۱۳۹۸ مرداد ۳, پنجشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۳۵)



قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور


 این 
پیوند دیالکتیک تئوری انقلابی و عملِ انقلابی،
 ما 
را
 از 
طرفی 
از 
همه تئوری باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل، 
و 
از 
طرف دیگر 
از 
همۀ "پراتیسیست" های بی اعتنا به تئوری انقلابی 
که 
می خواهند از تجربه محدود و تنگ مایۀ خود، 
همه حقایقِ عالم 
را 
بیرون کشند، 
جدا می کند. 
 
۱
 این 
پیوند دیالکتیک تئوری انقلابی و عملِ انقلابی،
 
به این مفهوم طبری
باید
اندکی دقت داشت.
 
منظور طبری
نه
دیالک تیک تئوری و پراتیک،
نه 
پیوند دیالک تیکی تئوری و پراتیک،
نه
وحدت و «مبارزه» تئوری و پراتیک،
بلکه
در هم آمیزی دو چیز مستقل متضاد با هم
است.
 
در هم آمیزی دو چیز متضادی 
که
هر کدام مستقل و مجزا از دیگری
وجود دارند.
 
 
از
طبری
راجع به دیالک تیک
موعظه ای 
هم
به
صورت نوار کاستی
منتشر شده است
که
تکرار تصورات پریمیتیو ژرژ پولیتسر
در
اصول مقدماتی فلسفه
است
و
بس.
 
دیالک تیک
در
پنج و یا شش مفهوم فلسفی
خلاصه و تحریف و تخریب می شود.
 
۲
 این 
پیوند دیالکتیک تئوری انقلابی و عملِ انقلابی،
 ما 
را
 از 
طرفی 
از 
همه تئوری باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل، 
و 
از 
طرف دیگر 
از 
همۀ "پراتیسیست" های بی اعتنا به تئوری انقلابی 
که 
می خواهند از تجربه محدود و تنگ مایۀ خود، 
همه حقایقِ عالم 
را 
بیرون کشند، 
جدا می کند.
 
«درآمیختن تئوریِ انقلابی با پراتیکِ انقلابی»
استالینیست ها
را
اولا
از
«همه تئوری باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل»
جدا می کند.
 
در جمله قبلی طبری
«ما
مارکسیست‌ها
طرفدار درآمیختن تئوریِ انقلابی با پراتیکِ انقلابی
هستیم»
 
 از
تئوری انقلابی 
سخن رفته بود.

اکنون
سوبژکت تئوری
یعنی همه تئوریسین های انقلابی
جای خود
را
به
«همه تئوری باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل»
می دهد.

اکنون
ضمنا
تئوری
به
طور کلی
تحقیر می شود.

تئوری 
به
چیزی خرافه واره، زباله واره و  یاوه واره 
استحاله می یابد
که
مشتی علاف و حراف و انتزاعی اندیش و بی عمل 
می بافند.

تئوری 
بدین طریق و با این ترفند
ارج و ارزش و اعتبار درخود خود را از دست می دهد.

در 
این ناپیگیری طبری در فرمولبندی
یعنی
در
حذف صفت انقلابی از تئوری
آچمزی آشکار می گردد
که
طبری
در
آن 
گیر کرده است.

طبری نمی تواند
از

«همه تئوری انقلابی  باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل»
دم بزند.

چون
در
صندوقخانه ذهنش
راجع به اهمیت تئوری
به
مثابه جفت دیالک تیکی پراتیک
و
چراغ راه عمل در هر زمینه و هر عرصه
صدها نقل قول صریح از کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
وجود دارد.

مفاهیم این مفهوم طبری
«همه تئوری باف های کابینه نشین و عناصرِ تجرید پرست و عالمانِ بی عمل»
یعنی
تئوری باف 
کابینه نشین 
عناصرِ تجرید پرست 
 عالمانِ بی عمل
اما
قابل بحث اند:

۳
تئوری باف 
 
طبری
اصولا و اساسا
نمی داند که تئوری چیست و چگونه تشکیل می شود.
 
به
همین دلیل
خیال می کند
که
تئوری
تراوشات فکری این و آن
است.
 
به 
همین دلیل
از
مفهوم تئوری باف های کابینه نشین
یعنی
افراد علاف و حراف و خیال پرداز و پرمدعا و پوچگرا
دم می زند.
 
این
البته
مانع آن نمی شود
که
طبری
در
رسالات خود
منشاء تئوری 
را
پراتیک
قلمداد کند.
 
طرز تفکر اسکولاستیکی طبری
همین است:
تکرار مکانیکی، کورکورانه و طوطی وش آیات و روایات و احادیث و اخبار،
و
فراموش کردن فی الفور آنها
به
دلیل عدم وقوف به چند و چون واقعی تشکیل و توسعه آنها.

ما
در
این زمینه
توضیحات مفصل
داده ایم
و
لزومی به تکرار نمی بینیم.
 
تازه
کسی
هم
احتمالا
این
تحلیل های ما
را
نمی خواند.
 
۴
تئوری باف 

بر خلاف تصور باطل طبری
هیچ تئوری ئی
بی اعتنا به صحت و سقم آن
بافته نمی شود.
 
شعور
به 
طور کلی
نتیجه انعکاس وجود
است.
 
یعنی
وجودی
نمی یافت
که
شعوری
نداشته باشد.
 
مسئله
نه
عدم و وجود شعور
بلکه
حقیقت و بطلان شعور
است.
 
حقیقت و بطلان شعور
هم
به
علل طبقاتی و مادی و معرفتی
است
و
نه
به
دلیل شعوربافی.
 
شعور
نتیجه روند انعکاس
است.
 
انعکاس
یعنی
عکس اندازی ماده در آیینه ماده.
 
این
بدان معنی است
که
هر چیزی آیینه چیز دیگری
است.
 
علمیت و صحت و حقیقت شعور
اولا
وابسته
به
کیفیت آیینه
است.
 
ثانیا
وابسته
به
چند و چون فیلترهای طبقاتی بر سر راه انعکاس است.
 
ثالثا
وابسته
به
بضاعت مفهومی و متدی سوبژکت شناخت است.
 
رابعا
وابسته
به
درجه توسعه علم و فن و فکر وفرهنگ
است.
 
در
هر صورت
نشستن در کابینه و بافتن تئوری 
خرافه ای 
بیش نیست.
 
از
طبری و طبریون
چه پنهان
که
این اتهام ضد عقلی و ضد علمی
توسط اجامر ضد توده ای
به
حزب توده
زده شده است:
حزب توده
به
مثابه حزبی متشکل از مشتی تئوری باف کابینه نشین
قلمداد شده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر