۱۳۹۶ خرداد ۴, پنجشنبه

سیری در غزلیات شیخ شیراز (۵)


ویرایش و تحلیل
 از 
مهری تابان

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
سعدی
ادامه  
 
 
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق» 
 بی حاصل است، خوردن مستسقی (مبتلا به مرض استسقاء)، آب را
 
معنی تحت اللفظی:
با خود گفتم:
«شاید راه نجات از عشق، وصل باشد.»
اما چه سود
که آب نمی تواند عطش مستسقی را رفع کند.
 
در این بیت غزل 
از عظمت علمی، نظری (تئوریکی) و تجربی شیخ شیراز
پرده برمی افتد:
 
۱
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق» 
 
همانطور که ذکرش گذشت،
عشق خودپو
عاشق را از هر لحاظ خلع سلاح می کند:
 
۲
عاشق
در طرفة العینی
خرد زدایی 
می شود.
 
۳
در غیاب خرد
غول غریزه  
زمام امور اندام عاشق را به دست می گیرد.
 
۴
عاشق
کودک واره می شود.
علیل و ذلیل می شود.
حساس و زود رنج و بهانه جو می شود.
به اشاره ای زار می زند.
 
۵
برای اینکه 
عاشق
 بدون حمایت خرد اندیشنده
نمی تواند از عهده حل تضاد های درونی ناشی از سیطره عشق
برآید.
 
۶
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق»
عاشق
در غیاب عقل اندیشنده
به  
ضریح غول غریزه 
دخیل می بندد 
و
 نسخه نجات غول غریزه
 از همین قرار است 
که 
شیخ شیراز به شعر می کشد:
وصل با معشوق
به مثابه تنها ره رهایی.
 
۷
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
نیز
همین 
توهم توخالی 
را
ایدئالیزه کرده اند 
و
میان سکس و عشق علامت تساوی گذاشته اند.
 
۸
به همین دلیل
عملیات جنسی
را
عشق بازی 
می نامند
و
بر
تابلوی در جنده خانه ها
عشق خانه
می نویسند.
 
۹
به همین دلیل
بی شرمانه 
ادعا می
کنند:
عشق همان سکس است و لاغیر.
 
۱۰
گفتم:
«مگر 
ـ به وصل ـ
 رهایی بود ز عشق»
 
منظور از 
وصل  
در این مصراع نیز چیزی جز سکس نیست.
 
۱۱
سؤال این است که 
چرا ما به این نتیجه می رسیم؟
 
۱۲
برای اینکه خود سعدی در مصراع بعدی از همین حقیقت امر
پرده برمی دارد:

 بی حاصل است، خوردن مستسقی، آب را
 
مستسقی
به کسی اطلاق می شود که مبتلا به مرض استسقاء است.
چنین کسی به علت بیماری
از نوشیدن آب سیری نمی پذیرد.
 
سعدی
در این مصراع شعر
عاشق
 را 
به 
مستسقی
تشبیه می کند.
 
بدین طریق
وصل 
به
 لیوانی آب 
تشبیه می شود.
 
وصل به مثابه سکس
برای عاشق
چیزی جز جرعه ای آب 
برای مستسقی 
نیست.
 
۱۳
 بی حاصل است، خوردن مستسقی، آب را
  
سعدی
در این مصراع غزل
رابطه عشق با سکس را 
با صراحتی رئالیستی
تبیین می دارد:
سکس 
برای عاشق همانقدر مشکلگشا ست که 
جرعه ای آب 
برای مستسقی.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر