ای واژه خجسته آزادی
با این همه خطا
با این همه شکست که ما را ست
آیا به عمر من، تو تولد خواهی یافت
خواهی شکفت،
ای گل پنهان
خواهی نشست آیا روزی به شعر من
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت
ای دانه نهفته
آیا درخت تو
روزی در این کویر به ما چتر می زند؟
معنی تحت اللفظی:
آیا علیرغم اینهمه خریت و خطا که ما مرتکب می شویم،
در کوتاهمدت
واژه خجسته آزادی بسان گلی خواهد شکفت؟
آیا گل پنهان آزادی در شعر شاعر آزادی خواه خواهد نشست
و
پا به پای فرزندان شاعر رشد خواهد کرد؟
آیا دانه نهفته آزادی به صورت درختی توسعه خواهد یافت
و
در کویر کشور سایه بانی خواهد گشت؟
سیاوش
در این بند شعر
آزادی
را
به مثابه واژه ای، گلی و دانه ای تصور و تصویر می کند.
به مثابه واژه خجسته ای
که بسان طفلی تولد یابد و بسان گلی بشکفد.
به مثابه گل پنهانی
که روزی به شعر شاعر بنشیند و پا به پای فرزندان شاعر برای نسل فردا رشد کند.
دادن صفت پنهان به گل آزادی
احتمالا
ایدئآلیته آن است.
آرزویی و آرمانی بودن آن است.
منظور شاعر از نشستن گل ایدئال آزادی بر شعرش
احتمالا
به معنی کسب رئالیته آن است.
منظور گذار آزادی از ایدئال به رئال است.
بسان تولد نوزادی و رشد تدریجی اش بسان فرزندان شاعر.
به مثابه دانه نهفته ای در زیر خاک
و
جوانه زدنش و رشد و نموش و تبدیل گشتنش به درختی و سایه بان گشتن برای سکنه کشوری کویر واره.
اینجا نیز گذار آزادی از ایدئال به رئال تبیین پوئه تیکی می یابد.
سیاوش
در هر صورت
جوانان سیاهکل را آزادیخواه تصور و تصویر می کند.
سیاوش
خیال می کند که چریک های فدایی خلق، شبیه چریک های کوبا هستند.
سیاوش با سعید سلطانپور و غیره تماس شخصی و مستقیم داشته است.
ولی علیرغم آن، قادر به کشف ماهیت طبقاتی آنها نشده است.
سیاوش و حزب توده
سازمان فدائیان خلق را نماینده دموکراتیسم انقلابی تصور کرده اند.
یعنی
به ماهیت طبقاتی فئودالی آن پی نبرده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر