۱۳۹۶ خرداد ۹, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۵۸)

 
جمعبندی
 از
مسعود بهبودی
 
فروغ فرخ زاد

پرنده گفت: 
 «چه بويي، چه آفتابي، آه
بهار آمده است
و 
من به جستجوي جفت خويش خواهم رفت .»


پرنده از ايوان
پريد، 

مثل پيامي پريد و رفت
پرنده کوچک بود
 

پرنده فکر نمي کرد
پرنده روزنامه نمي خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدم ها را نمي شناخت
 

پرنده روي هوا
و

 بر فراز چراغ هاي خطر
در ارتفاع بي خبري مي پريد
و

 لحظه هاي آبي 
را
ديوانه وار تجربه مي کرد
 

پرنده، 
آه، 
فقط يک پرنده بود
 
میم

۱
پرنده یکی از مفاهیم هنری مهم فروغ فیلسوف است.

۲
در مفهوم پرنده چه چیزهایی تجرید یافته اند؟

حریف فرزانه

آزادی

میم

ممنون.

۱
پرنده احتمالا سمبل آزادی است
و 
حاوی مفهوم آزادی هم هست.

۲
ولی حالت سوبژکتیو (فاعلی) دارد.

۳
ماهی هم در شعر فروغ سمبل و نماد است.
مثلا در شعر علی کوچیکه.

۴
درک فلسفه فروغ فیلسوف 
زحمت و زمان می طلبد.

نصرت رحمانی
 
 ای خاطراتِ کهنه‌ ی پَرپَر
من خسته نیستم
دیری است، خستگی‌ ام
تعویض گشته است به درهم‌ شکستگی
من خسته نیستم
درهم شکسته‌ ام
 

این خود امیدِ بزرگی نیست؟

۱
اشعار نصرت رحمانی
بلحاظ ساختار و صنعت شعری
 بی نظیرند.


۲
بلحاظ محتوا
اما
زباله تر از زباله اند.
لجن تر از لجن اند.


۳

نصرت رحمانی 
در شعر
همان صادق هدایت 

در نثر 
است.


۴

هر دو 
نماینده تئوری امپریالیستی پوچی و پسیمیسم و فاشیسم
اند.
 

 ۵
هر دو
 ضد پیشرفت اجتماعی و دشمن توده مولد و زحمتکش 
اند.
مشد علا احمدی

۱
این مطالب که از اوجالان منتشر می کنید
اولا دلیل بر سواد فلسفی او ست. 
 

۲
یعنی 
اوجلان
 از همه مدعیان  چپ در همه احزاب عیران و از شخص شخیص جنابعالی
 باسوادتر است.



۳

خود این مسئله
 فی نفسه 
شادی بخش است.

۴

 این ثانیا دال بر بطلان دعاوی مش محمود چلبی است.

۵

ثالثا میان اوبژکت و سوبژکت رابطه دیالک تیکی هست:
یعنی آندو  در پیوند و در تضاد همزمان قرار دارند.

مراجعه کنید به 

دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
 در تارنمای ما

۶

دوئالیسم 
چیز دیگری است
که ما صدها بار برای اجنه و ملائکه و اشباح
توضیح داده ایم.



۷

مثلا
  در
دوئالیسم هابیل و قابیل

(خیر مطلق و شر مطلق)
دیوار نفوذ ناپذیری میان اقطاب دوئالیستی کشیده شده است.
هرگز در همدیگر تأثیر نمی گذارند.

۸
در
مثلا
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت

 اما 
اقطاب مربوطه در همدیگر مؤثرند
و 
یکی بدون دیگری 
قادر به ادامه حیات نیست.

۹
 اگر شما جملات اوجالان را 
در گیومه نقل کنید 
ما می توانیم مورد تامل قرار دهیم.
 

۱۰
خود این وقوف به مفاهیم فلسفی 
توسط اوجالان 
(بی اعتنا به صحت و سقم استنباط او) 
شادی بخش است. 

۱۱
در احزاب دیگر 

شاید 
کسی پیدا نشود که با مفاهیم فلسفی اینقدر آشنایی داشته باشد.

۱۲

یکی از چپ ترین رهبران چپ در فیسبوکش نوشته :
جهان بینی ندارم.


۱۳

اگر این کتاب قاضی زاده 
پی دی اف نباشد
 ما می توانیم متا تحلیلی بر آن بنویسیم.

۱۴
 یعنی 
هم نظرات خود او را نقد کنیم و هم نظرات اوجالان را
 نه.
 

۱
نادانی خودش معلول است.
مثل بیماری، جنون 
ثانوی است.



۲

نادانی نتیجه سطح نازل توسعه نیروهای مولده است.
 

۳
ترورهمنوع
به مثابه تنها ره رهایی
ریشه طبقاتی ـ تئوریکی دارد.


۴

یعنی
 علما و فلاسفه طبقه اجتماعی معینی (دانایان) 
 تئوریزه می کنند.
 

۵
تروریسم در فرم های مختلف
قبل از اجرا به صورت مکاتب فکری، فلسفی، هنری و غیره در می آید.
مثلا نیهلیسم.
فاشیسم.
فوندامنتالیسم. 

(همشیره فاشیسم و نیهلیسم نقابدار)
 

۶
روحانیت و مش بوش ابن بوش و بقیه اجامر
دوئالیسم هابیل و قابیل

 را 
و
  تئوری فاشیستی بنیاد نیک و بد سعدی و حافظ
 را
جامه عمل می پوشاند.


۷
هر عمل آدمیان از کله شان عبور می کند:
اول در کله انجام می گیرد
فرم نظر به خود می گیرد
بعد به مرحله عمل در می آید.


۸

در این تئوری هراس انگیز خوب و بد 
مطلق
 اند.
به یکدیگر تبدیل نمی شوند.
قتل الموذی قبل عن یوزی



۹

البته خودشان هم 
حتی 
در قران کریم  خوانده اند 
که
 پسر نوح و سگ اصحاب کهف
 تحول کیفی که سهل است،
 تحول ماهوی می یابند:
 سگ آدم می شود
 بوش معتاد دایم الخمر 

عیسی مسیح را دم در میخانه می بیند و آدم می شود
علی پاشایی
 
صوفی نهاد دام و سر حقه 
باز کرد
بنیاد مکر با فلک 

حقه باز 
کرد

ای کبک خوشخرام کجا می روی، بایست
غره مشو که گربه ی زاهد نماز کرد. 


دوبیت بالا ازغزل ۱۳۳حافظ

 انتخاب شده 
که 
بنظر میاد مربوط به دوره  امیرمبارزالدین باشد،
که خود در جوانی شرابخواری می کرد
ولی مقارن بدست گرفتن قدرت
سجاده بدوش می کشید 
بگونه ای که
 پیاده با کوکبه و دبدبه 
بیرون می رفت 
 و
اصرار به امر به معرف و نهی ازمنکر 
می نمود.

بطوری که به ظرافت وی را محتسب می خواندند که بارها دراشعار حافظ آمده است.

حتی پسرش "شاه شجاع "به تعریض می گوید:
همه ترک می (شراب) نمودند 
(جزمحتسب شهر که بی می (شراب) مست است) 
و
یا 
حافظ در جایی به طنز می گوید:

پنهان خورید باده که تعزیر می کنند.

یا
با نگرانی می گوید:
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است.

وقتی که درآخر حکومتش بدست پسرانش کور شد 
و
حکومت سراسر وحشتش به پایان رسید،
حافظ دلخوشانه گفت:
چمن خوش است وهوا دلکش است ومی بی غش
کنون بجز دل خوش هیچ درنمی یابد.

یا
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر