۱۳۹۸ تیر ۱۰, دوشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۸)

 
قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟ 
  احسان طبری
ویرایش و تحلیل 
از
یدالله سلطان پور
 
۱
صمد بهرنگی 
 می‌نویسد:
تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستیِ صِرف، از جانب کسانی که کفۀ سنگینِ ترازو مالِ آنها ست، 
 البته غیر منتظره نیست، 
اما 
برای صاحبان کفۀ سبکِ ترازو 
هم 
ارزشی ندارد.»
 
ایده و اندیشه ای
که 
در 
این عرعر بهرنگ،
انقلابی و خلقی 
می نماید،
ایده و اندیشه ای فاشیستی
است.
 
آدم باید خر باشد و فریب کفه های سبک و سنگین ترازوی فاشیست ها
را
بخورد.
 
محتوای این عرعر بهرنگ،
نیهلیسم اخلاقی
(اخلاق ستیزی)
است.
 
مؤسس نیهلیسم اخلاقی
فریدریش نیچه
خاتم الفلاسفه فلسفه بورژوایی واپسین
و
فیلسوف کج و کوله فاشیسم
است.
 
مراجعه کنید
به
نیهلیسم اخلاقی
 
نیچه
بر
ضد اخلاق یهودیت
لشکرکشی 
کرده است
و
صمد بهرنگ
بر
ضد اخلاق مسیحیت
 لشکرکشی 
می کند.
 
۲
تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستیِ صِرف، از جانب کسانی که کفۀ سنگینِ ترازو مالِ آنها ست، 
 البته غیر منتظره نیست، 
اما 
برای صاحبان کفۀ سبکِ ترازو 
هم 
ارزشی ندارد. 
 
صمد در این عرعر،
نوعدوستی
را
با
صفت صرف
به
چالش می کشد و نفی می کند.
 
هومانیسم
برای
طرفداران فاشیسم،
نشانه ننگ
است
و
مذموم
است.
 
هنر و شق القمر
برای لاشخورهای فاشیسم
توده ستیزی، تنفر از همنوع، قساوت و ترور و بی رحمی
است.
 
طبری
از
فرط ساده لوحی و بیسوادی
فریب کفه های ترازوی فاشیسم 
را
می خورد.
 
فاشیسم
بسان فوندامنتالیسم
چپنما
ست.
 
فاشیسم
خود
را
طرفدار مستضعفین 
قلمداد می کند
تا
توده عقب مانده از قافله رنسانس و روشنگری
را
خر کند، به دنبال کشد و به دوزخ روانه سازد.
 
۳
 
 در واقع نیز بهرنگی به سود « کفه سبک» و برضدّ «کفه سنگین» ترازو 
در 
 زندگی کوتاه ولی پر محتوا و پر کار خویش 
همه‌جانبه تلاش کرد. 
لذا نه تنها در میان خلق آذربایجان 
(که وی به گردآوری فلکور آن توجه جدی معطوف داشت)،
 بلکه
 در 
میان همه مردم ایران
 نامش شهرت و محبوبیت یافت. 
گرچه آثار صمد در رشته قصه، مسائل تربیتی، فولکلور، ترجمه و تحقیق تاریخی متعدد است، ولی به حق درباره اش گفته اند: 
«شاهکار او زندگی اش بود».
 
طبری
به
عوض تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی ترهات بهرنگ
دعاوی بدترین دشمنان توده
و
حزب توده
راجع به صمد بهرنگی
را
نشخوار می کند.
 
مفاهیم بهرنگ در این جمله طبری
خود
قابل تأمل
اند:
 
الف
 
دوئالیسم کفه سبک و کفه سنگین ترازو
 
صمد
در 
این دوئالیسم عوام ربا و خرفهم
دوئالیسم فقر و غنا
را
به
درجه معیاری برای تمیز خیر از شر
ارتقا می دهد.
 
این
معیار صمد و عوامفریبان عنقلابی
 معیاری آنارشیستی
است
که
مارکس
در
فقر فلسفه
به
چالش کشیده و بطلانش را اثبات کرده است.

در
قاموس بهرنگ
هر
کس
فقیرتر
به
همان اندازه
«انقلابی» تر.
 
این معیار آنارشیستی برای انقلابیگری بهرنگ
 اما
به
چه معنی
و
ضمنا
به
چه دلیل 
است؟

۱
هر
کس
فقیرتر
به
همان اندازه
«انقلابی» تر.
 
آنارشیسم
بنا بر تحلیل طبقتی مارکس
 نماینده سیاسی و ایده ئولوژیکی خرده بورژوازی
است
و
خرده بورژوازی
متنفر از پرولتاریا
ست.
 
 به 
عبارت کاملتر 
و 
به
بیان دیالک تیکی
خرده بورژوازی در حسرت ثروت و لذت و رفاه بورژوازی و در نفرت از فقر و ذلت و زحمت پرولتاریا
به
سر
می برد.
 
هدف اصلی بهرنگ
اختراع الترناتیوی برای دیالک تیک  پرولتایا و بورژوازی 
(تضاد اصلی جامعه سرمایه داری) 
است
و
دوئالیسم فقر و غنا
(دوئالیسم کفه سبک و کفه سنگین ترازو)
الترناتیوی برای آن است.


برای درک و توضیح اختراع دوئالیسم فقر و غنا
باید
اثر کودکانه ولی رئالیستی امیر پرویز پویان
تحت عنوان «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا»
را
  خواند.

امیر پرویز پویان
در
این انشای آخوندی
از
بی اعتنایی پرولتاریا به ارتجاع فئودالی ـ فاشیستی ـ فدایی
گزارش می دهد.
 
نه
فقط 
پرولتاریا، بلکه توده های دهقانی و پیشه وری
هم
از
انقلاب ضد فئودالی سفید
و
دستاوردهای آن
عملا و عمیقا
دفاع می کنند.
 
به
همین دلیل
رویزیونیسم فدایی
پرولتاریا
را
سلب سوبژکتیویته
می کند
و
با
نخبه
(چریک فدایی، مجاهد اسلامی، امام امت)
جایگزین
می سازد.
 
تضاد اصلی جامعه سرمایه داری
زیر قلم تئوریسن های رویزیونیست فدایی (جزنی و احمدزاده و پویان و غیره)
به
صورت تضاد فقرا (خرده بورژوازی و لومپن پرولتاریا) و اغنیا
در می آید.
 
صمد
در
لاطائلات «هنری» اش
تلاش
در
القای این آلترناتیو رویزیونیستی حضرات
را
دارد.
 
 
رویزیونیست های اروپایی
مثلا
هربرت مارکوزه
نیز
پرولتاریا
را
با
سکنه حواشی متروپل های امپریالیستی
(لومپن پرولتاریا، بی خانمانان)
جایگزین می سازد
و
مائوئیسم
با
توده های دهقانی کشورهای جهان سوم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر