۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

دیالک تیک حرکت و سکون (5)

هرج و مرج و هارمونی

حرکت

پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت

• تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت، هم از محدودیت های مکانیکی و هم از تحریف های ایدئالیستی آزاد است.
• این تئوری با پدیده ها و روندهای اوبژکتیف زیر در پیوند بوده است:

الف

• با تغییرات اجتماعی عظیم در قرن نوزدهم که کشف قوانین عام حرکت اجتماعی را امکان پذیر می سازند.

ب

• با کشفیات علوم طبیعی در اواسط قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، که از خودویژگی کیفی فرم های مختلف حرکت ماده پرده برمی دارند و پیوند درونی آنها را بیشتر و بیشتر آشکار می سازند.

• مراجعه کنید به فرم های حرکت ماده در تارنمای دیارة المعارف روشنگری

• تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی حرکت، امروزه تنها آموزش فلسفی حرکت است که با شناخت رشد یابنده علوم طبیعی و علوم اجتماعی مدرن همخوانی دارد.

1

• از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی، حرکت ـ به معنی وسیع کلمه ـ عبارت است از شیوه وجودی و خصیصه ذاتی ماده، کلیه تغییرات حاصله در کیهان و روندهای مربوطه، از تغییر جا تا تفکر.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 354)

2

• توسعه یکی از فرم های خاص حرکت سیستم های مادی است که در جریان آن اوبژکت ها، خواص و پیوندهای کیفیتا نوینی پدید می آیند.

3

• مفهوم فلسفی حرکت، همانند مفهوم فلسفی ماده، حاصل یک انتزاع است.
• فرم های مشخصی از حرکت، به شکل محسوس، یعنی قابل درک برای حواس وجود دارند.

4

• مفهوم فلسفی حرکت را نمی توان با این و یا آن فرم حرکت (مثلا حرکت مکانیکی) یکی گرفت، همانطور که مفهوم فلسفی ماده را نمی توان با این و یا آن فرم مشخص آن (مثلا جنس و میدان) عوضی گرفت.

5

• مفهوم فلسفی حرکت خصلت عام دارد، یعنی وجه مشترک کلیه فرم های محسوس حرکت را شامل می شود.

6

• «حرکت ـ اگر آن را در مورد چیزها، پدیده ها و سیستم های مادی در نظر گیریم ـ عبارت است از تغییر بطور کلی.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 513)

7

• سرچشمه حرکت و تغییر فرم های مشخص ماده را تضادهای درونی آن، «مبارزه» روندها و گرایشات متضاد آن تشکیل می دهند.
• حرکت ماده ـ از این رو ـ به تلنگر اولیه (الهی) نیازی ندارد.
• خود جنبی ماده علت نهائی حرکت آن است.

• مراجعه کنید به قانون وحدت و «مبارزه» اضداد

8

• هگل در رابطه با اپوری الئات ها اعلام می کند:
• «ما باید به دیالکتیسین های قدیم، که به تضادهائی (تناقضات) اشاره می کنند، که در حرکت نمودار می گردد، بگوئیم، که از این تضادها نمی توان به این نتیجه رسید که حرکت وجود ندارد.
• بلکه این حقیقت امر ـ برعکس ـ حاکی از آن است که حرکت خود تضاد موجود است.»
• (هگل، جلد 4، ص 547)

• (اپوری عبارت است از محال بودن حل مسئله ای فلسفی به دلیل وجود تضادها در خود واقعیت امر و یا در مفاهیمی که برای توضیح آن لازم اند. مترجم)

• حرکت مطروحه در اپوری های زنونی جا به جائی مکانیکی بوده است.
• خصلت تضادمند (تناقضمند) که در مورد جا به جائی مکانیکی ماده صادق است، در مورد فرم های عالی تر حرکت ماده، بمراتب شدیدتر بروز می کند.

• به قول مارکس، «اگر جا به جائی مکانیکی ساده حاوی تضاد است، آنگاه باید دید که در فرم های عالی تر حرکت ماده چه ولوله و چه غوغا ست.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 112)

• به عنوان مثال، تضادی که بنیان هستی کلیه موجودات زنده است، یعنی تضاد سوخت و ساز و تضاد توارث و تطبیق که در توسعه و تکامل ارگانیسم نقش تعین کننده بازی می کند:
• «زندگی عبارت است از آنچه که در خود چیزها و روندها وجود دارد.
• زندگی عبارت است از تضاد تشکیل شونده و حل شونده.
• به محض اینکه تضاد بس کند، زندگی نیز بس خواهد کرد و مرگ فرا خواهد رسید.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 113)

• (در حکم بالا دیالک تیک سوخت و ساز و دیالک تیک توارث و تطبیق مطرح می شود.
ساز عبارت است از روند تبدیل مواد غذائی خورده شده به مواد خاص ارگانیسم.
• سوخت عبارت است از تجزیه و مصرف مواد خاص ارگانیسم، که با آزادسازی انرژی همراه است.
• مثلا تکه تکه کردن زنجیرهای چربی، قندی و پروتئینی و کسب انرژی. مترجم)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر