۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

روولوسیون (انقلاب) (2)

انقلاب سال 1848 در برلین

روولوسیون (انقلاب)
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

«نیروهای مولده مادی جامعه در مرحله معینی از توسعه خویش، با مناسبات تولیدی موجود در تضاد قرار می گیرند، با مناسبات تولیدی ئی که نیروهای مولده مادی در بطن شان نشو و نما یافته اند.

این مناسبات تولیدی ـ بمثابه فرم های توسعه نیروهای مولده ـ به قید و بندی بر دست و پای نیروهای مولده بدل می شوند.
آنگاه دوران انقلابات اجتماعی آغاز می شود»
مارکس می آموزد.

• انقلاب ها ـ به معنی تعیین کننده کلمه ـ عبارتند از تحولات کیفی در سه زمینه زیر:

1
تحول ساختار اجتماعی و مناسبات طبقاتی

• تحول ساختار اجتماعی که برای توسعه تاریخی مورد نظر نقش ماهوی دارد و تحول مناسبات طبقاتی ماهوی.

2
تحول حاکمیت و قدرت طبقاتی

• از بین بردن حاکمیت طبقه ای و جایگزین کردن آن با حاکمیت طبقه دیگر.
• سلب قدرت از طبقه ای که اهرم های قدرت را در دست دارد و واگذار کردن قدرت به طبقه دیگر.

3
تحول مترقیانه ساختار اجتماعی و مناسبات طبقاتی

• تحول مترقیانه ساختارهای اجتماعی و مناسبات طبقاتی.
• یعنی به قدرت رساندن طبقه جدید انقلابی که به تشکیل نظام اجتماعی عالی تر همت می گمارد و یا رسالت تشکیل آن را به عهده دارد.

******

• در تحولات انقلابی ـ قبل از همه ـ نقش تاریخساز توده های خلق و سازمانیابی و آگاهی آنان با صراحت تمام بر زبان می آید.
• در دوره های انقلابی، توده های خلق برای تشکیل نظام پیشرفته و جدیدی به پا می خیزند.
• تحول انقلابی در آن میان، هر چه ژرفتر باشد، به همان اندازه، توده های بیشتری به مبارزه فعالانه جلب می شوند.

• توده های دخیل در عملیات انقلابی هرچه عظیمتر باشند، معمولا تحولات به عمل آمده توسط آنان، به همان اندازه ژرفتر و بنیادی تر خواهد بود.

• در دوره های انقلابی، توده های خلق بمثابه مبارزان فعال، وارد صحنه سیاسی جامعه می شوند.

• انقلاب ها نیز از این رو، مهمترین دوره های تاریخ اند، که در فرصتی کوتاه توده ها را به وظایف تاریخی خویش آشنا می سازند.

• انقلابات اجتماعی حوادث اجتماعی ضرورند که علل شان در خود توسعه تاریخی است.

• «زلزله انقلابی باید بر مبنای یک نیاز اجتماعی اتفاق افتد، نیازی که مؤسسات جانسخت فرتوت به میراث مانده مانع برآورده شدنش هستند.

• امکان این وجود دارد که هنوز عموم مردم به عاجلیت این نیاز واقف نباشند، تا موفقیت بیواسطه آن را تضمین کنند.
• اما هر تلاشی که در جهت سرکوب زورگویانه این نیاز به عمل آید، آن هم به همان اندازه نیرومندتر مطرح می شود، تا قید و بندها را در هم بشکند»، انگلس می گوید.

• انقلاب ها نحوه و نوع تاریخی ضرورند، که در آنها، توسعه تاریخی در نقاط توسعه معینی تحت شرایط جوامع طبقاتی آنتاگونیستی، اراده خود را به کرسی می نشاند.
• علل نهائی انقلابات اجتماعی را باید در تأثیر متقابل دیالک تیکی نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، در تشکیل تضادهای عمیق میان آندو دید.

• «نیروهای مولده مادی جامعه در مرحله معینی از توسعه خویش، با مناسبات تولیدی موجود در تضاد قرار می گیرند، با مناسبات تولیدی ئی که نیروهای مولده مادی در بطن شان نشو و نما یافته اند.


• (مارکس مناسبات تولیدی را فرم و قالبی برای نیروهای مولده بمثابه محتوا تلقی می کند:

دیالک تیک فرم و محتوا به صورت دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده بسط و تعمیم می یابد. مترجم)

• این مناسبات تولیدی ـ بمثابه فرم های توسعه نیروهای مولده ـ به قید و بندی بر دست و پای نیروهای مولده بدل می شوند.
• آنگاه دوران انقلابات اجتماعی آغاز می شود»، مارکس می آموزد.

• این بویژه در مورد تضاد میان نیروهای مولده مدرن و مناسبات تولیدی کاپیتالیستی و امپریالیستی مصداق دارد که ضرورت انقلاب سوسیالیستی را به همراه می آورد.

• درست در پی انقلاب علمی ـ فنی و سیاست تجاوزگرانه قدرت های امپریالیستی، سیستم امپریالیستی روز به روز عمیقتر در منجلاب تضادهای خویش فرو می رود، تضادهائی که در چارچوب این سیستم غیر قابل حل اند.
• امپریالیست ها می کوشند که خسارات این تضادها را به حساب طبقه کارگر و توده های زحمتکش واریز کنند.
• به همین دلیل تضادهای میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی سرمایه داری روز به روز حدت و شدت بیشتری می گیرند.

• این تضادها تنها بوسیله انقلاب سوسیالیستی قابل حل اند و بس.


• فقط انقلاب سوسیالیستی است که قادر به تشکیل مناسبات تولیدی منطبق با سطح توسعه نیروهای مولده مدرن و منطبق با منافع توده های خلق است.
• فقط انقلاب سوسیالیستی است که قادر به حل تضادهای سیاسی و اقتصادی بیشماری است که با حاکمیت طبقاتی بورژوازی انحصاری در رابطه اند.
• فقط در انقلاب سوسیالیستی است که زحمتکشان می توانند خود را از زیر بار ایدئولوژی بورژوائی آزاد سازند و زمام تشکیل، اداره و تحول جامعه خویش را بر طبق منافع خویش بدست گیرند.

• تدارک انقلاب ها در پله های اوولوسیونی صورت می گیرد.

• مراجعه کنید به اوولوسیون

• «در انقلاب ها تضادهای بیشماری حل می شوند که در دوره های به اصطلاح توسعه صلح آمیز بتدریج تلنبار شده اند»، لنین می گوید.

• این حقیقت امر که حل اینگونه تضادها در هیئت انقلابات اجتماعی صورت می گیرد، به این دلیل است که همه تضادها و همه مسائل توسعه حیات اجتماعی که در تضادها نهان اند، تحت شرایط جامعه طبقاتی آنتاگونیستی ـ در عین حال و بطور اجتناب ناپذیر ـ بمثابه منافع خصمانه و لذا بمثابه تعارضات ستیزمند نیروهای طبقاتی نمودار می گردند.
• تغییرات اجتماعی ئی که ضرورت پیدا می کنند، تحت این شرایط با مقاومت سرسختانه نیروهای طبقات تا آن زمان حاکم مواجه می شوند.

• طبقات ممتاز در طول تاریخ ـ در طول تاریخ همه کشورها بدون استثناء ـ هرگز حاضر نشده اند که از مواضع ممتاز خود دست بردارند و خود را به نیروهای انقلابی و مترقی تسلیم سازند.


• آنها همیشه کلیه وسایل حکومتی ـ به انضمام دستگاه دولتی و ایدئولوژی ارتجاعی ـ خود را برای حفظ و تحکیم مواضع خویش به خدمت گرفته اند و مورد استفاده قرار داده اند.

• تحولات اجتماعی ضرور تحت چنین شرایطی تنها و تنها از طریق مبارزه طبقاتی سرسختانه و انقلابات اجتماعی امکان پذیرند.

«تنها در نظامی از چیزها که از طبقات و تضاد طبقاتی اثری نباشد، اوولوسیون های اجتماعی به روولوسیون های سیاسی بدل خواهند شد»، مارکس می گوید.

• توسعه کاپیتالیسم و سیستم امپریالیستی ـ بالضروره ـ نیروهای طبقاتی ئی را پدید می آورد که به دلیل جایگاه اجتماعی خویش بالاخره مجبور می شوند که سیستم کاپیتالیستی را سرنگون سازند و سوسیالیسم را بنا کنند.

• این نیروها ـ قبل از همه ـ از طبقه کارگر و اقشار تحت استثمار و ستم که متحدین طبقه کارگر هستند، به انضمام طیف پهناوری از روشنفکران تشکیل می یابند.

• ضرورت انقلاب سوسیالیستی ـ قبل از همه ـ به این دلیل است که برای توده های کارگر و خلق ها بطور کلی، غیر از انقلاب سوسیالیستی راه دیگری وجود ندارد، تا بتوانند از منافع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود دفاع کنند و هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد که برای ابد قادر به جلوگیری از انتخاب این راه باشد.


• از این رو، پیش شرط لازم برای انقلاب پیروزمند این است که تشدید تضادهای اجتماعی به پیدایش وضع انقلابی، وضع بحران های سیسی طبقه حاکمه ارتجاعی منجر شود و با تشدید اعتراض و نارضایتی عمومی توده های خلق همبستر شود که خود را در فعالیت سیاسی روزافزون نمودار می سازد.

• «تنها زمانی که «اقشار پائینی» سیستم کهنه را نخواهند و «اقشار بالائی» حکومت کردن به شیوه سابق را نتوانند، انقلاب می تواند پیروز شود.
• این حقیقت را می توان به عبارت دیگر چنین بازگو کرد:
• انقلاب بدون یک بحران تمامملی که در آن واحد هم طبقات استثمار شونده و هم طبقات استثمارگر را در بر گیرد، امکان ناپذیر است»، لنین می گوید.

• وقتی که چنین شرایطی فراهم آید، فاکتور سوبژکتیف نقش عظیمی کسب می کند و تصمیمگیری در باره وقوع انقلاب و سرنوشت آن را به عهده می گیرد:
• منظور از فاکتور سوبژکتیف عبارت است از آگاهی، سازمانیابی و شور و شوق انقلابی طبقه انقلابی و متحدین آن.

• انقلاب نیز همانند تاریخ بطور کلی، نتیجه عمل انسانی است، نتیجه عمل افراد کنشگر فعال است.
• بنابرین، طبقات انقلابی باید به وظایف تاریخی خویش وقوف روشن داشته باشند و سازمان های مستحکم خودمختار و مستقل خود را تشکیل داده باشند و بر طبق برنامه آماجگرای واحدی عمل کنند.
• این آموزش ها از کلیه انقلابات عصر جدید بدست آمده اند و بویژه در مورد انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر و متحدینش مصداق دارند.
• از این رو، رهبری توده های خلق بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر، پیش شرط بنیادی برای تبدیل اوضاع انقلابی به انقلاب سوسیالیستی پیروزمند است.
• به همین دلیل، انقلاب سوسیالیستی نه کار احزاب و یا گروه های یاغی و شورشگر است و نه می تواند بطور خود به خودی اتفاق افتد.

• تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انقلاب، از این رو، هم با رفرمیسم در تضاد آشتی ناپذیر است و هم با انقلابیگری چپ.

1
رفرمیسم

• رفرمیسم بر این باور است که تغییرات بنیادی در مناسبات اجتماعی را تنها از طریق رفرم های جزئی در چارچوب نظام امپریالیستی می توان عملی ساخت.

2
انقلابیگری چپ

• انقلابیگری چپ اجرای عملیات انقلابی را بی اعتناء به آماده بودن اوضاع انقلابی تبلیغ می کند.

• انقلابات زمان های گذشته و حال تصویری از تنوع خارق العاده از آماجگذاری ها، نیروهای محرکه طبقاتی، جریان، نتایج و فرم های مبارزه عرضه می کنند.
• تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انقلاب امکان کشف تفاوت انقلابات مختلف را بر مبنای معیارهای عینی ـ تاریخی و امکان جمع بندی انواع انقلابات را در اختیار ما می گذارد.

این نه تنها بلحاظ تئوریکی ارزشمند است، بلکه قبل از همه برای تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزه عملی انقلابی ـ که عمدتا از طریق تعیین خصلت انقلاب مورد نظر و نیروهای طبقاتی شرکت کننده در آن صورت می گیرد ـ از اهمیت بزرگی برخوردار است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر