۱۳۹۸ مرداد ۶, یکشنبه

سیری در شعری از امیر هوشنگ ابتهاج تحت عنوان «حصار» (۴)



تحلیلی
از
میم حجری
 
۱
 آن یوسف چون ماه را 
از 
چاه غم 
بیرون کشید
در 
کلبه ی احزان 
چرا 
این ناله ی محزون کنید؟

معنی تحت اللفظی:
به
عوض نشستن در کلبه احزان و سردادن ناله محزون،
یوسف ماهرو
را
از
چاه
بیرون آورید.
 
این بیت غزل سایه
تحت تأثیر غزل معروف خواجه است:
یوسف گم گشته 
بازآید 
به 
کنعان 
غم مخور
 
 کلبه احزان
 شود 
روزی 
گلستان 
غم مخور
 
۲
 آن یوسف چون ماه را 
از 
چاه غم 
بیرون کشید
در 
کلبه ی احزان 
چرا 
این ناله ی محزون کنید؟
 
مشخصه فرمال فوق الذکر
در
این بیت غزل
نیز
چشمگیر
است:
 
در این بیت غزل
هم
به
واژه های همقافیه زیر برمی خوریم:
 ماه
چاه
چون
بیرون
محزون
 
۳
 آن یوسف چون ماه را 
از 
چاه غم 
بیرون کشید
در 
کلبه ی احزان 
چرا 
این ناله ی محزون کنید؟
 
یوسف ماهرو
سمبل مثلا انقلاب
است
که
باید
از
چاه
بیرون کشیده شود.
 
۹۹ در صد روشنفکران طویله جماران
همچنان و هنوز
خیال می کنند
که
در
طویله
انقلابی
رخ داده است.
 
سایه در این بیت
در
تحلیل نهایی
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به
شکل دیالک تیک سردادن ناله محزون و بیرون کشیدن یوسف از چاه بسط می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن پراتیک (بیرون کشیدن یوسف از چاه)
می داند.

۴
از
 چشم ما 
آیینه ای
 در 
پیش آن مهرو 
نهید

آن
 فتنه ی فتانه 
را 
بر
خویشتن 
مفتون کنید
  
معنی تحت اللفظی:
از
چشم ما
آیینه ای
در
مقابل یوسف ماهرو بگذارید تا شیفته خویشتن خویش گردد.
 
این بیت غزل سایه
علاوه بر واژه های همقافیه،
حاوی وزن درونی غنی و نیرومندی
است
که
شیوایی و دلنشینی اش
را
دو چندان می سازد:
 
حرف «میم»
در
واژه های 
چشم
مهرو
ما
و
حرف «شین»
در
واژه های 
چشم
پیش
خویشتن
و
حرف «نون»
در واژه های
آیینه
آن
نهید
فتنه
فتانه
مفتون
و
کنید
و
حرف «فا»
در
واژه های 
فتنه
فتانه
مفتون.
 
۵
از
 چشم ما 
آیینه ای
 در 
پیش آن مهرو 
نهید

آن
 فتنه ی فتانه 
را 
بر
خویشتن 
مفتون کنید
   
آیینه
یکی
از
مهم ترین مفاهیم ادبی سایه
است.
 
یوسف ماهرو
با
تماشای روی خود در آیینه چشم شاعر و یاران
باید
به
خودشناسی
دست یابد
و
عاشق خویشتن خویش
گردد:
خودشیفته
گردد.
 
مثل مشد احمد شاملو
گردد.
 
این
اما
به
چه معنی است؟
 
۶
از
 چشم ما 
آیینه ای
 در 
پیش آن مهرو 
نهید

آن
 فتنه ی فتانه 
را 
بر
خویشتن 
مفتون کنید
   
یوسف در آیینه چشم شاعر و یاران (ما)
منعکس می شود
و
به
چنان خودآگاهی دست می یابد
که
مفتون خویشتن خویش
می گردد.
 
سایه ی غرقه در بغرنجی های فرمال شعر
بیشک
 نمی داند
که
چه می گوید:

انعکاس انقلاب کذایی در آیینه چشم سایه و یاران (حزب توده)
به
معنی تحلیل تئوریکی ـ طبقاتی آن
باید باشد.

انقلاب کذایی
در
سایه ی تحلیل تئوریکی ـ طبقاتی حزب توده
باید
رادیکالیته و ژرفا
کسب کند،
آن سان
که
به
خودشیفتگی
برسد.

این تصور و تصویر سایه
بی اعتنا به وقوف و عدم وقوف او 
به
ژرفای فلسفی سخن خویش
خیلی ژرف و زلال و زیبا ست.

سایه
از
این لحاظ
با
همه
فرق دارد.

ما
پس از تحلیل شعری از شهریار
به
این
حقیقت امر
پی بردیم.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر