۱۳۹۸ تیر ۳۱, دوشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۳۲)



قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
به تعبیرهزارخانی،
ماهی سیاه کوچولو
به سوی زندگی دیگری می‌رود
که
خودش
از
چند و چون اش
خبر ندارد،
ولی می داند
که
در
طی راه
به تدریج
برایش روشن می شود.
آقای هزارخانی
در
این فکر خود،
متکی به این سخن ماهی سیاه کوچولو
است
که
در
خطاب به ماهی ریزه ها
می گوید:
«شما زیادی فکر می‌کنید.
همه اش که نباید فکر کرد.
راه که بیافتیم، ترس ما به کلی می ریزد.»

اسلوب تحلیلی طبری
اکنون
آشکار می گردد.

طبری
به
عوض تحلیل احکام مشخص هزارخانی و بهرنگی (به زعم طبری، ماهی سیاه کوچولو)
اولی را منتج از دومی
قلمداد و قالب می کند.

متد فکری اسکولاستیکی
را
طبری
از
گهواره
فرا می گیرد
و
به
گور
می برد.

فلاکت فکری ناشی از اسلوب اسکولاستیکی
همین می شود
که
نه
حکم هزارخانی
مورد تحلیل مفهومی ـ فلسفی قرار می گیرد
و
نه
حکم بهرنگی و یا ماهی سیاه کوچولو.
 
طبری
دستخوش حواس پرتی
است.
 
معلوم نیست
که
او
چگونه از شعار ماهی سیاه کوچولو
«شما زیادی فکر می‌کنید. 
همه اش که نباید فکر کرد.
راه که بیافتیم، ترس ما به کلی می ریزد.»

نتیجه می گیرد
که
ماهی سیاه کوچولو
به سوی زندگی دیگری می‌رود
که
خودش
از
چند و چون اش
خبر ندارد،
ولی می داند
که
در
طی راه
به تدریج
برایش روشن می شود.
 
۲
به تعبیرهزارخانی،
ماهی سیاه کوچولو
به سوی زندگی دیگری می‌رود
که
خودش
از
چند و چون اش
خبر ندارد،
ولی می داند
که
در
طی راه
به تدریج
برایش روشن می شود.
آقای هزارخانی
در
این فکر خود،
متکی به این سخن ماهی سیاه کوچولو
است
که
در
خطاب به ماهی ریزه ها
می گوید:
«شما زیادی فکر می‌کنید.
همه اش که نباید فکر کرد.
راه که بیافتیم، ترس ما به کلی می ریزد.»

در این استنتاج اسکولاستیکی طبری
ضمنا
سوبژکتیویسم معرفتی دامنگیر او
آشکار می گردد.
 
طبری
به
عوض تحلیل مفاهیم هزارخانی و بهرنگی
به
خیال پردازی و تفسیر سوبژکتیو احکام (جملات) آندو
کمر برمی بندد.
 
در
حکم هزارخانی
آماج عمل
مقصد سفر
استراتژی جریان سیاسی
تماتیزه می شود
(موضوعیت کسب می کند.)
 
آماج
یکی
از
مفاهیم مهم فلسفی
است.
 
مراجعه کنید
به
آماج
دیالک تیک وسیله و آماج
 
مهم ترین خطا و خریت تئوریکی چریک های فدائی کذایی
گذاشتن علامت تساوی میان استراتژی و تاکتیک
از
سویی
و
میان وسیله و آماج
از
سوی دیگر
و
میان فرم و محتوا
از
سوی دیگرتر
بوده است.
 
کشف این خطا وخریت تئوریکی فدائیان
(خطا و خریتی که در سازمان های فدایی متنوع کماکان وجود دارد)
برای طبری
دشوار نبوده است.


محتوای تئوریکی عنوان زباله تئوریکی مسعود احمدزاده
انحلال دیالک تیک استراتژی و تاکتیک
بوده است.
 
فرمالیسم فدائیان خلق
یعنی
مطلق کردن فرم مبارزه و ماستمالی محتوای آن
نمی تواند برای طبری ناشناخته باشد.
 
مرکزیت مفهوم آماج
در
تئوری هزارخانی
نیز
نمی تواند برای طبری نامکشوف و نامعلوم باشد.
 
برای اینکه مفهوم آماج
از
مفاهیم آشنا در آثار طبری است.
 
اکنون
پراگماتیسم
(سودگرایی، بی اعتنایی به حقیقت عینی)
به
مثابه ایراد تحلیلی دیگر طبری
و
حزب توده
آشکار می گردد.
 
طبری
مبارزه ایده ئولوژیکی با جریانات آنارشیستی، فاشیستی، فوندامنتالیستی، آوانتوریستی
را
لازم نمی داند
و
از
آن
عمدا
تبری می جوید.
 
حتی
شست و شوی صمد بهرنگی به آب زمزم
و
تطهیر این زباله
به
دلیل پراگماتیستی
است.
 
طبری
خر
نیست.
 
مبارزه ایده ئولوژیکی
برای
حزب توده و جریانات استالینیستی دیگر
یکی
از
ارکان اصلی مبارزه طبقاتی نیست.
 
تظاهر فدائیان خلق به نزدیکی صوری به حزب توده
همان
و
چسباندن عکس احمد زاده و پویان و مشد اشرف و جزنی 
کنار عکس روزبه و ارانی و تیزابی
 همان.
 
حقیقت عینی
برای
جریانات استالینیستی
پشیزی ارج و ارزش ندارد.
 
نان
به
نرخ روز
خورد می شود.
 
۳
ما
مارکسیست‌ها
طرفدار درآمیختن تئوریِ انقلابی با پراتیکِ انقلابی
هستیم
و
بر
آنیم
که
پراتیکِ انقلابی،
بدون تئوری انقلابی به گمراه می رود
و
می تواند دچار خطاهای فاحش و شکست تاریخی
شود،
چنانکه
تئوری انقلابی
نیز
بدون عمل انقلابی،
به
لفّاظیِ پوچ
بدل می شود.

طبری
اصولا و اساسا
بیگانه
با
مارکسیسم
است.
 
مارکسیسم
برای حزب توده
لوکسوس
بوده است.
 
چیزی تجملی
بوده است
و
نه
چراغ زندگی.
 
حزب توده
با
مارکسیسم
پوز داده است.
 
حزب توده
مارکسیسم
را
نیاموخته است، آموزش نداده است، تبلیغ نکرده است و به خدمت نگرفته است.
 
ضعف مهم حزب توده
فقدان کادر تئوریکی
بوده است.
 
آنچه که حزب توده،
مارکسیسم
قلمداد کرده،
استالینیسم
بوده است.
 
همین استنباط طبری
از
دیالک تیک تئوری و پراتیک
نه
استنباطی مارکسیستی،
بلکه
استنباطی استالینیستی
است.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر