۱۳۹۷ تیر ۳, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۹۶)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
ویرایش:
 
۱
باور به خرافه و نه پرستش خرافه

۲
باور به خرافه
پدیده ای معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) است و نه پدیده ای پسیکولوژیکی (روان شناسی) تا با اضطرات درونی در رابطه باشد.

۳
باور به خرافه
یعنی خریت
می تواند علت معرفتی اختلالات روانی باشد.

۵
متوسل و نه متوصل
توسل یعنی وسیله جویی
یعنی به خدمت گرفتن چیزی به عنوان وسیله ای
 
اندکی اندر باب دندان
 
آدم ها نسبت به هم كم و بيش درنده خو هستند و ظلم شقاوت در طبيعي ترين مناسبات زنده جان ها و وجود دارد و عدالت وقتي بر قرار مي شود كه دندان هاي ظالم را با سوهان بساييم و كند كنيم .
اكرم عثمان

۱
نه.
چنین نیست.

۲
بهتر هم همین است که چنین نباشد.

۳
میلیاردها انسان شریف مولد و زحمتکش
چه بسا
حتی
دندان در دهان
برای خوردن لقمه ای نان خشک و خالی ندارند
چه رسد به داشتن دندان
برای دریدن همنوعان
 
مذاکره جاکشان با جاکشان

۱
مذاکره با جاکشان
آش کشک خالته
خاتمی

۲
بخوری پاته
نخوری پاته
خاتمی

۳
امپریالیسم که
حزب توده ی مظلوم بی همه چیز
نیست تا شقه شقه کنی و جلوی ددان خاوران بیندازی

۴
بعد
بر مفاتیح الجنان
لم دهی
و کیف خر کنی

۵
دست بالای دست
بسیار است.

۶
چه خوش گفت
فردوسی شهر داد
که رحمت بر آن شاعر داد باد:
«میازار موران
که
دانه کش اند

که ابنای حوا
به دانه خوش اند.»
 
اندکی اندر باب فوتبال

۱
فوتبال مذهب جدیدی است

۲
فوتبال
بسان مذهب
دیالک تیک آه و افیون است.

۳
فوتبال
بسان مذهب
هم امید واهی به خلایق می دهد و هم خلایق را تخدیر می کند
بیهوش می کند
مدهوش می کند.

۴
فوتبال
اما
قبل از اینکه مذهبش کنند، ورزش بوده است
بازی بوده است

۵
فوتبال
بر خلاف مذهب
اسباب تربیت فیزیکی و فکری بوده است.
اسباب تفنن و تفرج بوده است.
۶
فوتبال
بسان مذهب
فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین
شده است.

۷
فوتبال
بسان مذهب
هم جنگ است و هم فراگیری فوت و فن جنگ است.

۸
فوتبال
بسان مذهب
تعلیم و تعلم استیل زندگی به سلیقه طبقه حاکمه زندگی ستیز است.

۹
فوتبال
بسان مذهب
از محتوای مثبت تهی شده است و با محتوایی منفی و مخرب پر شده است.

۱۰
فوتبال
بسان مذهب
کسب و کاری توخالی برای چپاول مادی و مالی و فکری و روحی و روانی مردم شده است.

۱۱
فوتبالیست ها، سیاستمداران، هنرمندان، علما، فلاسفه و پهلوانان همه رشته های ورزشی دیگر
توسط طبقه حاکمه
پهلوان ـ پنبه می شوند.
ضد پهلوان (آنتی هیرو) می شوند.

۱۲
طریق و ترفند مسخ فوتبالیست ها و بقیه
پمپاژ اسکناس بی حساب به حساب بانکی انها ست.

۱۳
بدین طریق سرمشق ها و ایدئال های جوانان جامعه
به فساد کشیده می شوند و عضو و جزو طبقه حاکمه می شوند.
ضد توده مولد و زحمتکش می شوند.

۱۴
به همین دلیل
دیگر
غلامرضا تختی
یافت نمی شود.

۱۵
قهرمان ملی
علی دایی و مهدوی کیا می شوند
که یکی همنشنن زنجانی عنقلابی ـ اسلامی است و دیگری حرمسرا گردانی گردن کلفت و خوشگذران است.

۱۶
میدان فوتبال
بسان میدان مذهب
بازاری است که همه بر ضد همه در جنگ بر سر هیچ و پوچ اند.

۱۷
همه فوتبالیست های فعال
بسان همه علمای مذهبی
ماهیت طبقاتی واحد دارند.
مرتجع اند.

۱۸
اما
ضمنا
رقیب
و
دشمن همدیگرند.

۱۹
برای زدن یک گل ناقابل در ۹۰ دقیقه
از روی جنازه همدیگر می گذرند
و
طرفداران شان هم در هر سطحی از روی جنازه همدیگر می گذرند و چه بسا همدیگر را لت و پار می کنند.

۲۰
رابطه فوتبالیست ها با هم
بسان رابطه علمای مذهبی با هم
شباهت غریبی به رابطه سرمایه داران و سیاستمداران با هم دارد.

۲۱
ترامپ و برلسکونی و سارکوزی و مرکل و ترزه زا می و پوتین و چکمه و چماق و غیره
هم
به طبقه حاکمه واحدی تعلق دارند
و
هم
با یکدیگر در جنگند.

۲۲
جنگ های جهانی
در وهله اول
جنگ اجامر امپریالیستی بوده اند.

۲۳
جهان
در واقع
میدان فوتبال پهناوری است و همه اجامر طبقه حاکمه کلاش و عیاش
فوتبالیست های درجه اول اند.
 
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غریو و ولوله در جان خان ناب انداز

۱
مشد عثمان خان زاده
من ـ زور از استدلال چیست؟

۲
این شعری از عشقی است:
آنچه انسان را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج .

۳
در این بیت شعر عشقی
درک ماتریالیستی تاریخ نمایندگی می شود:
نان تعیین کننده جان است
وجود تعیین کننده شعور و یا روح است.

۴
کسی که پناهی، سرپناهی و پناهگاهی ندارد
طبیعی است که از نعمت تحصیل علم و فن و فراگیری فوت و فن تفکر
بی نصیب بماند.

۵
اینکه
افندی علامه از در عقب
استدلال و یا اقامه دلیل نیست.
تا بی مایه باشد و یا مایه دار.

۶
ثانیا
انتقاد از مجانین جماران
فقط در شأن کسی است که سرسپرده حقیقت عینی باشد و نه سر سپرده کثیف ترین دشمنان بشریت.

۷
اجامر جلاد جماران
بدتر از مش مسعود و حاجی مصطفی و رهزنان و گردنه گیران عنقلابی کرد نیستند.
۸
تو اول بگو با کیان نیستی
من آنگه بگویم که تو کیستی
 
اندکی اندر باب جنون

۱
مش پویان
صدای میرا را ما در ایام شیرخوارگی خوانده ایم و همان هنگام دریافته ایم که حتی زباله نیست
چه رسد به اینکه شعر باشد.

۲
شعر چیست؟

۳
در ایران ۸۰ میلیون شاعر هست و
هر ننه مرده ای برای جفت جویی و جفت یابی
صدها بیت شعر تر و خشک
ازبر کرده است.

۴
از این ۸۰ میلیون شاعر
شاید ۸ نفر شاعر باشد.

۵
مشخصه اصلی طرفداران فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آنارشیسم چیست؟

۶
اینها بدون استثناء
دیالک تیکی از خریت و خردستیزی اند.

۷
این تحلیل رئالیستی است و نه توهین.

۸
ما جزو توهین شدگانیم و نه توهین کنندگان

۹
اما چرا دیوانه اند؟

۱۰
جنون چیست و چگونه تشکیل می شود؟

۱۱
خریت + خردستیزی = جنون

۱۲
ارتجاع سرخ فدائی و مجاهد و دیمدام و لیملام
به لحاظ جنون
فرق ماهوی با ارتجاع سیاه فوندامنتالیستی شیعی و سنی و مسیحی و یهودی و غیره ندارد.

۱۳
پویان و مش سلطان
همانقدر دیوانه بوده اند که بن لادن و ملا عمر و بغدادی و خمینی و خلخالی و غفاری و کوسه و موسوی و زهرا و کروب و مش مسعود و حاجی مریم و زباله های دیگر
دیوانه اند

۱۴
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد

اندکی اندر باب دیالک تیک وجود و شعور
و
شادی و غم

شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت
حریف

۱
معلوم نیست که این حرف ها که به چه گوارا نسبت داده می شوند
از خود او باشند.

۲
توده و طرفداران توده
که دشمن زندگی نیستند تا از آن احیانا انتقام بگیرند.

۳
توده و طرفداران توده که زندگی ستیز نیستند.

۴
زندگی مهم ترین و بی بدیل ترین نعمت هستی است.

۵
تحقیر زندگی و تنفر از زندگی
کسب و کار بدترین دشمنان توده و طرفداران توده است.

۶
کسب و کار فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آنراشیسم و میلیتاریسم و اگزیستانسیالیسم و غیره است.

۷
چه گوارا پزشک بوده است و نه خر و نه لاشخور

۸
چه گوارا
پزشکی انقلابی بوده است و نه آخوندی ارتجاعی و خرافی و ضد علمی و ضد عقلی و ضد زندگی و عاشق مرگ

۹
علاوه بر این
شادی و غم که چیزهای دلبخواهی نیستند تا کسی به نیت انتقامگیری از زندگی
این و یا آن را پیشه کند.

۱۰
شادی و غم
انعکاس پسیکولوژیکی (روحی و روانی) زندگی اند:

الف
وقتی ۶۸ میلیون نفر از همنوعانت را در کشورهای همسایه ات
از افغانستان تا عراق
از سومالی تا لیبی
از فلسطین تا سوریه
از نعمت زندگی محروم می کنند
و
دربدر می سازند
و
میلیون ها نفر را شقه شقه می کنند
حتی اگر دلی از صخره و سنگ داشته باشی
غم می خوری

کسی که از محنت همنوعانش بیغم باشد
حتی نمیتواند خر باشد
چه رسد به اینکه آدم باشد

ب
وقتی جرعه ای آب در دهان همنوع تشنه ات می ریزی و لقمه ای نان به دستش می دهی
و مانع مرگش می شوی
دلت از لذت و شادی لبریز می شود.

۱۱
در دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور
نقش تعیین کننده از ان ماده و وجود است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر