۱۳۹۷ خرداد ۲۷, یکشنبه

تأملی در تصورات احسان طبری (۲)


احسان طبری

«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ  ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
با سپاس از فرهاد 
 
بدون شک
 در 
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 
 زمرۀ ممتازی وجود دارد
 که
 با سرمایه داران هم ردیف، هم سهم و هم مایه اند، 
ولی اکثریت مطلق از جهت مزدبگیر بودن و شرکت بلاواسطه در تولید و خدمات، «پرولتاریزه » شده اند.
چه بسا که زندگی بعضی از اینها نه تنها از کارگر و کشاورز عادی بهتر نیست، 
بلکه در مواردی بدتر هم است.
و این نشان می دهد که نه تنها جامعه پرولتارزدایی نشده،
بلکه پرولتاریزه تر هم شده است.
به این خیل انبوه که بیش از۹۵ درصد تحصیلکردگان جامعه اند 
باید دانشجویان، دانش آموزان و کارآ موزان را هم افزود.
 
پایان
 
۱
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 


سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل
نمی توان روشنفکران را با یک خروار سریش اعلی 
حتی
  به پرولتاریا چسباند؟

برای ارزیابی هویت و ماهیت اقشار و طبقات اجتماعی،
بهتر است که جایگاه جامعه ای هر کدام از آنها
تعیین شود.
 
این درست همان معیار عینی ئی است که
احسان طبری 
در نظر نمی گیرد.
 
بنیان متدیکی (اسلوبی) ـ بینشی خطای خطیر طبری 
همین جا ست.
 
سؤال این است
 که 
چگونه و بر اساس چه معیار عینی
می توان  
جایگاه اقشار و طبقات اجتماعی 
را
در هر جامعه تعیین کرد؟

۲
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... )
 
جامعه بشری
را
باید
بسان هر عمارتی
متشکل از زیربنا و روبنا 
دانست.
 
یعنی
در چارچوب دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) و روبنای ایده ئولوژیکی در نظر گرفت.
 
بعد
از خود پرسید که آیا قشر و طبقه اجتماعی معینی در زیربنای اقتصادی جامعه به سر می برد 
و 
یا 
در روبنای ایده ئولوژیکی جامعه.
 
فقط و فقط در این صورت می توان توان تمیز این را از آن کسب کرد.
 
فقط بدین طریق و با این ترفند دیالک تیکی
می توان
به تفاوت و تضاد پرولتاریا و یا بورژوازی با روشنفکریت (اینته لیجنسیا) پی برد.

۳
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... )
 
جایگاه جامعه ای پرولتاریا 
زیربنای اقتصادی جامعه است.
 
پرولتاریا
بسان ضد دیالک تیکی اش
یعنی
بورژوازی
جزو دو طبقه اصلی فرماسیون اقتصادی سرمایه داری است.
 
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
بر شانه های دیالک تیک کار  وسرمایه (پرولتاریا و بورژوازی، کار زنده و کار مرده)
قرار دارد.
 
اگر این وحدت دیالک تیکی میان پرولتاریا و بورژوازی بگسلد،
فاتحه ای بر فرماسیون اقتصادی سرمایه داری خوانده می شود.
 
نه، بدون بورژوازی، فرماسیون اقتصادی سرمایه داری می تواند وجود داشته باشد و نه، بدون پرولتاریا.
 
نه، بورژوازی می تواند بدون پرولتاریا وجود داشته باشد و نه، پرولتاریا می تواند بدون بورژوازی وجود داشته باشد.
 
به همین دلیل
با گذار انقلابی از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری به فرماسیون اقتصادی سوسیالیسم،
پرولتاریا و بورژوازی
هر دو نفی می شوند.
 
پرولتاریای بی همه چیز دیروز
به
طبقه حاکمه طراز نوین امروز
استحاله می یابد.
 
پرولتاریایی که در فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
 جز نیروی کار خود سرمایه و کالایی برای معاوضه با بورژوازی نداشته،
در هیئت دولت سوسیالیستی
مالک مهم ترین وسایل تولید جامعه می شود.
 
خود بورژوازی سابق و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی نیز 
خواه و ناخواه
مالک وسایل اساسی تولید جامعه می شوند.
 
طراز نوینی طبقه کارگر همین جا ست.
 
طبقه کارگر
مهم ترین وسایل تولید جامعه
را
تسخیر و تصاحب می کند،
مالکیت خصوصی 
را
به گور می سپارد،
نه
به این نیت که فقط خود مالک وسایل اساسی تولید شود،
بلکه به این نیت که همه اعضای جامعه مالک وسایل اساسی تولید شوند.
 
به این نیت
که
مالکیت کلکتیو و تمامجامعه ای بر وسایل اساسی تولید برقرار شود.
 
۴
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... )

جایگاه قشر روشنفکر
(علما، فلاسفه، وکلا، وزرا، هنرمندان، پزشکان، مهندسان، سپاهیان و غیره)
در روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است.

به همین دلیل
نمی توان روشنفکران جامعه 
را
با یک خروار سریش به پرولتاریا و یا به بورژوازی چسباند.

نعمات معنوی 
(نعمات فکری، روحی، روانی)
و
مولدان نعمات معنوی
اما
باید مستقلا و مشخصا مورد بحث قرار گیرند:
 
ما 
اصولا
با دو نوع نعمت معنوی (فکری، روحی، روانی)
سر و کار داریم:
 
الف
نعمات علمی و فنی
 
ب
نعمات ایده ئولوژیکی
 
۵
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 
 
نعمات علمی
جزو نیروهای مولده هر جامعه اند.
 
علم 
همیشه
نیروی مولده بی واسطه بوده است.
 
درست به همین دلیل 
ما
دیری است که با انقلاب علمی و فنی سر و کار داریم.
 
رشد توفانی نیروهای مولده 
نتیجه همین انقلاب علمی و فنی است.

مراجعه کنید 
به
انقلاب علمی و فنی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

علما و فلاسفه آنتیک (جهان کلاسیک باستان)
ضمنا
در رابطه تنگاتنگ با تولید نعمات مادی جامعه قرار داشته اند.

دلیل توسعه ریاضیات و فیزیک و ستاره شناسی و غیره
ارضای حوایج تولید نعمات مادی بوده است.

تولید وسایل تولید بوده است.

بدون چنین نیازی
هیچ علمی توسعه نمی یافت.

علم درخود و برای خود
وجود ندارد.
 
علم
همیشه در خدمت برآورده ساختن نیازهای مستقیم و غیرمستقیم، کوتاهمدت و درازمدت تولید نعمات مادی بوده است و است و خواهد بود.
 
۶
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 
 
بخش دیگری از نعمات معنوی (نعمات فکری، روحی، روانی)
اما
ایده ئولوژی 
اند.
 
ایده ئولوژی 
همیشه
طبقاتی 
است.
 
هر طبقه  هر جامعه 
ایده ئولوژی خاص خود را دارد و تبلیغ می کند.
 
شعر
به عنوان مثال
یکی از نعمات معنوی با ماهیت ایده ئولوژیکی است.
 
هم
اشرافیت فئودال و روحانی
شاعر خاص خود را می پرورد و دارد
و
هم
رعایا.
 
 مبارزه طبقاتی  
مثلا مبارزه شرافیت فئودال و روحانی با رعایا
هم
می تواند به صورت مبارزه اقتصادی و سیاسی و نظامی و غیره صورت گیرد
 و
 هم
 به صورت مبارزه ایده ئولوژیکی 
مثلا هنری

هر شاعری در سنگر طبقاتی معینی می رزمد.

حتی اگر کسب و کارش تولید زباله باشد.

شعری
که 
برای پرولتاریا و رعایا زباله است
برای اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی
نعمت معنوی ناب
و
خوشمزه تر از چلو کباب است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر