۱۴۰۴ خرداد ۲۳, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۹۸)

     


میم حجری
 
 

نتانیاهو:

دویست جت جنگی

۱۰۰ آماج را در شهرهای مختلف ج. ا. در هم کوبیدند

و

حملات مشابه هفته ها و ماه ها ادامه خواهد یافت.

 

بنازم به پدافند هوایی جماران را.

   دویست هواپیمای اسرائیل در شبی واحد

به طرز موفقیت آمیزی ۱۰۰ هدف و حتی حریف را به موشک می بندند و برمی گردند.

پدافند هوایی جماران 

فقط هواپیمای مسافربری خود را سرنگون می سازند.

خاوران سازان 

خود خاورانی می شوند.

برای پرونده سازان برای پیران و جوانان پرولتاریا و زجر آوران و شکنجه گران و توبه فرمایان و سرکوبگران زحمتکشان و زنان

پرونده ساخته می شود و سرکوب می شوند.

ایران به غزه و لبنان بدل می شود.


زابینه نوس:
سرمایه داری اولین فرم جامعتی است که در آن بشر باید تولید کند تا کار داشته باشد
به عوض اینکه کار کند تا چیزی تولید کند.

عجب جفنگی از حریفه ای فرنگی.
سرمایه داری
در رابطه با یالک تیک کار و تولید
 کمترین فرقی با برده داری و فئودالیسم و سوسیایلسم ندارد.
 بشر باید کار کند تا تولید کند و نه برعکس.
 با تماشا کردن
چیزی تولید نمی شود


از کشته شدن این جنایتکاران شاد شدم،
 اما قلدری، تجاوز، دخالت اسرائیل و آمریکا
و
در کل،
 سرمایه‌داری و امپریالیسم را در رابطه با ایران و کل منطقه خاورمیانه محکوم می‌کنم.
شارلاتانیسم، فاشیسم، ارتجاع و دولت سرمایه‌ را محکوم کنیم
نینا سرفراز

کسب و کار همه همین است
مش نینا سرفراز.
همه خود را در کانون کاینات قرار می دهند و اعلام نظر شخصی میکنند.
دشنام می دهند
نفرین می کنند.
احسنت می فرستند
محکوم می کنند.
بحث بر سر چیست؟
بحث بر سر علایق و سلایق خلایق که نیست  
جنگ بر سر چیست؟
ج. ا. چیست؟
اسرائیل چیست؟
تفکر
یا تفکر مفهومی است
و
یا
هارت و پورت است.
اگر ترور راه حل می بود
هم ج.ا.
دیری بود که دولت شیعیان جهان را تشکیل داده بود
و
هم
اختلاف خلق های فلسطین و اسرائیل حل شده بود.


در هر صورت کس دیگری را و حتی خود مصدق را آزاری نداده اند. فقط حزب توده را آش و لاش و لاشه کرده اند

ویکتور «هو» گو
احمق کسی است که همنوعان خود را احمق بداند.
در طبیعت و جامعه
تقسیم کار هست و هر نبات و حشره و پرنده و خزنده و حیوان و بشر
در رشته و حرفه خود
علامه است.
کرکس احمقتر از کفتار نیست
جمال
 احمقتر از بقال  و رمال نیست.
همه موجودات برابر و خواهر و برادرند.
هیچ موجودی برتر از دیگری نیست.
ننگ و نفرت و نفرین بر منکران برابری موجودات باد


در بهمن نکبت
 انقلاب ضد فئودالی سفید شکست خورده است
 و
 ارتجاع فئودالی سیاه  پیروز شده است.
شاه پس از انقلاب سفید
 شخصیتی انقلابی بوده است.
شاه
انقلابی تر از همه افراد و احزاب و جریانات چپ و راست بوده است.
دیکتاتوری شاه
دیکتاتوری انقلابی بوده است.
دیکتاتوری شیخ
دیکتاتوری  ارتجاعی است


هر آن پادشاهی که دارد خرَد
ز گفتِ خرَدمندْ رامش برَد
به یزدانْ خردمندْ نزدیک‌تر
بداندیش را روزْ تاریک‌تر
تو چیزی مدان کز خرَد برترَست
خرَد بر همه نیکُوی‌ها سرَست
خرَد جویَد آگنده‌رازِ جَهان
که چشمِ سرِ ما نبیند نهان
#شاهنامه #فردوسی

خرَد جویَد آگنده‌رازِ جَهان
که چشمِ سرِ ما نبیند نهان
معنی تحت اللفظی:
اسرار پنهان جهان را فقط خرد کشف می کند و نه چشمان ما.
چشمان فقط فقط چیزهای آشکار را کشف می کنند و نه چیزهای پنهان از نظر را.
تفاوت فردوسی با   حافظ
در همین بیت شعر
آشکار می گردد:
کسب و کار حافظ
تحقیر خرد و تخریب خانه خرد خلایق است
کسب و کار حافظ
خردستیزی  است.
فردوسی اما حکیمی خردگرا ست
و
خرد را عالی ترین  مرجع می داند:
تو چیزی مدان کز خرَد برترَ است


داستایفسکی
آخوندی مسیحی است و مبلغ خستگی ناپذیر مسیحیت است.
یعنی مبلغ پیگیر جهالت و خرافات است.
به همین دلیل
نویسنده محبوب امپریالیسم است.
داستایفسکی
را
امپریالیسم
چنان بزرگش کرده است
که فروید و یونگ و غیره در مقابلش لنگ انداخته اند و در رفته اند.
به زبان داستایفسکی:
اگر خدا نباشد
هر کاری مجاز است.
پوتین مگر نمی داند که بوسه بر انجیل می زند و شطی از خون به راه می اندازد؟

تنها شهیدی که بورژوازی  «ملی» ایران داده است،
 فاطمی بوده است.
دلیل شهادتش هم
 به روایاتی
 اختلافات ناموسی بوده است.
در حالیکه از تک تک سلول های اندام حزب توده خون چکیده است.

ای حیزب توده
سن هارا
اهل جفا هارا


لحظه و  دم و عطر گلها
که نمی تواند ماندگار باشد.
لحظه و یا دم
فرمی از  بسط و تعمیم مفهوم فلسفی جزء است.
دیالک تیک جزء و کل.
لحظه و یا دم بسان جزء
فقط
 در دیالک تیک لحظه و روند
و
 در دیالک تیک دم و عمر
و
در دیالک تیکی جزء و کل
وجود دارد
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن کل (عمر و روند) است.
عطر گلها
مولکول های الکلی با درجات تبخیر نازل اند.



تاثیرگذار ترین سخنان کارل مارکس- فیلسوف٬ اقتصاد دان٬ روزنامه نگار٬ تاریخ دان٬ یکی از معماران اصلی جامعه شناسی مدرن وبنیانگذار سوسیالیزم انقلابی
سیاستمداران اگر با هم توافق کنند دارایی ما را می دزدند و اگر به اختلاف برسند جان ما را
******
آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است . تحقیر زن یکی از ویژگی های اساسی تمدن کنونی است. هیچ کس به اندازه خودِ مرد از اسارتِ زن مجازات نمی شود
******
آزادی از جمله تجملاتی است که هر کس توان کسب آن را ندارد
******
ملت را از تاریخ شان دور نگه دارید٬ در آن صورت به راحتی کنترول میشوند
******
تنها با کمک حس آزادی است که جامعه می تواند بار دیگر به اجتماع انسان هایی تبدیل شود که برترین نیاز خود٬ یعنی تشکیل یک دولت دموکراتیک را محقق سازند
******
فرمانروایانِ شما همدست دزدان شده اند٬ زیرا دزدان را برای سرقت یک سکه٬ یا نیمی از یک سکه ی پول به دار می آویزند٬ ولی با کسانی که همه چیز را به سرقت میبرند و با اطمینانی بیش از دیگران دزدی میکنند٬ همکاری دارند. این ضرب المثل صادق است که دزدان بزرگ ٬ دزدان کوچک را به دار می آویزند
******
زمانی خواهد رسید که خورشید فقط بر دنیایی از انسان های آزاده خواهد تابید٬ زمانی که هیچکس اربابی جز عقل را نخواهد شناخت و در عین حال زمانی خواهد رسید که جباران و برده گان٬ کشیشان و ریاکاران دیگر درجایی به جز اوراقی از کتاب تاریخ یا صحنه های نمایشی وجود نخواهند داشت
******
انسان محصول شرایطی است که در آن بلوغ و بالندگی می یابد٬ پس خود را از هیچ انسانی برتر و حقیر تر مپندار
******
دین ٬ ناتوانی ذهن انسان برای مقابله با حوادثی است که قادر به درک آن نیست
******
اگر یک فکر احمقانه را حتی پنج ملیارد نفر قبول داشته باشند٬ باز هم آن فکر احمقانه است
******
منطق همیشه وجود داشته٬ ولی نه همیشه به شکل منطقی
*****
تا زمانی که جامعه شغل شرافتمندانه ای برای روحانیون پیدا نکند٬ این گروه مفتخور و بارِ گردن جامعه خواهد شد
******
همه به خدا احتیاج دارند: پولدار ها برای حفظ ثروت و فقرا برای تحملِ محرومیت
******
انسان برای بدست آوردن دارایی ها ٬ خود را میفروشد تا آنچه دیگری دارد را صاحب شود٬ ولی هیچوقت نمی فهمد که هرچه بیشتر به دست آورد٬ از خودش کمتر باقی میماند
******
فلاسفه تا کنون در پی تفسیر جهان به اشکال مختلف بوده اند٬ فلسفه- تغییر جهان است نه تفسیر آن
******
سرمایه دار چون هر برده دارِ دیگری میخواهد کارگرش نوکر صفت٬ اندوهگین ٬به لحاظ اخلاقی موجود آستان بوس٬ شکر گذار و از نظر مذهبی- زحمت کشِ متواضع و فروتن باشد
******
تولیدِ چیز های مفیدِ خیلی زیاد٬ منجر به تولید انسان های بی فایدهِ خیلی زیاد میشود
******
هیچکس مخالف آزادی نیست٬ حداکثر مخالف آزادی٬ دیگران هستند
******
هنر همیشه و همه جا اعتراف پنهانی و در عین حال حرکت جاودانه ی زمانه خود است
******
انسان محصول شرایطی است که در آن بلوغ و بالندگی می یابد
******
دین ناتوانی ذهن انسان برای مقابله با حوادثی است که قادر به درک آن نیست
******
نویسنده برای این که بتواند زندگی کند و بنویسد باید پول به دست آورد٬ امابه هیچ وجه نباید برای کسب درامد زندگی کند و بنویسد


آنا فرانک:
چرا نباید آدمیان در صلح و صفا با همدیگرزندگی کنند؟

آدمیان
در جامعه اشتراکی آغازین
دهها هزار سال در صلح و صفا با همدیگر زندگی کرده اند.
جنگ و کشتار پدیده جدیدی است که عمرش حدود ۲۰۰۰ سال است.

رشد نیروهای مولده
و
تولید اضافه محصول (فراورده های مازاد بر احتیاج)
چارچوب مناسبات تولیدی اشتراکی را از درون منفجر کرده است.
کاهنان و پاسداران آتش وسایل تولید  دیگر  و فراورده های تولیدی موجود در معابد
با تصاحب خصوصی آنها
توده مولد و زحمتکش را سلب مالکیت بر وسایل تولید و نعمات مادی کرده است
و
جامعه به دو طبقه  برده دار و برده طبقه بندی شده است
و
هارمونی پیشین بر باد رفته است.
اختلافات و تفاوتات و تضادهای طبقاتی
به مبارزه طبقاتی منجر شده است:
مبارزه طبقاتی از پایین بر ضد بالا
و
مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین.
قرن ۲۱
قرن مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین است.
 در قرن ۲۱
به عوض انقلاب  
عن گلاب می شود.


مفهوم طبقه اجتماعي بزرگترين كشف ماركس است.
ضیاء

نه.
کاشف طبقات اجتماعی و اعلام وجود آن
اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلیس بوده است.
انگلس.
تنها حرفی که مارکس و انگلس زده اند
این بوده است
که
مبارزه طبقاتی موتور توسعه و تکامل جامعه بشری بوده است.
همین و بس.


استالین پس از جنگ نتوانست
از تضاد امریکا و انگلیس استفاده کند!
راه تو ده

کسی از این حرفها می زند که از تاریخ بی خبر باشد.
یعنی
از دلیل شروع ج. ج. دوم
و
از نتیجه ج. ج. دوم
به کلی بیخبر باشد.
فاشیسم (ایتالیا و المان و ژاپن)
برای کسب سرکردگی جهانی (هژه مونی امپریالیستی جهانی)
ج. ج. دوم را شعله ور ساخته بود
هدف فاشیسم
حذف امپراطوری بریتانیای کبیر و امحای جنبش کارگری و دولت کارگری در اتحاد شوروی بود
فاشیسم (ایتالیا و المان و ژاپن)
هم به تضعیف سرکرده چهان (بریتانیا) نایل آمد و هم به تضعیف و تخریب جنبش کارگری و اتحاد شوروی.
ولی
جای سرکرده جهانی  (بربتانیا) را امپریالیسم امریکا و اتحاد شوروی گرفت.



  ما اصلا خواننده نداریم
چه رسد به اینکه بدیل بهتری داشته باشیم.
 ما
خواننده حرف های همنوعانیم.

چراغ رابطه ها خاموش است.
کسی دنبال اندیشه نیست
همه دنبال عکس اند.
ما
 برای خودمان می نویسیم
و
چه بسا
فحش و پرخاش می شنویم.
هدف ما از روشنگری این ست که
 در غربت نپوسیم.
همین و بس.


کمونیسم کارگری
تازگی ندارد.
کمونیسم کارگری را در زمان حیات مارکس
وایت لینگ تأسیس کرده بود و نمایندگی می کرد.
مارکس با وایت لینگ
چالش های نظری مکرر داشته است.
وایت لینگ
بر خلاف مارکس
مخالف علمیت در جنبش کارگری بود.
مخالف اشاعه تئوری علمی در جنبش کارگری بود.
مارکس در جواب او بوده است که گفته است:
«خریت به نفع هیچ خری حتی نیست
چه رسد به اینکه  به نفع  توده پرولتر باشد»
نقل به مضمون


همین شعار شما را عوامفریبی در کشور همسایه شما ۵۰ سال قبل از شما داده است:
«به راه که بیفتیم
ترس مان می ریزد»

ترس نتیجه نادانی است.
برای غلبه بر ترس باید ترک نادانی کرد و دانا شد.
 
با راه افتادن خرکی و شروع به کار کردن خرکی
فقط میتوان فاجعه آفرید
ضمنا
ترس چیز بدی نیست.
ترس
آژیر بیدارباش اندام است.
ترس
واکنش غریزی ـ طبیعی اندام آدمی و هر موجودی است.
فقط اموات
و
مجانین
نترس اند
نه زندگان و عاقلان

اندر حکایتی زیبا وخواندنی جاسوسی!
(خاطره واقعی یک دانشجوی ایرانی تحصیل کرده در یوگسلاوی در دهه 70 میلادی)
در یوگسلاوی رسم بود که دانشجویان خارجی پس از فراغت از تحصیل به دیدار رهبر یوگسلاوی برده می شدند و ایشان برایشان سخنرانی می کرد.
مطابق همین رسم ما را هم بدیدار تیتو بردند و ایشان ضمن سخنرانی خاطره ای از دوران انقلاب در یوگسلاوی و پیروزی آن تعریف نمود.
تیتو گفت : چندسال پس از پیروزی انقلاب و استقرار دولت از کا گ ب اطلاع دادند که در کابینه شما یک جاسوس سیا وجود دارد .
وی را شناسایی و دستگیر کنید.
تیتو می گوید : تمام تلفن ها و مکاتبات و رفتار افراد کابینه را تحت کنترل قرار دادیم و پس از مدتی مایوس شدیم هیچ نشانی از جاسوس و تماسهای مشکوک پیدا نکردیم.
(تیتو با ادعای استقلال از روسیه نمی خواست این جاسوس توسط روس ها شناسایی شود )
تیتو می گوید : پس از مدتی جستجو ، نا امیدانه و عاجزانه درخواست شناسایی و معرفی جاسوس در کابینه را از روسیه نمودیم.
از "ک گ ب" به ما اطلاع می دادند که "معاون اول تو در کابینه جاسوس سیا است."
تیتو گفت: از این خبر متحیر شدم و پس از اتمام یکی از جلسات کابینه از وی خواستم که بماند.
در یک جلسه دو نفری اسلحه را روی شقیقه معاون اول گذاشتم و از وی سوال کردم آیا تو جاسوس سیا هستی؟
او که متوجه شد قضیه لو رفته است به جاسوسی خود اعتراف نمود .
تیتو از او سوال می کند از چه وقت با سیا همکاری می کنی؟
پاسخ : از زمان دانشجویی قبل ازپیروزی انقلاب در زمان جنگهای چریکی !
س : در این مدت با تمام کنترل های امنیتی ، هیچ ارتباطی با سیا، از تو کشف نشد ؟
ج : الان هیچ ارتباطی با سیا ندارم.
س: چگونه عضوی هستید که ارتباط ندارید ؟
ج: سیا مسئولیتی به من واگذار کرده که وظیفه ام را انجام می دهم.
س: مسئولیت تو چیست ؟
ج: به من ماموریت داده شده تا "در سپردن پست های مهم به افراد غیر متخصص عمل کنم " و تا کنون هم این گونه عمل کرده ام!
تیتو می گوید : نگاهی کردم به افراد کابینه و مدیران ارشد، دیدم همین طور است!! هیچ کس سر جای خودش نیست !
مثلا طرف دکترای کشاورزی دارد ولی وزیر نیرو است و یا دیگری برق خوانده اما وزیر مسکن است!
معاون تیتو می گوید :
تحلیل سیا این بود که با این روش ، انقلاب بدون کودتا و حمله خارجی از درون متلاشی می شود


آره.
در خود شوروی (و نه روسیه)
هم
قضیه از همین قرار بوده است:
بدترین ضربه را به کمونیسم
شخص شخیص استالین زده است.
بی دلیل نبوده است که ماهی از سر گنده گشته است.
بی دلیل هم نیست که پوتین
هر هفته مجسمه ای از  استالین می سازاند و کشیشی به روستایی می فرستاند


کسانی که شعار نه شیخ و نه شاه می دهند،
ماهیتا همان کسانی هستند که در بهمن ماه نکبت
شعار می دادند:
بحث پس از مرگ شاه.
برای اینکه نمی خواستند بگویند که پس از سرنگونی شاه جبار
شیخ خونخوار خواهد آمد.



ای روزهای خوب که در راهید
ای جاده‌های گمشده در مِه
ای روزهای سختِ ادامه
از پشت لحظه‌ها به در آیید.
ای روز آفتابی
ای مثل چشم‌های خدا آبی
ای روزِ آمدن
ای مثل روز، آمدنت روشن
این روزها که می‌گذرد
هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگارِ آمدنت هستم؟
قیصر امین‌پور


مشی خائنانه حزب توده ؟
نمازی
خط مشی کسی و حزبی
می تواند خرکی و خطا باشد
ولی نمی تواند خاینانه باشد.
خیانت به چه معنی است؟
منظور از شوهر خاین و یا شاه خاین و یا حزب خاین چیست؟
شوهر به این دلیل خاین قلمداد می شود که به عهدی که با همسر بسته است، وفا نمی کند.
شاه خاین به کی خیانت می کند؟
شاه کیست و سلطنت چیست؟
شاه
نماینده طبقه اجتماعی معینی
مثلا اشراف برده دار، فئودال و طبقه سرمایه دار است.
پیش شرط خیانت به این طبقات
سمتگیری پرولتری شاه است.
حزب توده
نماینده توده بوده است.
توسط ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ درباری ـ امپریالیتسی
سرکوب خونین شده است.
تا فاجعه بهمن ۵۷
تحت پیگرد دم به دم بوده است.
حتی نطفه های حزب توده سرکوب شده اند
وقتی جلاد جماران فاتحه نهایی بر حزب توده خواند،
فرح پهلوی گفت:
«همسرم به ارزوی دیرین خود رسید.»
حزب توده
در صورتی می تواند خاین به توده محسوب شود که توده از جلاد پیشوا و منجی و امام نسازد.
خط مشی خرکی و خطای حزب توده
باید انتقاد شود و انتقاد می شود.
انتقاد از حزب توده اما کار هر کسی نیست.
پیش شرط انتقاد علمی و انقلابی از حزب توده
توده ای بودن است.
شعور
طبقاتی است.
جریانات ضد توده ای
فاقد شعور لازمه برای انتقاد از حزب توده اند.
خر ترین توده ای
خردمندتر از خردمندترین ضد توده ای است





سخنان فلسفی ارزشمند از بزرگترین فیلسوف عقل گرا- باروخ اسپینوزا
—-------------------
یک شی در یک زمان هم میتواند خوب باشد و هم بد و هم بی تفاوت
مثلآ موسیقی برای افسردگی خوب است٬ برای کسانی که سوگوارند بد است و برای آدمِ کر نه خوب است و نه بد
******
اگر بتوانم هیجانات و عواطفم را درک کنم میتوانم کنترول کنم
******
هر چه دولت در منع آزادی گفتار بیشتر سعی کند ٬ لجاجت و پافشاری مردم در مقاومت بیشتر میگردد .این مقاومت از طرف مردم فرومایه و خاموش نیست٬ بلکه از طرف صاحبانِ تربیتِ عالی و اخلاقِ قوی و مردم با فضیلت است که به علت داشتن این صفات٬ آزادی بیشتری به دست آورده اند
******
هرکسی بر اساس حق طبعی اش مجاز است از عقل خود استفاده کند تا به گونه ای نحوه ی زیستن اش را تعریف کند که این نحوه ی زندگی به او اجازه نمایان شدن بدهد
******
عشقِ عقلانی روح نسبت به خدا٬ جزیی است از عشق بی حد و حصری که خدا نسبت به خود دارد
******
هیچ فضیلتی مقدم بر این سعی که شخص٬ وجود خود را حفظ کند قابل تصور نیست
******
مرد آزاد٬ به هیچ امری کمتر از مرگ نمی اندیشد و حکمت او تفکر درباره ی مرگ نیست٬ بلکه تفکر درباره ی زندگی است
******
انسان برای تحصیلِ شهرت باید بر طبق هوا و هوس مردم رفتار کند و از آنچه مورد نفرت آنهاست بپرهیزد و آنچه را دوست دارند قبول کند
******
من تلاش کرده ام به کار های مردم نخندم٬ بر آنها نگریم٬ از آنها منزجر نباشم٬ بلکه آنها را درک کنم
******
اگر انسانها آزاد به دنیا می آمدند٬ زمانی که آزاد بودند هیچ تصوری از خیر و شر نداشتند
******
از ایده های نو ، شگفت زده نشو زیرا تو خودت میدانی حقیقتِ چیزی٬ به علت آنکه افراد بسیاری آن را نمی پذیرند ، از بین نمی رود
******
اکثر آدم های موفقی که من میشناسم٬ آدم هایی هستند که بیش از آنکه صحبت کنند گوش میدهند
******
همه چیز های عالی به همان اندازه که دشوارند٬ به همان اندازه نیز نادر و کمیاب اند
******
اگر دلبستگی انسان به چیز های ناپایدار و زودگذر باشد٬ چون از دست بروند سبب یاس و اندوه میشود
******
بلند پروازی میل افراطی برای قدرت است
******
گریه نکن٬ با خشم و عصبانیت صحبت نکن. فقط فکر کن و بفهم
******
هرچه برخلاف طبیعت است برخلاف عقل است و هرچه برخلاف عقل است٬ باید کنار گذاشته شود
******
یک شی در یک زمان هم میتواند خوب باشد و هم بد و هم بی تفاوت
مثلآ موسیقی برای افسردگی خوب است٬ برای کسانی که سوگوارند بد است و برای آدمِ کر نه خوب است و نه بد
اسپینوزا

ایراد این فرمایش حریف خیلی خیلی خردگرا کجا ست؟
سیب یک شیئ است.
چیستایی سیب
در خودش است ویا در سیب کار و سیب چین و سیبفروش و سیب خر و سیب خور؟
محتوای شناخت هر چیزی
در خود ان چیز است ویا در این و ان کر و کور و لال و خر؟
خریت خر
در خود خر است ویا در خرچران و خرسوار و خرفروش و خرخر و خر پرست؟

"خطابه ي تدفين"
غافلان
هم‌سازند،
تنها توفان
کودکانِ ناهمگون می‌زاید.
هم‌ساز
سایه‌سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب.
در هیأتِ زندگان
مردگانند.
وینان
دل به دریا افگنانند،
به‌پای دارنده‌ی آتش‌ها
زندگانی
دوشادوشِ مرگ
پیشاپیشِ مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاهِ بلندِ خاطره‌شان
شرمسار و سرافکنده می‌گذرد.
کاشفانِ چشمه
کاشفانِ فروتنِ شوکران
جویندگانِ شادی
در مِجْری‌ِ آتشفشان‌ها
شعبده‌بازانِ لبخند
در شبکلاهِ درد
با جاپایی ژرف‌تر از شادی
در گذرگاهِ پرندگان.
در برابرِ تُندر می‌ایستند
خانه را روشن می‌کنند.
و می‌میرند.
«احمد شاملو»



فوندامنتالیسم های مونو ته ئیستی (مبتنی بر یکتاپرستی)
مبتنی بر قهر و کین متقابل اند.
تارزیتانی

نه.
فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است
و
همانفدر مذهبی (ته ئیستی) است
که فاشیسم مذهبی است.
فوندامنتالیسم
فاشیسم فئودالی است.
فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم
جریانی ضد عقلی، ضد علمی، ضد خلقی، ارتجاعی، ضد اخلاقی و ضد مذهبی است.
جنایاتی که فوندامنتالیسم  یهودی و مسیحی و اسلامی سنی و شیعی مرتکب شده و می شود
با اس و اساس مدهب و  ته ئیسم منافات دارد

«اگر‌ قرار است بمیرم...»
اگر باید بمیرم
تو باید زنده بمانی
تا داستان زندگی‌ام را بازگویی
اندک دارایی‌ام را بفروشی
و تکه‌ای پارچه‌ی سپید
با چند ریسمان بخری
بادبادکی بسازی
با دنباله‌ی بلند...
تا هر کودکی از هر جای غزه
که چشم بر آسمان دوخته
در انتظار پدری که در شعله‌های آتش، غروب کرده است
- بی‌آن‌که با کسی وداع گوید
نه با جسم و نه حتی با جان خویش...-
بادبادکی را ببیند که تو
به یاد من برافراشته‌ای
بادبادک من!
که در اوج پرواز می‌کند
تا برای لحظه‌ای هم که شده
دل‌اش گواهی دهد، فکر کند فرشته‌ای آن‌جاست
و از آسمان آمده تا عشق را بازگرداند.
اگر که باید بمیرم
بگذار امید بیاورد
بگذار افسانه بسازد...
«رفعت العریر*»
ترجمه‌ی: «میلاد جنت»
تصویر: کودکان غزه در حال پرواز دادن بادبادک‌ها
*شاعر، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه فلسطینی که دسامبر ۲۰۲۳ در جریان حمله‌ی هوایی صیهونیست‌های اسرائیل جان سپرد.


این شعر حریف
باید تحلیل مارکسیستی شود.

این اکتشافات همنشین بهار
باید تحلیل شوند.
خمینی کیست و خمینیسم چیست؟
تفاوت و تضاد شاه با شیخ
و
انقلاب سفید با عنگلاب اسلامی چیست؟

شعری که باعث قتل سعیدی سیرجانی در زندان اوین شد .
وطن امروز اسیر دو سه تن بی‌وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
این یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
این یکی مرده خور و آن دگری گورکن است
آن شده پیش نماز چمن دانشگاه
واقعا قصه ‌ی او قصه ی خر در چمن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنین
تشنه ی خون جوان و بچه و مرد و زن است
حاکم شرع به حیوان عجیبی ماند
که دمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است
هیأت حاکم ما هیأت خیرات خوری‌ست
هیأت دولت ما هیأت زنجیر زن است
تا که باشد وطنم دست دو تن تعزیه‌خوان
همه جا تعزیه ی قتل حسین و حسن است
روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ی ما بی‌کفن است
می‌زند خون جوانان وطن موج هنوز
این‌چنین است که لب‌تشنه و خونین بدن است
مملکت داری از این قوم ، چه داری تو امید
که در اندیشه ی جیب و شکم و خیک تن است
بر نیاید ز بز و بزمچه ، خرمن کوبی
کار بر عهده ی گاو نر و مَرد کهن است
شده هر بی‌خردی صاحب یک دسته قشون
هر خطاپیشه رئیس دو سه تا انجمن است
این یکی دشمن شعر و گل و موسیقی و عشق
آن یکی دشمن ملیت و خصم سنن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقیه
حالیا وقت نواخوانی زاغ و زغن است
حد شرعی به گل لاله و نرگس زده است
حاکم شرع که غارتگر دشت و دمن است
سرزمین گل و بلبل به چه روزی افتاد
بلبل آن وزغ است و چمن آن لجن است
مجلس ختم قناری‌ست بیا ای قاری!
که کنون نوبت تو طوطی شکر شکن است
این چه بویی‌ست که از زیر عبا می‌آید
که چنین باعث دلسردی مُشک ختن است
داده بودند خبر ، بت شکنی می‌آید
بت شکن آمد و دیدیم که پیمان شکن است
مذهب مرجع تقلید ، گر بی ‌وطنی‌ست
سجده بر خاک وطن مذهب و آیین من است
"زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی
زاده ۱۳۱۰.۹.۲۰
جانباخته ۱۳۷۳.۹.۶
وطن امروز اسیر دو سه تن بی‌وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
شاعر

معنی تحت اللفظی:
دلیل انهدام کشور
نشستن چند بی وطن بر اریکه قدرت است.

این ادعای شاعر
ادعایی مطلقا خرافی و غیر علمی و ارتجاعی و عهد بوقی است.
شاعر
افراد منفرد را می بیند
جسن و جسین را می بیند
و نه طبقات اجتماعی را.
حاکمیت
همیشه
طبقاتی است و نه فردی.
خودکامه ترین افراد
عمیق ترین وابستگان و نمایندگان طبقه  اجتماعی معینی اند.
از چنگیز تا پرویز
از ترامپ تا بایدن
از هیتلر تا موسولینی
از پوتین تا پالان
از شاه تا شیخ
از چکمه تا نعلین





فلانی
جاسوس بهمانی بود
حریف
با ساده کردن مسائل
 (با جاسوس قلمداد کردن افراد)
مسائل حل نمی شوند.
بلکه لاینحل می مانند.
 پرونده سازی
 کسب و کار سازمان های امنیتی است
و
نه کسب و کار افراد واعضای سازمان های انقلابی.
پیش به سوی فراگیری الفبای مارکسیسم و تحلیل علمی و انقلابی مسائل

فیدل کاسترو روز. ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲:
«انقلابی‌ترین آلمانی که تا به حال شناخته‌ام، اریش هونکر بود. هر فرد در دوران خودش زندگی می‌کند. در مقایسه با هر دوران قبلی، زمانی که ما در آن زندگی می‌کنیم بی‌نهایت متغیر است. من این افتخار را داشتم که شاهد نگرش هونکر در لحظه‌ای باشم که مجبور شد بهای گناه فروختن روحش به شیطان را به خاطر چند جرعه ودکا با سکه‌های تلخ بپردازد. من عمیق‌ترین احساسات همبستگی را با هونکر حفظ می‌کنم.»




سقراط جان
می اندیشی و رهنمود می دهی و یا رهنمود می دهی تا نیندیشی؟
بشر و جانور
در روند کار
 خود را می سازد و دگرگون می سازد.
یعنی
در روند تغییر محیط خود
خود را تغییر می دهد
و
نه ابتدا به ساکن
ما با دیالک تیک فرد و جامعه ویا دیالک تیک جامعه و طبیعت سر و کار داریم
ترامپ
هیزم بیار معرکه است.
ترامپ
در پی پیریزی دیکتاتوری نئوفاشیستی در امریکا و اروپا است
ترامپ
دول امپریالییستی را به دلیل سرکوب جریانات نئو فاشیستی
مورد انتقاد قرار می دهد.
ترامپ مدافع حزب الترناتیو برای المان و ماری لوپن برای فرانسه و عربان و عردوغان و پوتین و پالان است




شاه
 کلافه شده بود.
 دیروز جاوید شاه نعره زده بودند
و
 فردا مرگ بر شاه.
مرتب از خود می پرسید:
 مگر می شو یکشبه تجدید نظر کرد؟

 سکنه کشور ما اهل شعر و شعار و فقه و عرفانند و بی نصیب از شعور.
 ما  اهل انشاء نویسی هستیم.
طرز تفکر ما اسکولاستیکی است:
نقل کلمات قصبار و ضرب المثل ها وابیات و آیات و روایات  و اخبار

نه.
چپ ایران
 فئودالی است و نه پرولتری.
چپ ایران
کاپیتایلسم را نه از موضع پرولتاریا بلکه از موضع اشرافیت فئودال نقد (؟) میکند.
هیتلر و خمینی هم  از موضع فاشیسم و فوندامنتالیسم
منتقد کاپیتالیسم بوده اند و طرفدار سوسیالیسم و حکومت مستضعفین.
فاشیست ها هنوز هم خود را نماینده پرولتاریا می دانند
 ترامپ مرتب از طبقه کارگر دم می زند.
پوتین هر هفته مجسمه ای از استالین می سازد
و
 ارم ارتش اولیگارشیستی اش مزین به داس و چکش است
و پیروزی ارتش سرخ بر فاشیسم را جشن می گیرد
و
بهترین یار و یاور نئوفاشیست ها و فوندامنتالیست ها ست



دکتر راحله طارانی
برای مسائل جامعتی
راه حل این و آنی و اعتقادی عرضه می دارد
و
نه راه حل طبقاتی، علمی، عقلی، انقلابی و فرماسیونی ـ اقتصادی


خطای دید
تصویر را بزرگتر کنید تا ؛ تصویر واقعی را ببینید
خادمی

خطای چشم نیست.
چشم خطا نمی کند.
تفاوت
در طرز ترکیب عناصر عکس است:
حواس پنجگانه
نتایج تکامل چندین میلیون ساله اند
معرکه اند و محشرند.

برای درک فلسفی این انعکاسات متفاوت
باید با مفهوم ساختار اشنا شد.

مثال:
چکش و پتک و سندان و طشت و دیگ
همگی از عنصری به نام آهن تشکیل یافته اند.
اگر ذوب شان بکنیم
مشتی اهن باقی می ماند و تفاوت فی مابین از بین می رود.
آنچه که موجب تفاوت صوری و فرمال و فونکسیونال  بین چکش و پتک و سندان و طشت و دیگ
می شود،
طرز و طریق  ترکیب متفاوت اتم های اهن در آنها ست
 ساختار هر چیز =  طرز ترکیب عناصر مربوطه



گذرِ عمر نه هبوط که سقوط آزاد است؟


مگر معنی هبوط صعود است و نه سقوط؟
مثال:
هنوط حوا و آدم
مگر به معنی سقوط از بهشت برین به مزین غمین نیست؟



ناشران این عکس ها فقط حزب توده  مورد نظر شما نیست. حزب توده مورد نظر شما چیست؟ حزب توده  به هزار دار و دسته تقسیم بندی شده است. صفحات راه توده و مهر توده و ماه توده و عدالت توده و انصاف توده و توده ای ها و تودهی ها و .... مزین به همین عکس ها ست. این دکان ها برای بردن آبروی تشکیل یافته اند.


جورج اور ول
 محبوب ترین نویسنده ارتجاع امپریالیستی است.
سازمان سیا
همه لاطائلات او را
خریده
 و
به همه زبان خای جهان ترجمه کرده
و
منتشر کرده است
و
ضما
خرپول زاده را میلیونر کرده است






متن سروده عاشقانه ای
از فریدون مشیری بنام
===========
پرستش
=============
ای شب، به پاس صحبت دیرین، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داری‌ام
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند، بشتابد به یاری‌ام
ای دل، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگ، کمر بر هلاک من
ای شعر من، بگو که جدایی چه می ‌کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم، که از تو بجز ناله برنخاست،
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ای روشنان عالم بالا، ستاره‌ها!
رحمی به حال عاشق خونین‌جگر کنید
یا جان من ز من بستانید بی‌درنگ
یا پا فرا نهید و خدا را خبر کنید!
آری، مگر خدا به دل اندازدش که من
زین آه و ناله راه به جایی نمی‌ برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم
آخر اگر پرستش او شد گناه من؛
عذر گناه من، همه، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من؛
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما -اگر خدا بدهد- عمر دیگری!



سوفیا لورن
زنی که نه‌تنها با چهره‌اش، بلکه با قدرت و فلسفه‌ی زندگی‌اش الهام‌بخش میلیون‌ها زن شد.
«مادرم بهم گفت:
وقتی از خونه میری بیرون، باید حمام کنی،
زیباترین لباس‌هاتو بپوشی،
و زیباترین آرایشو بزنی.
باید باعث حسودی مردم بشی، نه ترحم‌شون.
آدما می‌خوان تو رو شکست‌خورده ببینن.
دخترم، حتی اگه از درون مرده باشی،
بخند...
بخند تا آبروشونو ببری.»
قدرت، ظرافت و سکوتِ زنانه‌ای که از دل درد برخاسته.

تحقیر همنوعان
مگر دال بر عظمت سوفیا لره و دیگر لران جهان بی سامان  است که حضرات را به  الهام بخش زنان بخت برگشته  مبدل کند؟

زنها
وقتی عصبانی می شوند،
۶ ساعت حرف می زنند
بعد می گویند:
نگذار دهنم باز شود.
احمد وحدانی

این اندیشه احمد وحدانی
ارزش سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) جدی دارد و باید تحلیل شود.
اولا
هر موجودی عصبانی شود
لب به پرخاش می گشاید.
این منحصر به زنان نیست.
 دست خود موجودات نیست
غریزی است.
در این حالت حرف زده نمی شود.
روح و روان تحت فشار منفجر می شود و چرک و کثافت بیرون می ریزد.
در چشم به هم زدنی
ننه حریف ج. می شود و دده اش ج. کش.

۲
نگذار دهنم باز شود.

وقتی گفته می شود که
فرد تخلیله فشار روحی و روانی شده است
و
عقل اندیشنده و استدلالگر و رسواگر  وارد میدان شده است.
حرف های ناگفته  راجع به  معایب و ضعف ها و خریت ها  و خطاهای حریف
حضور ذهنی کسب می کنند تا بر زبان آیند





«عزیز نسین»
برادران کارگر!
کسی چیزی برای از دست دادن ندارد. شما چه‌بسا نمی‌توانید لباسی را بپوشید که خودتان می‌دوزید. نمی‌توانید کفشی را بپوشید که خودتان می‌دوزید. در خانه‌ای نمی‌توانید زندگی کنید که خودتان ساخته‌اید. آنها دارا می‌شوند و شما هم‌چنان پابرهنه باقی مانده‌اید. تاکنون برای منفعت دیگران کار کرده‌اید. هرچه وجود دارد را شما درست کرده‌اید اما نفعی از آن نمی‌برید. عرق جبین و سوی چشم شما تبدیل به ادارات و ساختمان‌ هایی می‌شود که افراد داخل آن شما را استثمار می‌کنند. این بهره‌کشی و زجر دیگر کافی‌ست.




هیچ چیز در ما ضروری‌تر و قوی‌تر از شورش نیست؟

شورش چیست؟
شورش
 کسب کار بی خردان و خردستیزان است.
شورش
نشانه فقدان شعور انقلابی و ناشی از فقدان شعور انقلابی است
شورش
کسب و کار توده های برده و رعیت در صورت رسیدن کارد به استخوان بوده است.
پرولتاریا
مخالف سرسخت شورش و عصیان و طغیان و دیگر اعمال مبتنی بر خودپویی است.
پرولتاریا
مبلغ و مدافع و مروج خستگی ناپذیر آگاهی است
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
یکی از مهم ترین دیالک تیک های لنینیسم است
لنین
مخالف جدی و ریشه ای خودپویی در جنبش کارگری بوده است.



تا خرند این قوم
رندان
خرسواری می کنند
وین خران در زیر رندان
آه و زاری می کنند
ملک الشعرای بهار

خریت طبقاتی است و نه ذاتی و جبلی و مادر زادی.
مش بهار.
اگر تو هم جای ما می بودی، خر بودی و نه ملک
عمله و برزگر و بنا  و شاطر  بودی و نه شاعر
در  آسنان قدس رضوی




قرن ۲۱ بر خلاف قرن ۲۰
قرن نشستن سمبولیسم به جای رئآلیسم است
فرن نشستن عوامفریبی و خر پروری به جای روشنگری  و خرد پروری است
قرن سمبل ها ست
قرن شوهای رسانه ای است.
سیاستمداران در قرن ۲۱
شومن اند.
در قرن ۲۱
همه چیز مصنوعی است
تصنعی است
تفلبی است
قلابی است.
در قرن ۲۱
از اصالت چیزها و آدمیان اثری نیست.
جهان
در قرن ۲۱
صحنه پهانور تئاتر است و هر کس ه ماسکی بر سر کشیده و نقشی بازی می کند
نقشی که مبتنی بر مصلحت لحظه است
همه چیز دم ـ دمی (لحظه ای) است



خرافه شاملو را نقل می کنید و بعد می گویید که شاملو موضوعیت ندارد؟
رهایی از اصالت قدرت و سیاست
خرافه مفهومی  بیش نیست.
بی معنی است.
بی محتوا ست.
قدرت چیست؟
قدرت در جامعه شناسی  ماکس وبر
حتی
به  معنی  اوتوریته است
هر ننه و بابایی در هر خانواده ای
 اوتوریته ای است و اعمال قدرت می کند.
هر طبقه حاکمه ای در هر جامعه ای اوتوریته ای است  و اعمال قدرت می کند.
کودک باید از  اصالت قدرت رهایی یابد؟
توده باید از  اصالت قدرت رهایی یابد؟
مگر چنین رهایشی امکان پذیر است؟
 اگر اوتوریته  
یعنی ننه و بابای کودک
 بی لیاقت باشند
توسط دولت
به اوتوریته ای دیگر
به ننه و بابای دیگری سپرده می شود
طبقه حاکمه در هر جامعه
 اگر مرتجع باشد
تعویض می شود
یعنی جای خود را به طبقه حاکمه انقلابی می دهد.
سیاست چیست؟
سیاست یکی از عناصر مهم روبنای هر جامعه است.
جامعه بدون سیاست
سلب مدیریت می شود
بدتر از طویله می شود.
سیاست تابع حاکمیت و یا طبقه حاکمه است
تعویض می شود
ولی حذف نمی شود
در هر همبود نباتی و جانوری حتی سیاست وجود دارد
و نه آنارشی و خر تو خر و هرج و مرج



ما با یاد تو “فانوس های خود را تا سحرگاه موعود روشن نگه خواهیم داشت”
نامش مانند سرودی بلند و رسا در جنبش های حق طلبانه مردمان ایران و خاورمیانه برای برابری و آزادی، برای رهایی زحمتکشان خواهد ماند و هر جا سرود همبستگی مردمان خاورمیانه و فلسطین هست، نام تراب حق شناس خواهد درخشید. زیرا او از حامیان درجه اول آرمان رهایی فلسطین بود. او تا آخرین لحظات زندگی اش به سوسیالیسم و مبارزه رهایی بخش زحمتکشان باور داشت. تراب در همه لحظات زندگی اش برای همبستگی و دفاع از حق مقاومت و مبارزه برحق ستمدیدگان، علیه اشغالگران مبارزه کرد و آثار درخشانی در دفاع از آرمان رهایی حلق فلسطین بر جای گداشت.
این روزها و در این بحبوحه کشتارهای وسیع و نسل کشی در فلسطین، بیشتر به یاد رفیق پیکارگر تراب حق شناس می افتم که جهان وطن او بود و به این می اندیشم که تراب از پایان دنیا نمیترسید، از این میترسید که دنیا بدون هیچ تغییری ادامه یابد!


تراب حق شناس بهترین مترجم اشعار اعراب بوده است. اثارش را منتشر کنید تا خلایق بخوانند. تراب احتمالا  از مجاهدین خلق بوده است




منظور لنین از آموزش سیاسی چیست؟
چگونه می توان به کسی آموزش سیاسی داد؟


توصیف مختصر و مفید از امیر عباس هویدا
نظر عطا الله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور در دوران طلایی حاج ممد در مورد هویدا :
هویدا «یک آدمی بود که ... هر چه بیشتر ماند بیشتر علاقه‌مند شد به میزش و یک سری اشخاص، خودش آدم، آن‌قدر که من می‌دانم دزدی نبود ولی آدم دزد پروری بود، آدم‌های کثیف زیاد دورش جمع شده بود و علتش هم این بود که از مهمانی بدش نمی‌آمد و در مهمانی‌ها متعهد می‌شد مخصوصاً مهمانی طبقات خیلی بالا و دربا و اطرافیان شاه و این در مقابل تمام آن درخواست‌ها تسلیم می‌شد. ما بارها برخورد پیدا می‌کردیم چه در دولت چه در خارج دولت به خواهران و برادران و وابستگان دربار نه نمی‌گفت ».


شاه و هویدا صد هزار بار آدمتر از شیخ بوده اند

امروز به دنیا آمدم
در یک تصادف
که خیلی هم تصادفی نبود
پنج سالگی در حالیکه لبه ی دیوار بودم برای امتحان پرواز یا لمس وزش باد و آغاز شهامت زیستن؛ سقوط کردم.
و آن سقوط سرآغاز زندگی دوباره ای برای من بود.
داستانی که صفحات زیادی برایش نوشته ام.
سالها چون معمایی مبسوط، دنبالش کردم
در فلسفه، غرق شدم
تا سالها از بی نهایت شکست خوردم
و در مقابلش باختم
شکستم، پناه گرفتم.
اما اکنون با اتمام شمع های تولد سی، نیرویی عظیم در خود احساس می کنم
به قول شاملو،
حیرانیم اما در ظلمات سرد جهان وحشت نمی‌کنیم
نه وحشت نمی‌کنیم...
برای رهایی انسان از (اصالت قدرت و سیاست)
تلاش می کنم.
حریفه
۱۰ ژوئن ۲۰۲۵


رهایی انسان از اصالت قدرت و سیاست؟
من ـ زور شاملو از این خرافه به توان پنج چیست؟
من ـ زور شاملو از قدرت و سیاست چیست؟
شاملو
اسااسا بیسواد بوده است
و
اعتیاد به مواد مخدر
گوژ بالا گوژ شده است


سقوط شاه " نام کتابی است به قلم فریدون هویدا (١٣٠٣-١٣٨٥)
او که برادر کوچکتر امیر عباس هویدا بود، در خانواده ای نیمه اشرافی و دیپلمات و در دورهٔ مأموریت پدرش، در بیروت متولد و در همان شهر بزرگ شد. ابتدا به دانشگاه فرانسوی بیروت رفت و سپس رشتهٔ حقوق بین الملل را تا اخذ مدرک دکترا در دانشگاه سوربن پاریس دنبال کرد.
مدت ده سال در سازمان یونسکو مشغول به کار و هشت سال آخر حکومت پهلوی، سفیر و نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد بود.
او کتابش را بلافاصله پس از سقوط شاه و کشته شدن برادرش ، در سال ١٣٥٨ به زبان فرانسه، به چاپ رساند و سال بعد ترجمهٔ انگلیسی آن همزمان در لندن و نیویورک انتشار یافت. ترجمهٔ فارسی آنرا حسین ابوترابیان انجام داد و مؤسسهٔ اطلاعات در ١٣٦٥ منتشر کرد.
فریدون هویدا برای آخرین بار در بهار ١٣٥٧ و همزمان با شروع تلاطمات سیاسی به ایران آمد و با شاه و برادرش دیدار کرد. او می نویسد:
" یک شب که با برادرم شام می خوردم او را با این عقیدهٔ خود موافق یافتن که: پدر ملت دارد رو به سقوط می رود و نارضایتی ها حالت گسترده به خود گرفته است. امیرعباس[ که آنزمان وزیر دربار بود] معتقد بود که: "در این میان تقصیر عمده به گردن خانوادهٔ سلطنتی است و اگر شاه تاج و تخت خود را از دست بدهد؛ این کار در درجهٔ اول به خاطر اَعمال و رفتار برادران و خواهران اوست." و در این باره می گفت: "تو نمی توانی درک کنی که در دربار چه می گذرد؛ مسابقهٔ غارتگری است؛ لانهٔ فساد است... من بارها با ارباب راجع به مسائل دربار صحبت کرده ام (برادرم بعد از انتصابش به نخست وزیری، همواره موقع نام بردن از شاه، لقب "ارباب" را به کار می گرفت) ...در سال ١٩٧٥ که تحقیقات سنای آمریکا نشان داد: میلیونها دلار رشوه از سوی کمپانی های آمریکایی به مقامات سرشناس کشورهای جهان پرداخت شده؛ و در این میان اقلام هنگفتی نیز به دست خانوادهٔ سلطنتی ایران رسیده؛ ارباب به من گفت که: مسأله ای نیست ...او معتقد بود که در حال حاضر دریافت کمیسیون در معاملات گوناگون همه جا مرسوم است و یک امر طبیعی محسوب می شود.
در جواب برادرم گفتم: همین مسأله به خوبی نشان می دهد که شاه واقعاً نمی تواند تفاوت بین دلالی و رشوه خواری را درک کند." [١]
فریدون هویدا به نقل از دوستانش از یک مهمانی، چند روز قبل از استعفای برادرش از سمت نخست وزیری می نویسد:
" موقع شام خوردن به امیرعباس اطلاع دادند که گارد شاهنشاهی، شریک خارجی یکی از خواهران شاه در امور آپارتمان سازی را به دستور او بازداشت کرده است و علت این بوده که خواهر شاه چون احساس کرده شریکش سر او را کلاه گذاشته، بدون در نظر گرفتن روال قانونی کار، شخصاً به گارد شاهنشاهی دستور داده تا آن شخص را بازداشت کنند و بعد هم که او را به مقامات پلیس تحویل دادند، شرط آزادیش را پرداخت یک میلیون دلار به والاحضرت قرار داده اند.
دوستانم می گفتند: امیرعباس، آن شب بعد از تلفن های متعددی که به اینجا و آنجا زد با حالتی آشفته به سر میز شام برگشت و روی صندلی لم داد و زیر لب زمزمه کرد: "رژیم دارد از درون می پوسد." [٢]
فریدون هویدا در بارهٔ آخرین ملاقاتش با شاه می نویسد:
" شاه ضمن صحبت هایش به ناآرامیهایی که در کشور پدیده آمده بود نیز اشاره کرد و ضمن آن گفت: "....مسأله هم آنقدرها خطرناک نیست و اصلاً باید دید چه کسانی با من مخالف هستند؟ خمینی؟! که کسی او را به حساب نمی آورد! ....سنجابی و بقیه؟! که اصلاً لیاقت ندارند و بعضی هایشان خیانتکارند....آنها مثل مصدق با ارباب های خارجی ارتباط دارند... "
در پاسخ به گفته های شاه، کوشیدم تا نتایج منفی حاصل از چنین عقایدی را برایش توضیح دهم، ولی احساس کردم که بیهوده دارم وقتم را تلف می کنم. چون شاه به "تمدن بزرگ" ابداعی خود، همچون کودکی به اسب چوبیش عشق می ورزید و آن را به صورت یک دنیای طلایی مجسم می کرد. در حالی که "تمدن بزرگ" او به نظر من یک دنیای خیالی بیش نبود، و واقعیتی را که شاه در آن می دید با "واقعیت" فرسنگ ها فاصله داشت.



برگی از تأریخ تدریس زبان مادرى و راه حل بلشویکها در شوروى
در روز ٢۶ دسامبر سال ١٩١٩، سندى به امضاى لنین رسید. مطابق آن سند “همۀ کسانى که بین ٨ تا۵٠ سال داشته مى بایستى به زبان مادرى خویش یا به زبان روسى خواندن و نوشتن را فرا بگیرند.”
طبق سندی کە بمثابە قانون بود “بیسوادانى که بکار اشتغال داشته، روزانه به مدت ٢ ساعت با دریافت مزد تمام وقت مى بایستى در کلاسهاى سواد آموزى شرکت کنند.”
از آنجایى که براى آموزش توده هاى عظیم مردم معلم بقدر کافى وجود نداشت، بسیارى از روشنفکران و جوانان بصورت گروه هاى فرهنگى سوسیالیستى به نهضت سواد آموزى مى پیوستند.
ماکسیم گورکى نویسنده برجسته شوروى، عضو کمیسیون «لیکبز» بود و تحت نظر او کتابهاى زیادى براى نوسوادان انتشار یافت.
برای مبارزه با بی سوادی در جریان دومین کنگره سرتاسری شوراها در شوروی تصمیم گرفته شد تا فرا رسیدن سالروز دهمین سال بنیان گذاری دولت شوروی، بیسوادی در میان گروه سنی ١۵- ٣۵ ساله از بین برود.
بدینسان بالغ بر ٨ میلیون نفر می بایستی باسواد می شدند.
با توجه به حجم بالای مشمولین این طرح که می بایست سواد فرا می گرفتند، برای تامین مکان آموزش، تمام اماکن دولتی و عمومی چون کلیساها، باشگاه ها، کارخانه ها و حتی خانه های شخصی در اختیار مراکز آموزشی قرار گرفت.
در نتیجه این مبارزه بی وقفه تا سال ١٩٣۴، بیش از٩٠ درصد مردم شوروی قادر بودند به زبان بومی خویش بخوانند و بنویسند.
در دهه نخست برقراری دولت شوروی، برای بیش از ۴٨ زبان، خط نگارش ابداع کردند تا ضمن جلوگیری از نابودی فرهنگهای بومی، بی سوادی از چهره ملل شوروی زدوده شود و این خدمتی است که بى گمان باید آن را مدیون انقلاب دانست.




پیروزی انقلاب بورژوایی و لغو نظام ارباب رعینی همه جا به پرولتریزه گشتن رعایا و آمدن به شهرها می شود تا کاری پیدا کنند و امرار معاش کنند



شامۀ فطرت
داوود سرمد

طبعم  از گل سخن نمیگوید
چون گلِ  زخمِ  سینه را بوید
دیدۀ تشنه ام درین ظلمت
چشمۀ  پُر  ز نور میجوید
گُلِ بی شبنمِ گلستان  را
شامۀ فطرتم نمیبوید
گلِ عشقی ز شوره  زار هوس
هم نروئیده، هـــــم نمیروید
چون بمیرم  ز خـاک  من "سرمد"
 لالۀ داغ  دیــــده  میروید
 پایان

گُلِ بی شبنمِ گلستان  را
شامۀ فطرتم نمیبوید
معنی تحت اللفظی:
بینی ماهیتم
گلی را که مرطوب نباشد، بو نمی کند.

این شعر سرمد
اصلا شعر نیست.
برای اینکه
شعری زورکی است ونه خودجوش.
شعری
عاری از محتوا و معنا ست.
گل مرطوب
عطری منتشرنمی کند تا دماغ طینت شاعری ببوید
عظر نباتات =  مولکول های الکلی معطر با درجات  تبخیر نازل
عطری که خواهی نخواهی به مشام می رسد و بشر را و حتی جانور را مست میکند
پیش شرط انتشار عطر
تشکیل  دمای معینی است


ابراهیم_سنتِ_قربانی_کردن
به بهانهء عیدِ قربان.
شاید به جرٲت بتوان گفت که هیچ اتفاقی در تاریخ ادیان سامی به اندازهء ماجرای قربانی کردن ابراهیم، بحث و چالش فکری و فلسفی ایجاد نکرده است.ماجرای ابراهیم و تصمیم شگفت انگیز او نخستین بار در عهد قدیم و خصوصا سفر تکوین بیان شد و سپس انجیل های چهارگانه و قرآن نیز آن را روایت کرده کردند.عمدتا اولین تفسیرها،تفسیرهای دینی و الاهیاتی بودند اما این مسئله رفته رفته از یک بحثِ الهیاتی و تاریخی فراتر رفت و محلِ بحث ها و تٲملاتِ عمیقِ فلسفی نیز قرار گرفت.الهی دانان کوشیدند تا بیشتر جنبهء ایمانی این واقعه را زنده نگه دارند و ابراهیم را به عنوانِ پدرِ ایمانِ مذهبی ستایش کنند.
زمانی که این بحث واردِ فلسفه شد؛فیلسوف پرسید :اصلا فارغ از این که فرزند ابراهیم در این اتفاق کشته می شد یا نمی شد؛ چرا خدا به چنین عملی امر کرد؟ آیا خداوند آنگونه که ادیان می گویند که منشاء خیر است؛حق دارد که به عمل غیر اخلاقی کشتن بی گناه امر کند؟ آیا حسن و قبح عقلی است یا شرعی؟اگر اقدام و عملِ ابراهیم مبنی بر کشتن و قربانی کردنِ فرزندش با فرض رد دانستنِ کشتن و قتلِ عمدی انسان به کسب رضایت الهی توجیه گردد و خیر دانسته شود، پس نمی تواند توجیهی داشته باشد. زیرا قتل و کشتار انسان پسندیده نیست عملی نیک به شمار نمی آید نیکویی و خیری در آن دیده نمی شود ولو اینکه نتیجه و پیامد آن نیک باشد.ماجرای ابراهیم به لحاظِ تاریخی یک اتفاقِ زمانمند است که می شود بر سرِ جزئیاتِ یا اصلا وقوع یا عدمِ وقوعِ آن،این که زبان کتاب های مقدس در این ماجرا روایی بوده است یا تمثیلی بحث کرد.اما از نظر فلسفی اصلا مهم نیست که این اتفاق در تاریخ رخ داده یا تمثیلی بوده، اصلا مهم نیست که چه ادیانی وامدار آن هستند بل مفهومِ انسانی این رخداد است که اهمیت فراوانی دارد.چنانچه می دانیم دستورِ این ذبح از طریقِ خواب به ابراهیم وحی شد.اصلا خواب و رویا چیست؟ آیا از منظر معرفت شناسانه، خواب و رویا می تواند یک منبع معرفتی باشد؟ بحثی که امروزه تحت عنوان philosophy of dream به آن پرداخته می شود.ابن عربی به معنای تمام به این حرکتِ ابراهیم می تازد و می گوید:قد صدقت الرویا (آنچه را در خواب دیدی صادق شمردی)یا قد صدقت فی الرویا(صادق بودی در رویا).در واقع ابن عربی می گوید ابراهیم در آنچه خدا به او وحی کرده بود دچارِ اشتباه شد.
امانوئل کانت فیلسوفِ عصرِ روشنگری نیز ماجرای ابراهیم را از منظرِ اخلاقی نقد می کند.بر اساس قانون اخلاقِ کانت،تنها چیزی خیر است که هیچ قید و شرط و محدودیتی برای آن اعمال نگردد.از نظرِ کانت،با وجودِ اینکه اکثریتِ ایمانداران به ادیانِ توحیدی به ستایشِ ابراهیم می پردازند اما چون قتل و کشتن و قربانی کردن یک انسان بیگناه عملی نیک نیست، صرف نظر از نتیجه و پیامد آن پس نمی تواند در زمره اعمال نیک قرار گیرد ولو اینکه رضایت خداوند، تحسین خلق خداوند و قهرمان شدن ابراهیم را در پی داشته باشد.
امروزه هم می توان به این سنتی که در میانِ معتقدانِ به اسلام رواج دارد دیدی انتقادی داشت و این موضوع را روی میزِ تحلیل قرار داد.باید پرسید آیا عملِ قربانی کردنِ حیوانات به خودی خود اخلاقی است ؟آیا معیاری برای ارجحیت داشتنِ جانِ انسان این حیوانِ اجتماعی از سایرِ موجوداتِ دیگر وجود دارد؟آیا قربانی کردن برای خدا، قتل و کشتار و رفتار ددمنشانه مؤمنان را توجیه نمی‌کند؟
ظهماسب
قصه است و نه سند و فاکت و حقیقت امر
قصه اثری هنری است  و آیینه مناسبات جامعتی است.
قصه باید تحلیل شود



معلوم نیست که عیسایان چگونه به این نتایج می رسند.
بورژوازی
بر پرولتاریا پیروز شده است و یکه تاز همه میدان ها شده است.
قرن ۲۱
قرن فرار پرولتاریا از همه سنگرها ست.
قرن ۲۱
قرن  جنگ بین لاشخورها ست
قرن ۲۱
قرن  جنک بین مرتجعین است
جنگ قوطی با طوطی
جنگ حماس با نتان
جنگ پوتین با پالان
جنگ ترامپ با بایدن
جنگ عردوغان با گلن
جنگ شر با شر
جنگ سیدعلی با موسوی


شعری از حسین منزوی برای دخترش بعد از ترک وی
دخترم! بند دلم غمگینم!
شیشه عمر غبار آگینم!
جوجه گم شده در توفان!
شاخه خم شده از بارانم!
ای جگر پاره ام! ای نیمه من !
میوه عشق سراسیمه من!
گل پیوند دو غربت! غزلم!
حاصل ضرب دو حسرت!غزلم!
ارث عصیان معمایی من!
امتدادخط تنهایی من!
ساقه سرزده از نخل تنم!
جویی از سیل خروشان که منم!
 کوکب بخت شبالوده من!
غزل طبع تبالوده من!
غزلم! آینه اندوهم!
بانک افکنده طنین در کوهم!
پدرت خرد و خراب و خسته
خسته ای بر همگان در بسته
خانه جن زده متروک است
که پر از همهمه مشکوک است
روح ها-خاطره ها-اینجایند
می روند از دلم و می آیند
یادها خیل کفن پوشانند
جز من از هر که فراموشانند
 دخترم پنجره بازم نیست
کسلم رخصت آوازم نیست
در پی همقدمی همنفسی
ایستادم که تو از ره برسی
آمدی ؟ باز کن این پنجره را
پر از آواز کن این حنجره را...


دیکتاتوری
 فرم است.
قالب است.
قابلمه است
در دیالک تیک فرم و محتوا
تعیین کننده محتوا ست و نه فرم
در دیالک تیک قالمه و قورمه سبزی
تعیین کننده قورمه سبری است و نه قابلمه.

هم فرم گردو گرد است و هم فرم پشکل.
هر گردی گردو نیست.
دیکتاتوری شاه
دیکتاتوری انقلابی ـ بورژوایی بوده است
دیکتاتوری شیخ
دیکتاتوری ارتجاعی ـ فوندامنتالیستی و پان اسلامیستی (فاشیستی) است.


چپ فئودالی
برای عوامفریبی
دیالک تیک سیستم وسوبژکت را مخدوش و حتی وارونه می سازد.
آنسان که سوبژکت فراموش می شود و سیستم منفور.
سرمایه داری سیستم است و نه سوبژکت.
سرمایه داری آستانه سوسیالیسم است.
سوسیالیسم نتیجه نفی دیالک تیکی سرمایه داری است.
به همان سان که فرزند هر کس نتیجه نفی دیالک تیکی او ست.
سرمایه داری
در سوسیالیسم
عمدتا
 ادامه حیات می دهد.
فقط
طبقه حاکمه تعویض می شود.
فقط
پرولتاریا جای بورژوازی را می گیرد.

سرمایه داری
هم
دیر یا زود از بین خواهد رفت.
فرق هم نمی کند که خیلی ها آن را ابدی تصور بکنند ویا نکنند.
هوبس باوم

آره.
ولی تفاوت جامعه با طبیعت
این است که حوادث طبیعی بی نیاز از سوبژکت طبیعتی اند
زلزله و طوفان و آتشفشان نیازی به سوبژکت ندارند.
پدیده ها و روندهای جامعتی اما به سوبژکت تاریخ نیاز مبرم دارند.
کشف بزرگ مارکس همین است:
تاریخ بی سوبژکت نیست.

سوبژکت تاریخ
اکنون
پرولتاریا است.
پرولتاریایی که شکست خورده است و در حال فرار از سنگرهای مبارزاتی است
و
بورژوازی و اجامر بدتر از بورژوازی
سنگرهای خالی پرولتاریا را تسخیر میکنند و فاجعه می آفرینند


حرف های چه و یا منسوب به چه
عوام پسندند و نه غلمی و عقلی و انقلابی.
به همین دلیل عوامفریبان امپریالیستی از قبیل ژان پل سارتر
به دیدار چه رفته اند و نیشکر کوبا نوشته اند.
مسئله نه بر سر راه رفتن و زمین خوردن
بلکه بر سر کسب توان تمیز راه از گمراه است.
بلکه تحلیل مبداء و  تعیین پیشایپش مقصد است
بلکه فراگیری مشقت بار  مارکسیسم و خروج از خریت است.
بدون داشتن تئوری علمی و انقلابی
نمی توان انقلابی بود.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
فردوسی
خر نمی تواند انقلابی باشد


مفهوم دولت در فلسفه‌ی‌ مارکس و انگلس | فیلیپ دایر | ترجمه‌ی: دلشاد عبادی
شاید مارکس و انگلس هرگز نظریه‌ای منسجم درباره‌ی دولت تدوین نکردند، اما بی‌گمان پرسش‌هایی ژرف و برانگیزاننده در نظریه‌ی سیاسی مطرح کردند. میراث پایدار مارکس در اندیشه‌ی سیاسی نه در قالب نظریه‌ای یک‌پارچه درباره‌ی دولت ــ که هرگز ارائه نشد ــ بل در پرسش‌هایی نهفته است که هنگام بحث از دولت مطرح کردند. این پرسش‌ها چنین‌اند:
۱. ساختار اقتصادی تا چه اندازه ساختار سیاسی را تعیین می‌کند؟
۲. رابطه‌ی میان قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی چیست؟
۳. دولت تا چه میزان ابزار سرکوب است؟
۴. آیا دولت مدرن به انگلی بر جامعه بدل شده و از خواست مردم مستقل گشته است؟
۵. هدف دولت چیست و کارآمدترین راه برای تحقق آن هدف کدام است؟
۶. دولت چگونه و چرا پدید آمد؟



 یکی از مفاهیم اساسی مارکسیسم - لنینیسم اینستکه نظام سوسیالیستی باید توسط دیکتاتوری پرولتاریا تحکیم شود؟
منظور مائوئیست ها و استالینیست ها
 از دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟
 مشخصه مهم مائوئیسم و استالینیسم چیست؟


طرفداران اینها  و ناشران  این عکس ها
هنوز هم از فوندامنتالیسم اسلامی سنی و شیعی حسابی حمایت می کنند.
رهبر رهبر میکنند و آب به آسیاب رهبر می ریزند
حمایت از پوتین و پالان هم بر آن مزید شده است.
اگر به کوچه ما آمدی
شعور بیار.
دار و ندار ما
شعر است  و شعار است و بس



جهان
در حال حاضر
چیزی جز تیمارستان پهناوری نیست.
فرنگی

ایکاش چنین بود.
مجانین
آزارشان
عمدتا به خودشان می رسد و نه  به دیگران.
ما با خردستیزی سیستماتیک تمام ارضی (گلوبال) سر و کار داریم.
بشریت
مغز زدایی سیستماتیک می شود.
بهره برگیری از دستاوردهای انقلاب علمی و فنی (مثلا انترنت)
هم
نه در راه  خدمت به بتوسعه و تکامل فکری و عقلی شریت
بلکه
در راه خدمت به تعمیق خریت بشریت
صورت می گیرد.
نسل کنونی
صدها بار خرتر از نسل قدیمی است


جنگ چیست؟
جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی
هم از بالا
و
هم از پایین است
جنگ در جوامع برده داری و فئودالی
تنها طریق امرار معاش بوده است.
حضرت محمد بیش از ۷۰ غزوه (جنگ برده داری) به راه انداخته است
کسب و کار شاهان ایران و غزنویان و حضرت قیصر روم و اسکندر بونانی
جنگ بوده است.
جنگ که خاص جامعه سرمایه داری نیست.
صفحات اغازین مانیفست در مدح نظام سرمایه داری اند.
  خیلی ها  در خیلی از  جاها
از موضع فئودالی و فاشیستی و فوندامنتالیستی
از نظام سرمایه داری انتقاد می کنند
یعنی مرتجع تر از بورژوازی اند.


سرسام

آب درپوسته حوض عرق می ریزد
زرد و بشکسته و بی جان خورشید
عنکبوتی است که افتاده در آب

هر کسی در طرفی
سایبانی طلبیده است
 و
 به چشمان دیده است
هفتمین پادشهش را در خواب

نگهم مورچه وار
می رود از بن دیوار به اوج
نردبان سوخته انگشتانش
که نهادست ز حیرت زدگی بر لب بام

نفسم و انفسم
دارم از این همه خاموشی و گرما سرسام

 سیاوش کسرایی



بیا ای دوست اینجا در وطن باش!
شریک رنج و شادی‌های من باش!
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی، بیا اینجا و زن باش!  
سياووش! آي بیژن! آی فرهاد!
منيژه يا نسيم و ياسمن باش!  
اگر مردی بيا ايران چو زن‌ها
حريف اژدها و اهرمن باش!  
ببين اينجا سپاه كرگدن‌هاست
اگر شيری، حريف كرگدن باش!  
اگر رودابه‌ای، در جنگ شيخان
نه يك تن، بلكه صدها تهمتن باش!  
به پيش صد حريف ناجوانمرد
چو يك زن، اهل جنگ تن‌به‌تن باش!  
به هر گوشه كمين كرده گرازی
مهيّای ز هر سو تاختن باش!  
به جنگ گرگِ تا دندان مسلح
زره وا كرده، يك‌تا پيرهن باش!  
به دست دشمنان تيغ و اسيد است
بيا آماده بهر سوختن باش!  
ز سوز آتش سطل اسيدش
بيا بی‌چشم ‌و‌ بيني، بی‌دهن باش!  
كهن شد شير آهنكوهِ مردی
بيا تو شير آهنكوه زن باش!  
دفاع از خويش كن پيش مهاجم
سپس در رقص، آويز از رسن باش!  
جوانمردی دگر رسمی کهن شد
جوان‌زن باش و هم سنّت‌شكن باش !  
«دليری» اين زمان در يك كلام است
اگر مردی بيا ايران و زن باش!
کدکنی

وطن = وسایل اساسی تولید
توده دیری است که سلب مالکیت بر وسایل اساسی تولید شده است
یعنی بی وطن شده است.
به همین دلیل
دربار حزب توده را حزبی بی وطن می نامید.
اگرچه از فرط حواس پرتی
ضمنا وطن فروش قلمداد می کرد.

توده
زمانی صاحب وطن خواهد شد که سلب مالکیت کنندگان
سلب مالکیت شوند.





ماسک
 در صدد تشکیل حزب جدیدی است

ویرایش نگارشی و تجدید نظر  نظری و یا تئوریکی:
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که  گل کرده به دیوار نگاهِ من و تو
زنده‌گی خاطره است،
زنده‌گی خنده یک شاپرک است  بر گل ناز،
زنده‌گی رقص دل‌انگیز خطوط لب تو ست
زنده‌گی شیرین است
سهراب_سپهری

زندگی
آش کشک خالته
بخوری، پاته
نخوری، پاته.

زندگی
عالی ترین رهاورد تکامل ماده است.
زندگی
یعنی
از جمادی مردن و نامی (نبات) شدن
وز نما مردن به حیوان سر زدن
مردن از حیوانی و آدم شدن
مولانا
.
زندگی
عالی ترین نعمت هستی است.
آنچنان زیبا ست این بی بازگشت (زندگی )
کز برایش، می توان از جان گذشت
سایه

زندگی
دیالک تیک افت و خیز و زد و خورد و رفت و برگشت و خور و خواب و عید و عزا و شکست و پیروزی است

زندگی
آتشگهی دیرینه پا برجا ست
گربیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیدا ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست
کسرایی


نه.
 سرمایه داری
 صد هزار بار بهتر از فئودالیسم و برده داری و اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی است


اینشتین عزیز
این تعریف خریت است و نه تعریف جنون
جنون = تخریب دیالک تیک غریزه و عقل، گوشه نشین سازی عقل و یکه تاز میادین سازی غریزه


اولا
مبارزه امری طبقاتی است.
همه جا می توان مبارزه کرد.
ثانبا
حتی سعدی گفته است:
زاده شدن در ط.
دلیل ماندن و مردن در ط. نمی شود
فرار باید کرد و با مارکسیسم اشنا باید شد وآادم باید شد
خریت به نفع هیچ خری حتی نبوده است



به قول امیر نیک آیین:
«مفاهیم ندارج شناخت اند.»
مفاهیم آجرها و خشت های اساسی در عمارت اندیشه اند.
بدون تعریف علمی مفاهیم
تفکر مفهومی محال است.
به قول مش کانت:
تفکر یا تفکر مفهومی است و یا کردوکاری بدتر از عرعر است.
 یعنی اصلا تفکر نیست.
  دریافت
میتواند ترجمه ادراک ویا استنباط باشد
 که از مراحل آغازین شناخت است و تعریف خاص خود را دارد.
 آگاهی یکی از مفاهیم مهم در جامعه شناسی مارکسیستی، به ویزه لنینیستی است
. لنین مخالف سرسخت خودپویی (ضد آگاهی) در جنبش کارگری بوده است



فقط ایران نیست.
مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین
پس از فروپاشی سیستم سوسیالیستی
حدت و شدت چشمگیر یافته است
برای ارتجاع امپریالیستی و فوندامنتالیستی
رقیبی در دیدرس  نیست.
در روسیه نظلم بردگی  رواج یافته است.
 ۳۸ میلیون تن از سکنه امریکا زیر خط فقر به سر می برند.
 ۷ میلیون کودک در امریکا  خانه ندارند
 یا در ماشین خانواده شب را سحر میکنند
 و
یا در خیمه گاه ها در حواشی شهرها و پیاده روها.

راه  توده را خدایی برای ریختن آبروی حزب توده خلق کرده است.
راه توده
همان خط خرکی کیانوری را ادامه می دهد.
حزب توده اما اصلا از فرط ضربه مهلت همکاری با اجامر حماران و حمکران را نداشته است تا کسی را لو بدهد.
حزب توده از بدو شروع به فعالیت علنی ـ قانونی ـ خرکی  تحت نظر و تحت تعقیب دم به دم بوده است
به قول میر حسین محصور و معذور
توسط ۶ سازمان امنیت مختلف از سپاه تا بسیج از ساواک تا وزارت داخله برایش پرونده سازی شده است.
روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
حزب توده را فقط سرکوب و منحل و سران و سرداران  آن را قلع و قمع نکرده است
بلکه با شوهای رسانه ای و توبه فرمایی رسوا کرده است.
غیاب حزب توده در ط.
اما فاجعه است.

مرگن پست برلین

تعداد سربازان که قربانی اوکراینی و روسی که پس از تجاوز روسیه به اوکراین حان باخته اند
به ۱/۴ میلوین نفر تخمین زده می شود.



سکنه کشور ما از خرد تا کلان
مفهوم فقیرند.
معنی ساده ترین مفاهیم را حتی نمی دانند.
مثلا
معنی انقلاب را.
گر مسلمانی همین است که حافظ دارد
وای اگر از پی امروز بود فردایی


بابا بزرگم می گوید:
خلایق را نبخش
چون خر نیستند ومی دانند که چه می کنند.
فرنگی

بابا بزرگت خودش خر است که نمی داند که بشر در دیالک تیکی از خودپویی و آگاهی
زندگی و کار و پیکار می کند.
حتی اندام  آدمی خر نیست.
اگر خر بود، دیگر نمی توانست خودمختار باشد و بی نیاز ازفرمان وفتوای  مغز دست به کاری بزند.
مثال:
به محض نزدیک شدن پشه ای به چشم
پلک بسته می شود.
یعنی در یک هزارم ثانیه.
در این فرصت کوتاه
مگر مغز می تواند فتوا دهد.

ویلیام شکسپیر می‌گوید:
اگر يک روزی فرزندی داشته باشم،
بيشتر از هر اسباب بازی ديگری برایش بادكنك می‌خرم.
بازی با بادكنک خيلی چيزها را به بچه ياد ميدهد
به او ياد ميدهد كه بايد بزرگ باشد اما سبك، تا بتواند بالاتر برود.
به او ياد ميدهد كه چيزهای دوست داشتنی ميتوانند در يک لحظه، حتی بدون هيچ دليلی و بدون هيچ مقصری از بين بروند
پس نبايد زياد به آن‌ها وابسته بشود
و مهم‌تر ازهمه به او ياد ميدهد كه وقتی چيزی را دوست دارد، نبايد آنقدر بهش نزديك بشود و فشار بياورد كه راه نفس كشيدنش را ببندد، چون ممكن است برای هميشه از دستش بدهد.
و اینکه وقتی یک نفر را خیلی برای خودت بزرگ کنی در آخر میترکد و به صورت خودت میخوره!
ویلیام شکسپیر می‌گوید:
اگر يک روزی فرزندی داشته باشم،
بيشتر از هر اسباب بازی ديگری برایش بادكنك می‌خرم.
بازی با بادكنک خيلی چيزها را به بچه ياد ميدهد:
۱
به او ياد ميدهد كه بايد بزرگ باشد اما سبك، تا بتواند بالاتر برود.

هیچ بچه ای (از جوانه تا پیله و جوجه و توله) نمی تواند بزرگتر شود و سبکتر شود.
دست خودش هم نیست.
بدون تغییرات کمی (تکثیر و تقویت و تراکم)
تحول کیفی (تبدیل نوزا دبه کوددک و کودک به نوجوان و نوجوان به جوان و جوا نبه مسن)
میسر نمی شود.

۲
به او ياد ميدهد كه چيزهای دوست داشتنی ميتوانند در يک لحظه، حتی بدون هيچ دليلی و بدون هيچ مقصری از بين بروند

چرا وبه چه دلیل؟
چيزهای دوست داشتنی نیستند که از بین می روند.
علایق و سلایق خلایق اند که تغییر می یابند.
به همین دلیل
معشوق امروز منفور فردا ست.

۳
پس نبايد زياد به آن‌ها وابسته بشود
 جانور و بشر
 به چيزهای دوست داشتنی
  دلبسته می شود و نه   وابسته

۴
و مهم‌تر ازهمه به او ياد ميدهد كه وقتی چيزی را دوست دارد، نبايد آنقدر بهش نزديك بشود و فشار بياورد كه راه نفس كشيدنش را ببندد، چون ممكن است برای هميشه از دستش بدهد.

فشار دادن چيزهای دوست داشتنی
هم امری غریزی است و هم موقتی است.
پس از مدتی کسی رغبتی به چيزهای دوست داشتنی  دیروز نخواهد داشت.
به همین دلیل دنبال چيزهای دوست داشتنی  جدید خواهد گشت.
۵
و اینکه وقتی یک نفر را خیلی برای خودت بزرگ کنی در آخر میترکد و به صورت خودت میخوره!

افراد را تا زمانی می توان برای خود مرجع تقلید قرار داد که خودت حقیر و فقیر باشی
پس از رشد کمی و کیفی
ورق برمی گردد
و
کسی برای مرجع تقلیدش تره حتی خرد نمی کند


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر