۱۴۰۲ آبان ۱۵, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۹۰)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

چو آمد بر مردم کاروان

شنیدم که می گفت با ساروان:

ندانی، که چون راه بردم به دوست

هر آن کس که پیش آمد ام، گفتم:

«او ست.»

معنی تحت اللفظی:

پدر گمکرده پسر

وقتی به نزد همسفران خود برگشت، به ساربان گفت:

در جستجوی پسرم، هر کسی را که دیدم، خیال کردم خود او ست.

 

پیدایش اعتقادات خرافی و باور به نیروهای ماورای طبیعی می تواند در دیالک تیک کنش و واکنش ارگانیسم نسبت به حوادث غیرمترقبه و غیرقابل توضیح طبیعی و اجتماعی از سوی خود ارگانیسم انسانی تولید شده باشد.

ارگانیسم در نهایت بی پناهی، تنهائی و بیکسی انسانی، می تواند به فرمان غریزه بقا (عالی ترین و قدرتمندترین غریزه حاکم بر وجود انسانی)

پناهگاهی خیالی، واهی، الهی و خرافی بیافریند

و

 به وسیله مغز اندیشنده

 به وارونه سازی، خارجی سازی و تحریف حقایق آشکار مبادرت ورزد،

 تا خود را از نابودی حتمی نجات دهد.

 

رؤیاهای امیدبخش، اعجازها و شفای اختلالات جسمی و روحی و روانی

چه بسا

درچنین دیالک تیکی قوام می یابند.

 

خود شفابخشی شگرف و غیرقابل توضیح ارگانیسم زنده،

از گیاه تا انسان

 باید از گردنه چنین دیالک تیکی گذشته باشد.

 

سیستمتئوری مارکسیستی

(ما مفهوم «سیستم تئوری» را برای تئوری مارکسیستی جدید برگزیدیم تا با تئوری سیستم، تئوری مربوط به سیستم اشتباه نشود، به تقلید از مفاهیم شاهنامه و خدای نامه رایج.)

دیالک تیک سیستم و محیط زیست

 را

زیر ذره بین پژوهش شگرف قرار داده و از استراتژی ها و تاکتیک های خارق العاده سیستماتیک در عالم نباتات و حیوانات گزارش می دهد.

 

پدر در جستجوی فرزند خویش

 در نهایت نومیدی،

 در هرکودکی، فرزند خود را می بیند.

 

او می داند که به خود فریبی دست می زند.

 او می داند که هرکودکی نمی تواند فرزند او باشد،

ولی علیرغم آن بدان امیدواره کاذب چنگ می زند، تا لحظه ای کوتاه هم که شده، تجدید قوا کند و به جستجوی خود ادامه دهد.

 

 

احتمالا در چنین دیالک تیک کنش و واکنشی  است که سیاوش کسرائی می گوید:

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی کنم!

 

زندگی

 به قول محمود اعتمادزاده (به آذین)

«حق خود را می طلبد.»

 

چگونه می توان مرگ زیباترین دستاوردهای بشری را، مرگ «خورشیدهای» زمینی را باور کرد.

 

ارگانیسم باید برای بقای خویش، به خودفریبی مبادرت ورزد، تا شعور رهائی بخش به تدریج و در سر فرصت، به تحلیل فاجعه بنشیند و خبر دهشتناک را هضم کند و امید دیگرگونه ای در دل خسته و مجروح سالیان نشا زند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر