۱۴۰۴ تیر ۶, جمعه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «ای واژه خجسته آزادی» (۱۲)

  

  سیاوش کسرایی
  
درنگی
از
شین میم شین

 

بگو به دوست،

 اگر حال ما بپرسد دوست:

«نمی کشند کسی را، نمی زنند به دار

دگر به جوخه آتش، نمی دهند طعام

نمی زنند کسی را به سینه، غنچه خون

شهید در وطن ما کبود می میرد.»

 
سیاوش
 
غافل من، ای رفیق
 دور از نگاه غمزده تان، هرزه گوی من
به پگاه می برند
 بی نام می کشند
خاموش می کنند صدای سرود و تیر
این رنگ بازها
 نیرنگ سارها
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
 در پرده می کشند به رخساره کبود
 
بر جا به کام ما
گل واژه ه ای به سرخی آتش، به طعم دود 
 
ما این بند واپسین این شعر سیاوش را نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:

۱

بگو به دوست،

 اگر حال ما بپرسد دوست:

«نمی کشند کسی را، نمی زنند به دار

دگر به جوخه آتش، نمی دهند طعام

نمی زنند کسی را به سینه، غنچه خون

شهید در وطن ما کبود می میرد.»

 
معنی تحت اللفظی:
اگر پس از شکست، دوستی باقی مانده و احیانا پرسای حال ما ست، بگو:
دشمن، 
شیوه دیگری پیش گرفته است:
دیگر
 کسی را نمی کشد.
کسی را به دار نمی زند.
به محکومین به اعدام طعامی برای اطعام نمی دهد.
کسی را تیرباران نمی کند.
شهدای میهن ما تحت شکنجه و شلاق  آش و لاش و لاشه می شوند.

این بند شعر سیاوش
فی نفسه
شاهکاری است.
 
محتوای این بند شعر
اما
غنی تر از آن است که به نظر می رسد.
 
این تجدید نظر دشمن در برخورد با مخالفین،
اولا
نشانه رشد فکری و اسلوبی (روشی، متدیکی) دشمن است.
 
ساواک 
سازمان سرکوب کیفیتا نوینی است 
که 
نتیجه تجارب بیشمار اجامر امپریالیستی و صهیونیستی و
و
تجسم (جسمیت یابی، مادیت یابی)  دانش تجربی اردوگاه سرمابه داری امپریالیستی است.
 
ساواک
به همین دلیل
به حذف فیزیکی صرف و سهل و ساده مخالفین قناعت نمی ورزد.
بلکه مخالفین را چندان و چنان تحت فشار قرار می دهد تا کلیه اطلاعات لازمه را بگیرد.


این تجدید نظر دشمن در برخورد با مخالفین،
ثانیا
نشانه رشد استقامت و سرسختی مخالفین در مقاومت و مبارزه است.
یعنی
نشانه ارتقای کمیت و کیفیت مقاومت و مبارزه است.
 
مبارزان هم تجارب خود را جمعبندی کرده اند و به دانش تجربی تبدیل کرده اند.
 
جنبش فدایی
خیال می کرد که دلیل شکست جنبش توده ای 
عدم مقاومت همه سران حزب توده در زیر شکنجه و چه بسا شکست و توبه بوده است.
 
اگر قبلا مبارزه به صورت راسیونال و مسالمت آمیز صورت می گرفت،
اکنون به صورت ایراسیونال (ضد عقلی)، جنون آمیز و قهرآمیز صورت می گیرد.
در نتیجه،
دشمن برای گرفتن اطلاعات  و به زانو در آوردن و به همکاری واداشتن مبارزان
سنگ تمام می گذارد.

اکنون دشمن هم می ترسد و جنون می گیرد و چه بسا هار می شود.

به همین دلیل،
مبارزان زیر زجر و شکنجه جسمی و روحی و روانی
به شهادت می رسند.

در این بند شعر سیاوش
علاوه بر این از جو پس از شکست پرده برداشته می شود:

 اگر حال ما بپرسد دوست

 
بدان معنی است که دوست دیروز، به هر دلیلی چه بسا دشمن شده است و در بهترین حالت، بی اعتنا به دوست دیروز.
 
این جو پس از شکست
در شعری از اخوان تحت عنوان «غروب کدام ستاره» 
تبیین رئالیستی یافته است.

تعریف سیاوش از دوست و استحاله دوست به دشمن و دشمن به دوست
فوق العاده علمی و عقلی و دیالک تیکی است.
 
در فلسفه سیاوش
دوستی و دشمنی
بر اساس منافع تشکیل می یابد.
یعنی
دیالک تیک دوستی و دشمنی
مبتنی بر منافع طرفین است.
 
اگر دو تن منافع مشترک داشته باشند، دوست می شوند.
این دوستی اما ابدی نیست.
این دوستی تا زمانی دوام می آورد که منافع مشترک وجود داشته باشند.
به محض پایان منافع مشترک، دوستی هم پایان می یابد
و
به دشمنی استحاله می یابد.
 
مراجعه کنید
به شعر «نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر