۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (171)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


بدبختی تفکر سوبژکتیویستی همینه:
چسبیدن به مآمور (سوبژکت)
و فراموش و رها کردن سیستم
و چه بسا  حتی همکاری با سیستم و طبقه حاکمه

1
شکنجه گر بدبختی است
که از
یتیمخانه ای و یا لات خانه ای
اجیرش کرده اند.

2
سردمدار،
 طبقه حاکمه است.

3
سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است.

4
فرمان بازداشت و شکنجه و کشتار را
خمینی ـ
نماینده اصلی طبقه حاکمه ـ
داده است
و
خامنه ای و کوسه و کروبی و موسوی و غیره
به مورد اجرا گذاشته اند
که به قول خود کروبی در دانشگاه آریامهر سابق
جزو سیستم اند.

5
به کجای این شب تیره
بیاویزد
عبای ژنده خود را؟

هان، ای دل غافل،
از دیرباز،
تنها کسانی که در کشور کذائی خود وجبی خاک حتی ندارند،
برای دفاع از کشور جنگیده اند.

1
طنز تاریخ جامعه طبقاتی هم همین است:

2
صاحبان اصلی وطن،
بی وطن اند
و بی وطنان، صاحبان اصلی وطن اند.

نه.
اینها درنده تر و خردستیزتر از ساواک هستند.

1
اینها کسروی ها را ترور کرده اند
و دهها هزار نفر از فرزندان بی گناه مردم را.

2
اینها تروریست و ایراسیونالیست (خردستیز)  تمامعیارند.

3
در آیینه داعش و طالبان و مافیا و نئوفاشیسم و نئونازیسم و مجاهدین
باید به تماشای اینان پرداخت.

4
فوندامنتالیسم همشیره  فاشیسم است. 

 مارکس 
نخست از دین و یا مذهب به عنوان
جهان آگاهی وارونه  با فونکسیون روزمره
سخن می گوید:


1
«دین و یا مذهب تئوری عام این جهان انسانی است.
دین و یا مذهب جمعبندی دایرة المعارفی این جهان انسانی است.»

2
این رابطه دنیوی خاص مذهب، اما بنظر مارکس، حاوی «تکمیل سرور آمیز این جهان انسانی است.»

3
مارکس در این حقیقت امر، برای دین و یا مذهب نه فقط فونکسیون  «اعتراض بر ضد ذلت واقعی» قائل می شود، بلکه علاوه بر آن، آن را بیانگر «قوت قلبی جهان بی قلب» و «روح شرایط بی روح» تلقی می کند.

4
دین و یا مذهب ببرکت همین توانائی اش، «آه موجود ستمدیده و مظلوم» می گردد.

5
هدف مارکس در وهله اول، بی تردید عبارت است از افشای دین و یا مذهب بمثابه وسیله حاکمیت:
به همین دلیل مارکس، از انتقاد از آسمان به سوی انتقاد از مناسبات زمینی سمتگیری می کند.

6
دو مرحله بنیادی انتقاد مارکس از دین و یا مذهب از این قرارند.

7
در این دو مرحله انتقاد مارکس از دین و یا مذهب، انتقاد از ایدئولوژی به انتقاد از حاکمیت پیوند داده می شود.

8
•    اما بر اساس این مسئله این سؤال پیش می آید که چرا انسان ها این ساخت ایدئولوژیکی را بازتولید می کنند؟

9
•    مارکس بنابرین، واکنش مذهبی را نه فقط به مثابه اطاعت و تسلیم، بلکه علاوه بر آن، بمثابه فرم مخدوش و از خودبیگانه ی مناسبت جهانی فعال، تلقی می کند که حاوی نیروی منفجره ذاتی است.

10
هر دو طرف تلقی مارکس وحدت دیالک تیکی با هم تشکیل می دهند.
یکی بدون دیگری میسر نمی شود:
بیان حال خویش را نمی توان از اطاعت و تسلیم جدا ساخت و لذا برخورد سوبژکت ـ تئوریکی به شعور مذهبی را نمی توان از انتقاد از حاکمیت جدا کرد.

حریف
«اما همین شعار وقتی در ذهن تجرید شود،
متناسب با شرایط زمان و مکان،
مفاهیم دیگری را به ذهن می آورد.»


با پوزش پیشاپیش از حریف،
تجرید عکس این است که او تصور می کنید:

1
«نوشیدن ادرار خود»
خود مفهومی  است
که می تواند نتیجه تجرید واقعیات اموری باشد.

2
این مفهوم را و هر مفهوم دیگر را اما می توان تعمیم داد
و به واقعیات امور مشخص و یا حتی به حقایق اموری رسید.

3
از تعمیم مفهوم «درخت»
می توان به بید و صنوبر و سپیدار و غیره رسید.

4
ضمنا بهتر آن است که  ما مفاهیم را
مستقلا
از تجرید چیزها، پدیده ها و روندها و واقعیات امور مشخص
استخراج کنیم.

5
در غیر این صورت
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای جامعه
مثله و معیوب و مخدوش و سوبژکتیو خواهد گشت.

6
آب آشامیدنی آلمان از تصفیه فاضلاب تهیه نمی شود.

7
اگر حریف، سری به گزارشات تلویزیون آلمان
در این زمینه بزند،
متوجه می شود که دریاچه ای در جنوب آلمان
منبع اصلی آب آشامیدنی از دیرباز است.

8
فاضلاب پس از اعمال عملیات شیمیائی معین
به عنوان کود طبیعی مایع
در کشاورزی به مصرف می رسد.

آزادی
پدیده ای مادر زادی نیست.

1
آزادی اکتسابی و اجتماعی است.

2
تشکیل آزادی با کسب شناخت، شروع می شود.

3
انسان در بدو تولد
تفاوت ماهوی با حشرات الارض
ندارد.

4
مرزبندی انسان با حشرات الارض
با کسب توان تفکر و شناخت خویش و محیط پیرامون خویش
صورت می گیرد. 

 عوامفریبی موقوف مش صمد.

1
اولا پیش شرط بی باکی اصیل و نه تصنعی
آگاهی است و نه حرکت و راهپیمایی

2
ثانیا ترس
ضامن طبیعی و غریزی و پسیکولوژیکی مطمئنی
 برای بقا ست.

3
ترس به همان اندازه لازم است که تهور

4
ترس اصلا مذموم و منفی نیست.

5
هر موجود زنده ای در بستر دیالک تیکی از ترس و تهور
بسر می برد. 

 مهم ترین  هنر عیرانی جماعت
ـ از همه رنگ و از دیرباز  ـ
خودستیزی و اجنبی پرستی است.


1
این قتل عام ها
اصلا
معنی نداشته اند.

2
این قتل عام ها
فقط
نشانه خرد ستیزی، خریت  و بی خردی طبقه حاکمه
 بوده اند.

3
زهر آشامی خمینی  
ماهیتا
همان زهر آشامی هیتلر است.

4
تبلیغ بی امان وحشت از اجنبی
برای تقویت و تحکیم حکومت ترور و وحشت خودی
ضمن همکاری بی شرمانه از دیرباز با اجنبی است. 

 بازار برده فروشی است.

1
در صدر اسلام
اسرای جنگی
به عنوان  برده فروخته می شدند.

2
بعدها
 علاوه بر اسرای جنگی،
حتی دخترهای کشورهای دیگر
(روسیه و غیره)
 توسط راهزنان متنوع ربوده می شدند
 و به عنوان برده فروخته می شدند.

3
امروز هم در سطح جهانی
در کشورهای سرمایه داری
همین پدیده در فرم مستوری رواج  دارد.

4
در آمد کشور آلمان از کانال سکس
در سال گذشته نزدیک به 15 میلیارد یورو بوده است.

محمد رضا شالگونی 
 
دموكراسي بزرگترين زراد خانه و سلاح ما ست
تجدید آرایش چپ، مشخصات و ویژگی های آن
ما بايد تلاش بكنيم دموكراسي عميق تري وجود داشته باشد.
اگر دمكراسي عميق تر نباشد
پرولتاريا نمي تواند اعمال قدرت بكند
نمي تواند خودش را بصورت طبقه مسلط دربياورد،
اما بورژوازي مي تواند.
توجه داشته باشيد كه پول و خود سرمايه اساسا ً سازمانگر هست
و بورژواها را به هم نزديك مي كند
ولي پرولتاريا را به جان هم مي اندازد.
پرولتاريا براي اينكه چنين چيزي را در هم بشكند
لازم است كه دستگاه هاي ديگري بسازد
دستگاه هاي دولت بورژوائي را درهم بشكند
و يك چيز جديدي بوجود آورد.
پایان


به کجای این شب تیره
بیاویزد عبای ژنده خود را؟
پول و سرمایه سازمانگر؟
بول و سرمایه تفرقه افکن؟
دستگاه سازی برای سرنگونی؟
دموکراسی عمیقتر؟
دموکراسی عمییقتر برای اعمال قدرت؟
این مفاهیم من در آوردی، انتزاعی، تق و لق و بی در و پیکر
از کدام کله ی کدام طبقه اجتماعی تراوش می کنند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر