۱۳۹۸ مرداد ۹, چهارشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۴۱)

 
قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

آقای هزارخانی با تعبیر نادرست از قصه بهرنگی،
می‌خواهد نشان دهد
که
گویا
ارادۀ فردی
کلید همه قفل ها
ست.

مثلاً
بهرنگی
جایی در قصه مورد بحث،
از
گفتگوی ماهی با ماه
سخن می گوید.
ماه می‌گوید که انسان‌ها قصد دارند بر روی او بنشینند.
ماهی
با 
تحیّر،
در
این نکته
شک می کند.
ماه در پاسخ او می‌گوید:
"آدم‌ها هر کار که دلشان بخواهد..."،

ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "می‌کنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.

برای هزارخانی
این اپیزود،
پایه یک تعمیم فلسفی بزرگ قرار می گیرد.

وی می نویسد:
"تمام صحنۀ شب و گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با ماه
 برای این است 
که
 یک بار دیگر این مطلب گفته شود 
که
 انسانها هر کاری که دلشان بخواهد
 می کنند 
و 
یک بار دیگر عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن" 
برجسته شود.

سؤال ین بود
که
چرا
 اراده برای طبقه حاکمه برده داری،  فئودالی (تئولوژی) و بورژوازی
از
چنین اهمیت عظیمی
برخوردار
بوده و است؟
 
سانترالیزاسیزه و مطلق کردن اراده
علل مادی، معرفتی و روحی ـ روانی
داشته است و دارد.
 
۱
هدف تئولوژی
(اسلام به مثابه ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی)
از
مطلق و سانترالیزه کردن اراده به عنوان دگم موسوم به مشیت الهی 
در 
تحلیل نهایی
مطلق و سانترالیزه کردن اراده طبقه حاکمه برده دار (اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی و یا آل عبا)
بوده
است
که
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اش
الله
است.
 
اراده خدا = مشیت الهی = اراده طبقه حاکمه فرماسیون برده داری (اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی و یا آل عبا)
 
۲
هدف فلسفه بورژوایی واپسین (نیچه ئیسم، فاشیسم) 
از
مطلق و سانترالیزه کردن اراده
در 
تحلیل نهایی  
به
معنی
مطلق و سانترالیزه کردن اراده فردی (البته فرد در محدوده نژادی معینی) + اراده «فرد»ی (نخبه ای، پیشوایی) 
است.

بدین طریق 
و
با
این ترفند
اراده تک تک آلمانی ها
(به عنوان نمایندگان نژاد برتر و سرور)
از
سویی
  و
اراده اجامر موجود در هیرارشی فاشیستی
سرجوخه و سرگروهبان و افسر و سروان و سرهنگ و سرلشگر و غیره
 تا 
پیشوا  
(هیتلر)
 از
سوی دیگر
سانترالیزه و مطلق
می شود.
 
 
بدین طریق
به
ترفند مقوله اراده،
عنسان های ایدئال فاشیستی
تربیت و تشکیل می شوند
که
سازنده رایش هزارساله فاشیستی 
اند:
موجودات قسی القلب بی رحم و بی وجدان و بی همه چیز.
 
موجوداتی
 از 
صخره و سنگ 
بی رگ، 
بی احساس 
بی عاطفه 
بی رحم
بی مروت
بی شرم.
 دد واره
خونریز
خونخوار
دیوانه
خر و خردستیز.

ادامه دارد.
 

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    سانترالیزالیزه و مطلق کردن اراده
    علل مادی، معرفتی و روحی ـ روانی
    داشته است و دارد.

    پاسخحذف