۱۳۹۷ خرداد ۱۵, سه‌شنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش سوم) (۶)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک
و
روی آوردن پادشاه به درگاه اله
و
در خواب دیدن او
ولی
را
 
۱
می‌ رسید از دور، مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال

منظور مولانا از هلال وارگی طبیب الله،
به احتمال قوی
لاغری چشمگیر او ست.
البته امکان این هم می رود که هلال به دلیل همقافیگی با خیال
به خدمت گرفته شده باشد.
طبیب الله
در هر صورت
علاوه بر هلال وارگی،
خیال واره هم است.
مولانا
بدین طریق
میان هلال و خیال
علامت تساوی می گذارد.
هلال
چیزی واقعی و عینی است.
در حالیکه خیال
چیزی فکری و ذهنی است.
 
این اما به چه معنی است؟
 
۲
می‌ رسید از دور، مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
 
این بدان معنی است
که
مولانا
دیالک تیک ماده و روح
را
تخریب می کند.
یعنی ضدیت ماده و روح را مورد انکار قرار می دهد
و
وحدت آندو را مطلق می کند:
در قاموس مولانا و عرفان از هر نوع،
ماده = روح
هلال = خیال
 
۳
می‌ رسید از دور، مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
 
بدین طریق،
فاتحه ای هم بر مسئله اساسی فلسفه
یعنی
فاتحه ای بر تقدم و یا تأخر ماده بر روح
خوانده می شود:
وقتی ماده مساوی با روح باشد،
دیگر نمی توان از تقدم یکی بر دیگری سخن گفت.
بدین طریق
فاتحه ای هم بر جهان بینی آدم ها خوانده می شود:
یعنی
فاتحه ای بر جهان بینی ماتریالیستی و جهان بینی ایدئالیستی خوانده می شود.
دیالک تیک ستیزی عرفان
یکی از نشانه های بارز خردستیزی عرفان است.
 
این اما چه پیامدهای معرفتی (شناخت) در پی دارد؟
 
۴
می‌ رسید از دور، مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
 
وقتی همه چیز هستی،
مثلا خر و خدا و خرما و خربزه و خردل و خاک انداز و خیال
یکسان باشند،
فاتحه ای بر شناخت بشری
فاتحه ای بر قوه تمییز آدمی
خوانده می شود.
دلیل و بنیان ابهام و مه آلودگی هستی در تئوری شناخت عرفان
همین است.
همه چیز برای عرفان
در کلافی از مه غلیظ فرو رفته است
و
شناخت (معرفت) جهان و مافیها
محال است.
تهوع انگیز این است
که
چنین موجوداتی
مکتب خرکی خود را
عرفان
(شناخت)
و
خود را عارف (شناسنده) جا می زنند.
 
۵
می‌ رسید از دور، مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
 
پیامد معرفتی (شناخت) بعدی بینش عرفانی
گذاشتن علامت تساوی میان هستی و نیستی (وجود و عدم، بود و نبود) است:
طبیب الله هم هست و هم نیست.
یعنی
بسان خیال
وجود خارجی ندارد.
مضحک و تهوع آور این است که چنین کسی
طبیب حاذق و امین و صادقی قلمداد می شود.
 
۶
نیست‌ وش باشد خیال اندر روان
تو
جهانی
ـ بر خیالی ـ
بین
روان
(رونده، جاری)
 
مولانا
اکنون از عالم خاص خیز برمی دارد و به عالم عام پر می کشد:
در قاموس مولانا
خیال
در ذهن آدمی، نیست وش است.
بدبختی عرفان همین جا ست:
همه چیز در قاموس مولانا
از جنس خیال است.
خیال اما حتی در ذهن آدمی نیست وش است.
مولانا
بدین طریق به انکار تصاویر ذهنی آدم ها می پردازد.
این هنوز چیزی نیست.
 
۷
نیست‌ وش باشد خیال اندر روان
تو
جهانی
ـ بر خیالی ـ
بین
روان
(رونده، جاری)
 
چیز این است که جهان بر بستری از خیال جریان دارد.
البته خیالی که وجود ندارد.
نیست وش است.
عرفای قرون وسطای اروپا
خیال که سهل است،
حتی
وجود خدا را نیست وش جا می زنند:
عارف اروپایی می گوید:
«خدا به شرطی وجود دارد که من (عارف) وجود داشته باشم.
چون
این عارف است که به خدا موجودیت می بخشد
تا به سویش پر کشد، در او ذوب شود و او هم متقابلا در عارف ذوب شود
و با هم یکی شوند و نیست شوند.»
 
این تئوری شلم شوربای عرفان اما به چه معنی است؟
 
۸
نیست‌ وش باشد خیال اندر روان
تو
جهانی
ـ بر خیالی ـ
بین
روان
(رونده، جاری)
 
این بدان معنی است
که
ما
در عرفان
با نیهلیسم (مکتب اصالت پوچی) رادیکالی سر و کار داریم.

محبوبیت چشمگیر عرفان برای طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
علاوه بر ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرفان، ضمنا به دلیل نیهلیسم رادیکال آن است.
دین و مذهبی یافت نمی شود، که عرفان خاص خود را نداشته باشد.
میان عرفان و فاشیسم و فوندامنتالیسم و تروریسم
خویشاوندی تئوریکی وجود دارد:
با خرافه وحدت وجود
به بهترین وجهی می توان میان مرگ و زندگی (وجود و عدم، بود و نبود) علامت تساوی گذاشت و از روی جنازه خود و همنوعان خود گذشت.
 
۹
نیست‌ وش باشد خیال اندر روان
تو
جهانی
ـ بر خیالی ـ
بین
روان
(رونده، جاری)
 
فرق عرفان با ایدئالیسم ذهنی چیست؟

اسقف برکلی (برکه لی) هم منکر عینیت همه چیزهای مادی هستی است.
حتی منکر وجود خورشید است.

همه چیز را زاده ذهن فرد انسانی جا می زند.

یعنی همه چیز را ذهنی (سوبژکتیو) می داند.

به زبان مولانا
همه چیز را خیالی تصور می کند.

اما
بر خلاف مولانا و عرفان
منکر وجود خیال نیست.

همین و بس.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر