۱۳۹۷ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

عرده شیر «زاهد» ی و مش ممی غافلی (۵)


 
مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
محمد رضا شالگونی
 
۱
مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
شعار کاوه وارگی زن
به معنی نقش پیشاهنگ قایل شدن به زنان در حرکت و جنبش اجتماعی است.
 
این اما به چه معنی است؟
 
پشت سر این شعار فمینیستی 
کدام تئوری و کدام طبقه اجتماعی خرناسه می کشد؟
 
ضمنا
چرا خرناسه می کشد و به چه نیت خرناسه می کشد؟
 
۲
سازمان راه کارگر
از همان بدو تشکیل
به مثابه جریانی فمینیستی عرض اندام می کند و با حزب توده مرزبندی می کند.
 
جمله ای در نشریات راه کارگر بوده و به خاطر ما مانده که به شرح زیر بوده است:
«زن در قاموس روحانیت، حکم مستراحی برای نر دارد.»
(نقل به مضمون)
 
حزب توده
به مثابه سنتی ترین، سرسخت ترین، پیگیرترین و مقدم ترین سنگر دفاع از حقوق زنان  و زحمتکشان
بر خلاف طرفداران رژیم انقلاب سفید و سازمان راه کارگر
حل همه تضادها 
را
تحت الشعاع حل تضاد کار و سرمایه قرار می داد:
 
یعنی
تحت الشعاع تسخیر ماشین دولتی توسط حزب توده قرار می داد.
 
برای نیل به این آماج استراتژیک
همه هم و غم و فکر و ذکر حزب توده،
رشد کمی و کیفی حزب
و کسب توان براندازی طبقه حاکمه جدید بود.
 
به همین دلیل
نمی خواست کمترین بهانه سرکوب به دست اجامر جماران بدهد.
 
تعیین کننده برای حزب توده،
کسب هژمونی و سرکردگی بود.
 
این نیت حزب توده
را
طبقه حاکمه جدید هم می دانست.
 
به همین دلیل
حزب توده را تار و مار کرد.
 
۳
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
راه کارگر
به برکت همین فمینیسم
دل و دین خیل چشمگیری از دختران جوان لائیک و مدرن و مرفه را تسخیر کرد.
 
شاید بخش اعظم اعضای آن را زنان تشکیل داده باشند.
 
محتوای طبقاتی فمینیسم راه کارگر 
اما 
روشن نیست.
 
ماهیت طبقاتی خود سازمان راه کارگر 
حتی
 روشن نیست.
 
فریب اسم و رسم و ادا و اطوار و حرف و شعار این و آن را نباید خورد.
 
سازمان راه کارگر نه جهان بینی دارد، نه اصولیت (پرنسیپ) و نه برنامه.
 
اصلا معلوم نیست که واقعا چیست.
 
تنها یک جنبه از سازمان راه کارگر بی کم ترین تردید معلوم است
و
آن 
آنتی کمونیسم مستور 
این دار و دسته است.

سازمان راه کارگر
به احتمال قوی
جریانی تروتسکیستی است و با همه جریانات وابسته به امپریالیسم
از کمونیسم گاو و خری تا شاملوئیسم و فرج سرکوهیسم و پان کردیسم و غیره
لاس می زند.
 
۴
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
دار و دسته های کنسرواتیو اوپوزیسیون دور سازگارا و دیگر عوامل امپریالیسم
هم
نوعی از فمینیسم را نمایندگی می کنند.
 
این زباله ها برای زنان نقش میانجیگری در عنقلابات مخملی تعیین کرده اند.
 
زنان خود را میان عنقلابیون و قوای دولتی می اندازند و مانع خونریزی می شوند.
 
بدین طریق
براندازی به طرز مسالمت امیز صورت می گیرد و نه به طرز قهرآمیز.
 
در جنبش ۸۸ هم همین تئوری تا حدودی عملی شد.
 
۵
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
  
زن به مثابه کاوه
یعنی به مثابه پیشاهنگ و رهبر جنبش براندازی
در 
تئوری سازمان راه کارگر
چیزی مجرد و انتزاعی 
قلمداد می شود.
 
ایرئالیسم و ایراسیونالیسم فمینیسم از هر نوع
هم
همین است:
 
زن
در عالم واقع
فقط به عنوان زن مشخص وجود دارد.
 
زن دارای تعلقات طبقاتی مختلف، متفاوت و حتی متضاد است:
 
بی دلیل ینست 
که
در کوچه و خیابان و خانه و کارخانه
جنگ زنان در جریان است.
 
جنگ داخلی زنان در جریان است.
 
برای اینکه
زن 
هم
می تواند جزو و عضو طبقه حاکمه باشد،
هم
می تواند
جزو و عضو طبقه کارگر باشد
و
هم جزو و عضو دهقانان و پیشه وران و کارمندان و غیره باشد.
 
ایراد اصلی کاوه قلمداد کردن زن همین جا ست.
 
کاوه
پیشه ور بوده است.
کارگاه آهنگری داشته است.
 
زن
اما
در تئوری سازمان راه کارگر
کیست؟
 
به کدام قشر و طبقه اجتماعی تعلق دارد؟
 
تاچر آهنین و اولبرایت و هلری کلبه تین و مرکل و تره زا می هم زن اند.
ولی اعضای بی چون و چرای طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
 
وقتی گفته می شود که سازمان راه کارگر 
فاقد جهان بینی است،
به همین دلیل است.
 
این دار و دسته 
بسان بقیه دار و دسته های سیاسی وطنی
فلسفه فقیر است.
 
درست به همین دلیل
عاجز از تفکر مفهومی است.
 
به همین دلیل مش ممی
یکی به میخ می زند و یکی به نعل.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر