تیک عاشق و معشوق
 را
 تخریب می کند:
 
عاشق 
به درجه صفر تنزل می یابد
 و 
معشوق 
به درجه صد و یا صدهزار ترقی می یابد.
 
۱۳
سؤال این است که 
سعدی در این بیت غزل،
  چه می کند؟
 
۱۴
دعوی درست نیست، 
گر از دست نازنین  
 چون شربت شکر نخوری، 
زهر ناب 
را
 
سعدی
دیالک تیک عاشق و معشوق
 را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز (هیچ واره و همه چیز واره، هیچکاره و همه کاره، انگل و الماس، خرمهره و گوهر) 
بسط و تعمیم می دهد.
 
بدین طریق
شیخ خردگرای شیراز  
خانه دیالک تیک عینی 
را 
خراب می کند.
 
دیالک تیک ستیزی 
 اما
 به معنی خردستیزی است.
 
به همین دلیل می توان گفت که خردگرایی شیخ شیراز
نیم بند است.
 
۱۵
 
سعدی خردگراتر از حافظ است
 که 
ـ از سر تا پا ـ
خردستیز 
است.
 
سعدی 
ولی خردگرای پیگیر نیست.
 
خردگرای پیگیر کیست؟
 
۱۶
 
خردگرای پیگیر
حکیم سرخ طوس 
است.
 
تار و پود شاهنامه به خرد سرشته است.
فخرانگیز این است که صدها سال
قبل از تشکیل راسیونالیسم (خردگرایی) در اروپا
حکیم سرخی در دیار خراسان
راسیونالیسم 
را 
نمایندگی کرده است و تکفیر شده است.
آن سان که جنازه اش را به گورستان مسلمانان راه نداده اند.
 
۱۷
دعوی درست نیست، 
گر از دست نازنین  
 چون شربت شکر نخوری، 
زهر ناب 
را
 
در این بیت غزل شیخ شیراز،
عاشق
آدمیت زدایی می شود.
 
به درجه نازل گدای بی شرم بی شعور  بی شخصیت سمج و رو داری
تنزل می یابد.
 
۱۸
این فقط به معنی تحریف مقوله عشق نیست.
این به معنی لشکرکشی فئودالی ـ روحانی
بر ضد آزادی (اختیار) و خود مختاری (استقلال نظری و عملی) است.
 
۱۹
این عملا به معنی
سرنگونی عقل اندیشنده از اریکه فرمانفرمایی
و نشاندن غول غریزه 
ـ در کسوت قلابی عشق ـ
به جای آن است.

۲۰
این بدترین بدعت شیخ بزرگ شیراز است 
که 
توسط خواجه شیراز 
(و بعد توسط هر ننه قمری)
بلحاظ فرم
 استکمال کسب می کند.

۲۱
بدین طریق و با این ترفند
سرسپردگی، بردگی، وابستگی
ـ در لفافه عشق ـ
نه تنها توجیه تئولوژیکی ـ تئوریکی ـ استه تیکی می شود،
بلکه به مقام فضیلت عظیمی اعتلا می یابد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر