۱۴۰۴ خرداد ۱۶, جمعه

درنگی در «کودک استثنایی» اثری از فریدون تنکابنی (۸) (بخش آخر)

   https://i.zamaneh.media/u/wp-content/uploads/2024/09/DSC04516_21-600x3431-1.png?width=1000

فریدون تنکابنی

درنگی

از 

شین میم شین

 

 کودک استثنایی


پزشک با خود گفت:
 «خیر درست شدنی نیست.
بهتر است بقیه مغزش را هم بیرون بیاورم.
 اصلاً مغز به چه دردش می‌خورد.
بی‌مغز بهتر و راحت‌تر زندگی خواهد کرد.»

پزشک بقیه مغز نوزاد را هم بیرون آورد و باز ضربه‌ای به پشت او زد،
 نوزاد این بار فریاد برآورد:
 «مرگ بر بی‌حجاب!
مرگ بر لیبرال!
مرگ بر مطبوعات!
 مرگ بر دانشجو!
حزب الله بیدار است، از دانشجو بیزار است.»

این بند آخر این طنز تنکابنی را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

 

۱

پزشک با خود گفت:
 «خیر درست شدنی نیست.
بهتر است بقیه مغزش را هم بیرون بیاورم.

قابله و در واقع خود تنکابنی 

تنها راه حلی که برای همه مسائل دارد، 

همان راه حلی است که بورژوازی واپسین تحت سرکردگی نیچه (خاتم الفلاسفه امپریالیسم و فیلسوف فاشیسم) برای مسائل دارد:

تخلیه کله ها از مغزهای اندیشنده.

مغز زدایی جامعه و جهان.

تبلیغ تمام ارضی خریت همراه با خردستیزی سیستماتیک نظری و عملی و هنری.

مراجعه کنید

به

ایراسیونالیسم

(خردستیزی)

 

 

ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدرن و مدافعه از خرد

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11007

تنکابنی 

خیال می کند که سمتگیری های سیاسی منشاء فکری دارند و نه منشاء مادی.

به نظر تنکابنی

کمیت مغز افراد تعیین کننده سمتگیری سیاسی آنها ست

و

نه شرایط مادی و معیشتی آنها.

یعنی

تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)،

روح (شعور) است.

اگر این نظر تنکابنی جدی باشد، می توان گفت که جهان بینی اش، ایدئالیستی است.

یعنی

فرقی با جهان بینی روحانیت ندارد.

یعنی

تنکابنی 

جهان و مافیها را وارونه و پا در هوا می بیند.

۲

 اصلاً مغز به چه دردش می‌خورد.
بی‌مغز بهتر و راحت‌تر زندگی خواهد کرد.»

اگر این خرافه قابله واقعا نظر تنکابنی باشد، فاجعه است.

بی مغزی و خریت نه به بهبود زندگی و آسودگی، بلکه به ذلت و بدبختی منجر می شود.

قضیه بر عکس تصور قابله و تنکابنی است:

خِرَد بِهتر از هَر چه ایزَد بِداد

ستایش خِرَد را بِه از راهِ داد

خِرَد رَهنمای وُ خِرَد دِلگشای

خِرَد دَست گیرد به هَر دو سَرای

فردوسی

۳

پزشک بقیه مغز نوزاد را هم بیرون آورد و باز ضربه‌ای به پشت او زد،
 نوزاد این بار فریاد برآورد:
 «مرگ بر بی‌حجاب!
مرگ بر لیبرال!
مرگ بر مطبوعات!
 مرگ بر دانشجو!
حزب الله بیدار است، از دانشجو بیزار است.»

این کلایمکس (نقطه اوج) طنز تنکابنی است. 

محرومیت مطلق از نعمت مغز اندیشنده به سمتگیری فوندامنتالیستی ـ اسلامی منجر می شود.

فوندامنتالیسم اسلامی = فاشیسم فئودالی

مشخصه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی

خریت و خردستیزی است.

دومه نیکو لوسوردو

(فیلسوف ایتالیایی) 

طالبانیسم را مکتب خر پروری نامیده است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر