۱۳۹۷ خرداد ۲۶, شنبه

عرده شیر «زاهد» ی و مش ممی غافلی (۷)


 
مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
محمد رضا شالگونی
 
۱
فاعل تغییرات، 
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.

 فاعل حرکت و تغییرات، 
مردم هستند 
که 
برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به عقب راندن آن مبارزه می کنند. 

حالا معلوم می شود که من ـ زور رهبر راه کارگر از «نظام جمهوری اسلامی»،
جماران است.
 
یعنی
نخبگان عجق ـ وجق حکومتی ـ روحانی است.
 
مردم
در قاموس مش ممی
فاعل حرکت (جنبش) و تغییرات اند.
 
الف
حرکت 
اما
هم
می تواند خودپو باشد
و
هم
 می تواند آگاهانه باشد.
 
من ـ زور مش ممی از حرکت،
حرکت خرکی و خود به خودی (خودپو) است.
 
بعدا
از 
شورش
دم خواهد زد.
 
ب
تغییر اوضاع
هم
می تواند
به بهسازی اوضاع
و
هم
می تواند
به بدسازی آن اطلاق شود.
 
۲
 فاعل حرکت و تغییرات، 
مردم هستند 
که 
برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به عقب راندن آن مبارزه می کنند.
 
حق با حریف است:
مردم ایران 
(و نه فقط ایران)
قصد تغییر اوضاع را دارند.
 
سؤال
فقط این است
که من ـ زورشان از تغییر چیست؟
 
قبلا به تفصیل گفته شد که مردم غول بی سر اند و نمی توانند فاعل و یا سوبژکت جامعه و تاریخ جا زده شوند.
 
الف
مردم 
(توده مولد و زحمتکش)
تاریخ را می سازد،
ولی
اولا
با مواد و مصالح مادی و فکری ئی می سازد که از نسل پیشین به ارث برده است.
(مارکس صلواة الله علیه)
 
ب
ثانیا
مردم
تحت رهبری سوبژکتی 
می تواند تاریخ و جامعه را بسازد و یا درهم کوبد.
 
۱
اگر
 سوبژکت تاریخ
 طبقه اجتماعی انقلابی ئی باشد،
توده به ساختن جامعه بهتر،
یعنی
به توسعه تاریخ
نایل می آید.
 
۲
اگر  
سوبژکت تاریخ 
طبقه اجتماعی ارتجاعی ئی باشد،
توده جامعه را به قهقرا سوق می دهد.

یعنی
به تخریب تاریخ
نایل می آید.
 
مش ممی 
در «سخن» رانی های قبلی اش گفته است که خطر تخریب کشور در بین است.
 
در این «سخن» رانی اش
نیز
صدای حزین آژیر شرم آگینی از این دست
به گوش می رسد.
 
۳
اگر حرکت مردم از پائین شروع شود، تغییرات و پیشرفت رخ خواهد داد
 
اکنون
هم
از
من ـ زور مش ممی
پرده برمی افتد 
و
هم
از بیگانگی اش با مفاهیم حرکت و تغییر.
 
من ـ زور او از مفهوم تق و لق «شروع حرکت مردم از پایین»
اگر حرکت خرکی و خود به خودی نباشد،
وجود سوبژکت پرولتری در رأس توده 
است.
 
سوبژکتی
که
خود جزو و عضو توده مولد و زحمتکش است
یعنی
خود جزو ستمدیدگان و استثمارشوندگان است،
مظهر رادیکالیته انقلابی است
و
سودای ابلاغ و اجرای رسالت تاریخی خویش را در سر دارد
و
به همین دلیل
پیشاپیش توده حرکت می کند 
و 
راه و چاه را می شناسد و توده را رهبری می کند.
 
چنین سوبژکت پرولتری
فقط می تواند پرولتاریای متشکل و سازمان یافته در حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش باشد.
 
۴
مردم خودشان می توانند این رژیم را براندازند. 
 
من ـ زور مش ممی از این شعار چیست؟
 
حتی
اگر به قول خود او،
مردم فاعل حرکت و تغییرات باشند،
یعنی هم پیشوا و رهبر باشند و هم پیرو و رهرو
باز هم در چارچوب دیالک تیک داخلی و خارجی 
به براندازی «رژیم» قادر خواهند بود
و
نه
در خارج از این دیالک تیک.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
۵
مردم خودشان می توانند این رژیم را براندازند. 
 
برای اینکه هر طبقه اجتماعی
فی نفسه
دیالک تیکی از ملی و بین المللی 
است.
 
مش ممی
برای فرار از این دیالکت یک است 
که 
به عوض «پرولتاریا»، 
از مفهوم گل و گشاد «مردم» بهره برمی گیرد.
 
حتی توده مولد و زحمتکش ایران
به صورت ایزوله و مجزا از توده های مولد و زحمتکش دیگر کشورهای جهان
وجود ندارد.
 
عکس این هم صادق است:
طبقه حاکمه سرمایه دار جماران
هم
در دیالک تیکی از ملی و بین المللی (ایرانی ـ جهانی) عینی
وجود دارد.
 
می توان گفت:
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه (چه طبقه حاکمه برده درا، چه طبقه حاکمه فئودا، چه طبقه حاکمه سرمایه درا و چه طبقه حاکمه کارگر)
خود 
مرکب از دو دیالک تیک زیر است:
 
الف
دیالک تیک توده مولد و زحمتکش ایران (ملی) و توده مولد و زحمتکش جهان
(بین المللی)
 
ب 
دیالک تیک طبقه حاکمه ایران (ملی)  و طبقه حاکمه جهان (بین المللی)

۶
مردم خودشان می توانند این رژیم را براندازند.
 
این 
کلافگی بینشی ـ اسلوبی 
را
سازمان راه کارگر
از بدو تشکیلش داشته است.
 
سازمان راه کارگر
که
در آغاز
 سنگ نمایندگی طبقه کارگر ایران را بر سینه می زد،
سودای ایزوله سازی طبقه کارگر ایران
از
جنبش کارگری ـ کمونیستی جهانی 
را
در سر داشته است.
 
بهانه اش
رهایی از تهمت وابستگی به شوروی بوده است.
 
ولی
در ورای این بهانه
ماهیت طبقاتی ضد پرولتری آن خفته و خرناسه سر داده است.
 
مردم پراکنده و متفرق ایران که جای خود دارد،
هیچ طبقه اجتماعی نمی تواند بدون حمایت خواهران و برادران بین المللی اش،
به قبضه قدرت سیاسی نایل آید و قادر به حفظ آن باشد.
 
عکس این دیالک تیک هم مصداق دارد:
هیچ جناحی از طبقه حاکمه «ملی» ئی نمی تواند بدون حمایت طبقه حاکمه المللی،
به قبضه قدرت سیاسی نایل آید و قادر به حفظ آن باشد.
 
بحران ونزوئلا
دلیل روشنی بر صحت این دیالک تیک ماتریالیستی است.
 
بدون انترناسیونالیسم 
ناسیونالیسمی وجود ندارد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر