پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
فصل ششم
بخش چهارم
ادامه
۸۹
· هگل پس از این کاراکتریزاسیون (تعیین خصلت)
فلسفه های ماقبل خود، اهمیت تاریخی ـ جهانی انقلاب فرانسه را مورد تأکید قرار می
دهد:
· «این دوران بزرگ تاریخ جهانی است که ماهیت درونی
اش در تاریخ جهان درک خواهد شد.»
· (هگل، «مجموعه آثار»، جلد ۱۹، درس هایی راجع به
تاریخ فلسفه، ۱۹۵۴، ص ۵۳۴)
۹۰
· هگل در «درس هایی راجع به تاریخ فلسفه»، انقلاب
فرانسه را به مثابه «طلوع شکوهمند خورشید» قلمداد می کند.
۹۱
· «برای اینکه انقلاب فرانسه در صدد جامه عمل
پوشاندن به اصل خرد برآمده است که از زمان
آناکساگوراس در فلسفه، نقش تعیین کننده به عهده داشته است.
۹۲
· در نتیجه، خرد انقلاب فرانسه یکسان با خرد فلسفه
به میراث مانده محسوب می شود.»
· (هگل، «مجموعه آثار»، جلد ۱۱، ۱۹۵۴، ص ۵۵۷)
۹۳
· باید خاطرنشان شد که برای هگل، خرد فلسفه به
میراث مانده، وحدت کل فلسفه محسوب می شود، که «مطلق است.
· که بسان نمودش، خرد، تا ابد واحد است و خودش است.
· در همه ازمنه خودش است.»
· آن سان که «با توجه به ماهیت درونی فلسفه، پیشین
و پسینی در بین نیست.»
۹۴
· اینجا آشکار می گردد که هگل در چه رابطه
تنگاتنگی فلسفه خود را و فلسفه پیشینیان بلاواسطه خود را با انقلاب فرانسه و در
نتیجه، با روند توسعه جامعه بورژوایی می بیند.
· (هگل، «مجموعه آثار»، جلد ۱، تمایزات سیستم
فلسفی شلینگ با سیستم فلسفی فیشته ۱۹۵۸، ص ۴۱)
۹۵
· در عمل نمی توان تفکر فلسفه کلاسیک بورژوایی
آلمان را از روند توسعه جامعه بورژوایی
تفکیک کرد. (جدا ساخت.)
۹۶
· هگل در تذکره اش راجع به ارزیابی از انقلاب
فرانسه کلید گشایش قفل مسئله را عرضه می دارد:
· در فلسفه های کانت و فیشته و شلینگ، (ما هم
اضافه می کنیم، در فلسفه خود هگل نیز)، «انقلاب در فرم اندیشه ته نشین شده و تبیین
یافته است.»
۹۷
· این نظر هگل راجع به سیستم های فلسفی کانت و فیشته
و شلینگ با مقایسه کانت با روبسپیر توسط هاینریش هاینه در کتاب سومش، تحت عنوان «راجع
به تاریخ مذهب و فلسفه در آلمان»، همانند است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر