۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

تمرین تفکر مفهومی (53)

شین میم شین

سعدی
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی ص 41)
اگر تو بر شکنی، دوستان سلام کنند
که جور، قاعده باشد که بر غلام کنند

• سعدی در این بیت، معشوق کذائی را مورد خطاب قرار می دهد:
• «اگر معشوق عهد و پیمان بشکند، واکنش عاشق سلام است.
• چرا؟
• برای اینکه جور بر غلام قاعده است!»

• سعدی در این بیت، بلحاظ فلسفی چه می کند؟

• او قبل از همه، دیالک تیک استثناء و قاعده را برای اثبات نظر خویش به خدمت می گیرد:
• بنظر سعدی، جور خواجه بر غلام یک قاعده است و نه یک استثناء.
• استثناء مهربانی خواجه در حق غلام است.

• چرا سعدی به این مسئله به مثابه یک اصل بدیهی برخورد می کند؟

• برای اینکه در جامعه بنده داری و یا غلام داری، بنده و غلام جزو مایملک بنده دار و غلام دار (خواجه) محسوب می شود.
• برای اینکه بنده و غلام با الاغ و گاو و گاوآهن فرق ندارند.
• همان طور که «جور» بر گاو و گاوآهن قاعده است، به همان سان نیز جور بر بنده و غلام قاعده است، امری طبیعی و عادی است.
• سعدی اما این حقیقت امر را برای توصیف دیالک تیک عاشق و معشوق مورد سوء استفاده قرار می دهد.
• او از قاعده مندی جور بر غلام نتیجه می گیرد که جور معشوق بر عاشق نیز قاعده مند و طبیعی است.

• این اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی است که سعدی دیالک تیک عاشق و معشوق را از نو تعریف و یا به عبارت دقیقتر، تحریف می کند و به دیالک تیک غلام و خواجه مبدل می سازد.
• بدین طریق دیالک تیک دوستی به شکل دیالک تیک غلام و خواجه، دیالک تیک وفادار و عهد شکن، دیالک تیک جورکش و جفاکار بسط و تعمیم می یابد و به مثابه قاعده کلی قلمداد می شود.

• این چیزی جز تحریف مقوله عشق نیست!


• علت این تحریف بی پروا از سوی سعدی و بعد حافظ و امثالهم، علت ایدئولوژیکی است:

• حضرات می خواهند که بر رابطه مبتنی بر ستم عریان سرپوش نهند و جاودانه اش سازند.
• وقتی ستم امری عادی، طبیعی و قاعده مند تلقی شود، مشروعیت کسب می کند و طبقات زیرستم بدون کمترین مقاومت بسان حیوانات به اصطلاح اهلی ـ البته در لفافه عشق به ارباب و خان و خواجه ـ ستم را تحمل می کنند و نظام مبتنی بر ستم دست نخورده می ماند و تحکیم ایدئولوژیکی می یابد.

سعدی
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی ص 41)
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستان وفادار، بهتر از خویش اند

• سعدی از قول عاشق خطاب به معشوق می گوید:
• مرا به دلیل بیگانگی از خود مران!
• برای اینکه من دوست وفادارم و دوست وفادار بهتر از خویش است!

• برای درک منظور سعدی باید مفاهیم این بیت را مورد تأمل قرار داد:
• «بیگانه»، «دوست وفادار»، «خویش»

مفاهیم «آشنا» و «بیگانه»

• این دو مفهوم در ادبیات فئودالی ایران اشاعه وسیع دارند.
• عاشق خود را با معشوق بیگانه احساس می کند.

• معیار عینی آشنائی و بیگانگی کدام است؟


• در جامعه فئودالی معیار آشنائی و بیگانگی خون و اصل و نسب و تبار و غیره است.

• از همین بیت می توان دریافت که میان عاشق و معشوق کذائی دره طبقاتی عمیقی دهن باز کرده است.
• عاشق جزو طبقات ستمکش بنده، غلام و رعیت است و معشوق جزو طبقات بنده دار، غلام دار و اشراف فئودال.

• طبیعی است که اشراف بنده دار و فئودال بنده و غلام و رعیت را از خود برانند.

• سعدی اما به توده های مولد و زحمتکش روش نوکری و بندگی می آموزد:

• مرا از خود مران چون من بسان سگی وفادارم و سگ وفادار بهتر از آشنا و قوم و خویش است.

• زهر ایدئولوژیکی شعر سعدی و حافظ و امثالهم در همین جا ست!

• دوستی و عشق در قاموس حضرات نه بر برابری و برابرحقوقی و عشق و علاقه متقابل، بلکه بر نابرابری، نوکری، وابستگی عاشق بر معشوق استوار می شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر