بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
بهرام خراسانی
سرچشمه:
اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
نامی شاکری
تبر بر درخت افتاده می زنند!
که نام بزرگان به زشتی برد
بهرام خراسانی
سرچشمه:
اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
نامی شاکری
تبر بر درخت افتاده می زنند!
• یکی از عوارض مصیبت بار نظام های توتالیتر، تولید "قهرمان فله ای" در فضای خفقان و سانسور است.
• بعید می دانم در یک فضای آزاد، امثال آقای سرکوهی یا مرحوم ایرج گرگین چیزی بیش از شهروندانی متوسط در کسوت نویسنده یا روشنفکری متوسط می بودند.
• در جامعه ای توسعه نیافته که فرصت نداشته تا فرزندان "دیگر" خود را بشناسند، این "قهرمانان" با تحقیر امثال احسان طبری و خسروگلسرخی فقط درد خودشیفتگی شان را عمیق تر می کنند وگرنه "ما" هنوز دلخون مظلومیت تاریخی آن عزیزانیم تا دلمشغول آثار فرهنگی شان!
اندیشنده
1
بعید می دانم در یک فضای آزاد، امثال آقای سرکوهی یا مرحوم ایرج گرگین چیزی بیش از شهروندانی متوسط در کسوت نویسنده یا روشنفکری متوسط می بودند.
1
بعید می دانم در یک فضای آزاد، امثال آقای سرکوهی یا مرحوم ایرج گرگین چیزی بیش از شهروندانی متوسط در کسوت نویسنده یا روشنفکری متوسط می بودند.
• دوست ما آقای نامی شاکری ظاهرا نمی دانند که اقشار و طبقات اجتماعی مختلف، روشنفکران خاص خود را لازم دارند و پدید می آورند:
• قشر روشنفکر هر جامعه، انعکاس تنوع اقشار و طبقات اجتماعی آن جامعه است، به قول برتولت برشت، روح آن جامعه است.
• از این رو، هم فرج سرکوهی می تواندروشنفکر محسوب شود، هم آیت الله هادی غفاری و هم احسان طبری با تعلقات طبقاتی مختلف، متفاوت و یا حتی متضاد!
2
درد خودشیفتگی شان
درد خودشیفتگی شان
• خودشیفتگی نیز یکی از خودویژگی های اقشار متوسط و میانه است!
• خودشیفتگی افراد خرده بورژوا همانقدر طبیعی، قانونمند و عادی است که پوست چسبیده بر استخوان بندی اندام آنها!
3
وگرنه "ما" هنوز دلخون مظلومیت تاریخی آن عزیزانیم تا دلمشغول آثار فرهنگی شان!
وگرنه "ما" هنوز دلخون مظلومیت تاریخی آن عزیزانیم تا دلمشغول آثار فرهنگی شان!
• «شما» هم ظاهرا با طرز تفکر دیالک تیکی بیگانه اید و دم مار هفت خط و خال را می چسبید و از سر زهرآگین آن بی خبرید!
• و گرنه، هر آدم عاقل و بالغی دیالک تیک چیزها، پدیده ها و سیستم ها را در مد نظر قرار می دهد، بی آنکه بطرزی متافیزیکی، قطبی را عمده کند و قطب دیگر را از یاد برد:
• دلمشغول «مظلومیت عزیزی» باشد و «آثار فرهنگی» او را ـ هم بلحاظ مثبت و هم بلحاظ منفی، هم به لحاظ تأیید و توسعه و هم بلحاظ انتقاد و تصحیح ـ به باد فراموشی سپارد و خوش باشد!
4
تبر بر درخت افتاده می زنند!
تبر بر درخت افتاده می زنند!
• سایه هم در شعری ـ البته بمراتب منطقی تر، سنجیده تر و اندیشیده تر ـ به این مسئله اشاره می کنند:
• «نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزا ست
• اگر نه بر درخت تر، کسی تبر نمی زند!»
• بنظر سایه نه بر درخت تر و شاداب و سایه دار و باردار، بلکه بر درخت خشک بی سایه و بی بار تبر می زنند تا از ان برای پخت و پز هیزم تهیه کنند!
اما منافع طبقاتی را چه دیدی، که اگر لازم داشته باشد، حتی خرافه های عهد عتیق را از گورستان های چندین هزارساله بیرون می کشد، زرق و برق شان می دهد و به عنوان عالی ترین دستاوردهای علم و فن به خورد مردم می دهد و حتی شاداب ترین و ترترین درخت ها را به توفان تبر می بندد!
ادامه دارد
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر