۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

دیالک تیک حرکت و سکون (6)

طرحی از طراح ارجمند مجله هفته
حرکت
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

9
• ماده ـ از این رو ـ جوهر مرده و منجمدی نیست.
• وجود ماده ـ از سوئی ـ بسته به تنوع فرم های حرکت و توسعه مشخص آن امکان پذیر است و از سوی دیگر، حرکت «در خود»، فی نفسه و مستقل و گسیخته از ماده وجود ندارد.
• هر آنچه که وجود دارد، عبارت از حرکت ماده است، در تنوع فرم ها و صور مشخص آن.
• از این رو، احکامی از قبیل «جهان عبارت است از ماده در حال جنبش» و یا «جهان عبارت است از حرکت مادی» معنی یکسانی دارند.
• (کلیات لنین، جلد 14، ص 270)
10


• ماتریالیسم دیالک تیک که درک دیالک تیکی حرکت را به عنوان خود جنبی ماده با مونیسم (یکتاگرائی) ماتریالیستی بی چون و چرا پیوند می دهد، بر آن است که حرکت گسیخته و مجزا از ماده قابل تصور نیست و گرنه انسان به منجلاب ایدئالیسم فلسفی سقوط خواهد کرد.

الف

• قبول حرکت و انکار همزمان وجود ماده منجر بدان می شود که ما تنها حرکت احساسات، تصورات، مفاهیم و ... را بپذیریم، یعنی به باتلاق ایدئالیسم ذهنی سقوط کنیم.

ب

• قبول وجود ماده و انکار همزمان حرکت آن ما را به منجلاب ایدئالیسم عینی پرتاب می کند.
• زیرا نتیجه حاصل از این نظر این است که حرکت چیزی در خارج از ماده است و ماده برای حرکت خود به تلنگر اولیه الهی نیاز دارد.

• تأکید ماتریالیسم دیالک تیک بر پیوند ناگسستنی ماده و حرکت با علوم طبیعی مدرن مطابقت دارد.

1

• بنا بر تئوری نسبیت، انرژی و جرم در فرمول (E = m . c2) (انرژی برابر است با جرم ضربدر مربع سرعت نور) همواره پیوسته با هم عرض اندام می کنند.

• زیرا حرکت فیزیکی وابسته به انرژی است و جرم فرم مخصوصی از ماده است.


• این تئوری فیزیکی صحت تز فلسفی مبنی بر پیوند ناگسستنی حرکت و ماده را اثبات می کند.


• لنین نشان می دهد که هرنوع کوششی برای جدا کردن انرژی (و یا حرکت) از ماده، بلحاظ فیزیکی بی ثمر خواهد بود و بلحاظ فلسفی به ایدئالیسم منجر خواهد شد.

• مراجعه کنید به انرژی و انرژتیک

• جدا کردن ماده از حرکت یعنی ترک موضع ماتریالیستی و رد دستاوردهای علوم طبیعی مدرن.
• نتیجه حاصل از پیوند ناگسستنی ماده و حرکت عبارت است از اینکه حرکت نه خلق کردنی است و نه نابود کردنی، ماده نیز همین سان.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 55)

2

• معنی فیزیکی ـ کمی این تز فلسفی عبارت است از قانون بقاء انرژی.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 55)
3

• معنی فیزیکی ـ کیفی آن عبارت است از امکان تبدیل فرمی از حرکت ماده به فرم های کیفی دیگر آن.

• نادیده گرفتن این جنبه کیفی به نتایج وخیمی در جهان بینی منجر می شود و راه را بویژه برای یاوه هائی از قبیل مرگ گرمائی کاینات هموار می سازد.

• (مرگ گرمای کاینات فرضیه ای راجع به حالت پایانی کاینات است.
• در چنین حالتی در همه جا درجه حرارت نازل یکسانی حاکم می شود، آن سان که روندهای ترمودینامیکی دیگر نمی توانند صورت گیرند. مترجم)

• مراجعه کنید به مرگ گرمای کاینات

4

• اگر حرکت بطور کمی باقی، خلق ناپذیر و فنا ناپذیر باشد، ولی تبدیل فرم های کیفی مختلف آن به یکدیگر امکان پذیر نباشد، اگرماده فاقد نیروی لازم برای تولید فرم های کیفیتا مختلف حرکت باشد، پس ناچار برای تولید هرکدام از فرم های حرکت به یک اکت و عمل آفرینش جداگانه احتیاج خواهد داشت.

5

• اگرما آفرینش مکرر را رد کنیم و بپذیریم که ماده تنها یکبار در طول هستی بی زمان و نا محدود خویش امکان آن را یافته که حرکات خود را متمایز سازد و کلیه فرم های کیفی حرکتی خود را پدید آورد و باقی اوقات را به حرکت مکانیکی (جا به جائی خشک و خالی) اکتفا کند، معنی آن عبارت از این خواهد بود که «ماده فانی و حرکت موقتی و ناپایداراست.»

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 325)

• هر دو مورد یاد شده به ایدئالیسم فلسفی منتهی می شوند و با ماتریالیسم قاطع و پیگیر ناسازگار اند.

6

• بنابرین باید فنا ناپذیری حرکت را هم به معنی کمی آن و هم به معنی کیفی آن دانست.
• یعنی حرکت نه از نظر کمی نابود شدنی است و نه از نظر کیفی.

7

• حرکت ـ بمثابه خصیصه ذاتی ماده ـ دارای خصلتی مطلق است.
• این بدان معنی نیست که بلحاظ هر سیستم مختصات در مکان مطلق، حرکت مطلق وجود دارد، بلکه بدان معنی است که هیچ ماده ای نمی تواند بدون حرکت وجود داشته باشد.

8

• خصلت مطلق حرکت از تبدیل پذیری فرم های کیفی خاص حرکت ماده به یکدیگر نتیجه گرفته می شود، که وجود و رابطه متقابل شان نسبت بهم نسبی است.

• حرکت ـ بنا برین ـ عبارت است از وحدت اضداد مطلق و نسبی.

• (حرکت خود دیالک تیک مطلق و نسبی است. مترجم)

• خصلت مطلق حرکت در تضاد با خصلت نسبی سکون نیز هست.

• «هر سکونی و هر تعادلی نسبی است و تنها در رابطه با این و یا آن فرم معین حرکت ماده معنی پیدا می کند.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 55)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر