۱۳۹۷ تیر ۸, جمعه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۴۷)

 
پروفسور دکتر رولف ماکس
برگردان
شین میم شین

فصل پنجم

رابطه منفی و خصمانه مائوئیسم
با
 رسالت تاریخی طبقه کارگر
مطابقت محتوای اجتماعی سیاست داخلی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ 
با
سیاست خارجی آنها.   
ادامه

۱۳
·    در رابطه با توسعه تحمیلی صنایع کوچک و طبقه بندی تصنعی اقتصاد ملی، روندی که در جهات تحکیم ضرور وحدت اجتماعی طبقه کارگر بود، قطع شد.

۱۴
·    نتیجه اش به شرح زیر بود:

الف
·    افزایش متمایزیت درونی طبقه کارگر

ب

·    افزایش ناهمگونی (هترو ژنیته) طبقه کارگر

پ

·    تقویت پراکندگی و تفرقه منطقه ای طبقه کارگر

۱۴
·    در طبقه کارگر چین ایده ئولوژی و عادات غیر پرولتری و بویژه دهقانی در ابعاد جدیدی اشاعه یافت.

۱۵
·    تسهیل این امر ضمنا به این دلیل بود که در دوره قبل از سال ۱۹۵۷ هم دشواری های اوبژکتیو  وسوبژکتیو بزرگی در زمینه رابطه سیستماتیک (منظم) مارکسیسم ـ لنینیسم با جنبش کارگری چین برای تشکیل رابطه طبقاتی سیستماتیک و علمی وجود داشت. 

۱۷
·    گرایشات منفی ناشی از سیاست گروه مائو در طبقه کارگر با وصل کردن کارگران و کارمندان و بویژه اعضای خانواده آنها به تولید کشاورزی تقویت شد.

۱۸
·    این گرایشات منفی در مورد کارگران کارخانجات بزرگ مدرن هم مصداق دارد.

۱۹
·    مائوتسه تونگ در اولایل سپتامبر ۱۹۵۸ در بازدیدی از کارخانه پولاد ووهان اعلام داشت که کارخانجات بزرگ از این قبیل باید به کارهای دیگر مثلا کار کشاورزی هم بپردازند.
·    (رنمین ریبائو، ۲۹ سپتامبر ۱۹۵۸)

۲۰
·    این درخواست مائو با آماج مائوئیستی در جهت از بین بردن تصنعی تفاوت طبقه کارگر با دهقانان بوده است.  

۲۱
·    از بین بردن اینچنینی این تفاوت، به معنی جداسازی اراده گرایانه ی روند ارگانیکی توسعه جامعه است که به طرز ناگسستنی با توسعه نیروهای مولده در رابطه است.
·    به معنی از بین بردن این تفاوت در نهایت بی اعتنایی به سطح توسعه شرایط مادی و فنی جامعه است.

۲۲
·    در سطح توسعه اقتصادی ـ فنی و اجتماعی موجود در چین، این سمتگیری مائوئیستی به معنی ماله کشی و همسطح سازی طبقه کارگر با دهقانان است که با توجه به خصلت کار، استاندارد زندگی و ایده ئولوژی به معنی سقوط طبقه کارگر تا سطح دهقانان بوده است.

۲۳
·    سیاست نزدیکی طبقه کارگر به دهقانان و تأکید بر اهمیت صنایع کوچک در چارچوب سمتگیری مبتنی بر تقسیم اقتصاد ملی به دو بخش فوق الذکر، به تجزیه تصنعی طبقه کارگر به دو بخش زیر منجر شد:

الف
·    بخش ممتاز طبقه کارگر که قبل از همه به کارهای تخصصی و فنی در کارخاجات مدرن می پرداختند و در شرایط مناسبتری کار می کردند.

ب
·    قشر زیاندیده ای از شاغلان در صنایع کوچک و کارگران کمکی.   
·    کارگران فصلی و قراردادی هم جزو این قشر زیاندیده شاغلین بوده اند که برای مدت معینی در کاخانجات صنعتی کار می کردند تا بعد به اقتصاد کشاورزی برگردند ودهقان شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر