درنگی
از
شین میم شین
قلمرو آزادی (اختیار)
زمانی آغاز می شود که کار مفید بنا بر جبر (ضرورت) خارجی پایان می یابد.
این قلمرو آزادی
ماهیتا در ورای تولید مادی قرار دارد.
مارکس
زمانی آغاز می شود که کار مفید بنا بر جبر (ضرورت) خارجی پایان می یابد.
این قلمرو آزادی
ماهیتا در ورای تولید مادی قرار دارد.
مارکس
روی مفهوم «شروع رایش آزادی با خاتمه (غلبه بر) دیکتاتوری جبر خارجی بر کار مفید»
باید اندکی خم شد:
مارکس برای رسیدن به این مفهوم، از دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و ازادی) به راه افتاده است.
برای اینکه آزادی به تنهایی وجود ندارد.
آزادی و یا اختیار در دیالک تیک جبر و یا اختیار (ضرورت و آزادی) وجود دارد.
جبر
(ضرورت)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14206
اختیار
(آزادی)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7701
آزادی
(اختیار)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8104
پایان
در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)
نقش تعیین کننده از آن جبر (ضرورت) است.
برای اینکه آزادی و یا اختیار به معنی درک (شناخت) جبر و یا ضرورت است.
منظور از جبر و یا ضرورت در هر موردی،
قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر مورد مورد نظر است.
این بدان معنی است که آزادی و یا اختیار منوط به درک (شناخت) قوانین و قانونمندی های عینی است.
یعنی
بدون درک پیشایپش جبر،
نیل به آزادی و یا اختیار محال است و خواب و خیال است.
بنابرین، قلمرو حکومت (رایش) آزادی و یا اختیار
ابتدا به ساکن آغاز نمی شود.
برای اینکه پیش شرط رسیدن به رایش آزادی و یا اختیار، خروج پیشایپش از رایش نادانی و خریت است.
یعنی
میان آگاهی و آزادی
رابطه دیالک تیکی علتی ـ معلولی برقرار است.
یعنی بدون آگاهی، آزادی بی معنی است:
خر
نه، می تواند مختار ( آزاد) باشد و نه، خودمختار (مستقل)
از این رو،
ادعای مارکس مبنی بر شروع رایش آزادی با خاتمه دیکتاتوری جبر خارجی بر کار مفید
به معنی وقوف بشر به جبر حاکم و یا قوانین و قانونمندی های عینی حاکم در مورد مربوطه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر