۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

روولوسیون (انقلاب) (4) (بخش پایانی)

انقلاب اکتبر 1917

روولوسیون (انقلاب)
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

انواع انقلاب

• در انقلاباتی که در دهه های اخیر رخ داده اند و یا اکنون رخ می دهند، با توجه به معیارهای فوق الذکر و با صرفنظر از انحرافاتی که اینجا و آنجا صورت گرفته، سه نوع اصلی انقلاب به چشم می خورند.

نوع اول
انقلابات ضد امپریالیستی ـ دموکراتیک

• نوع اول عبارتند از انقلابات ضد امپریالیستی ـ دموکراتیک در کشورهای سرمایه داری بسیار توسعه یافته.
• محتوای اصلی این انقلابات عبارت ست از رام و سر به راه کردن اتحادیه های انحصاری امپریالیستی بزرگ و سرانجام سلب قدرت از آنها.
• مبارزه بخاطر تسخیر مواضع تعیین کننده قدرت بوسیله طبقه کارگر و نیروهای دموکراتیک متحد با آن که خواهان هدایت مناسبات اجتماعی در جهت تضمین یک سیاست خارجی صلح آمیز و یک سیاست داخلی واقعا دموکراتیک اند.
• مثال بارز برای این نوع انقلاب را می توان در توسعه ای دید که در سال های اول بعد از 1945 در خطه آلمان دموکراتیک صورت گرفت.
• چنین انقلاباتی از سوئی بانی تحولات بورژوائی ـ دموکراتیک اند، ولی از سوی دیگر، با قد علم کردن بر ضد بورژوازی امپریالیستی و نتیجتا بر ضد نیروی اصلی کاپیتالیسم در کشورهای بسیار توسعه یافته، از چارچوب تحولات بورژوائی ـ دموکراتیک پا فراتر می گذارند.
• این انقلابات اگرچه برخی از وظایف انقلاب سوسیالیستی را عملی می سازند، ولی هنوز انقلاب سوسیالیستی ـ به معنی کامل کلمه ـ محسوب نمی شوند.

نوع دوم
انقلابات ملی ـ دموکراتیک

• انقلابات ملی ـ دموکراتیک در کشورهائی صورت می گیرند که زیر یوغ قدرت های بزرگ امپریالیستی قرار دارند.
• این انقلابات ـ قبل از همه ـ بر ضد استثمار و فشار امپریالیسم خارجی و طبقات فئودال و دیگر نیروهای ارتجاعی داخلی، که با امپریالیسم خارجی همکاری می کنند، صورت می گیرند.
• چنین انقلاباتی ـ قاعدتا ـ شرایط بمراتب دشوار و پیچیده ای را برای مبارزه طبقاتی به همراه می آورند.
• این انقلابات بطور بیواسطه از چارچوب بورژوائی پا فراتر نمی گذارند.
• در برخی از موارد اما می توانند توسعه یابند و خصلت سوسیالیستی به خود گیرند (کوبا، الجزایر و سوریه)

نوع سوم
انقلابات سوسیالیستی

• انقلابات سوسیالیستی جنبش کارگری انقلابی را به قدرت می رسانند و به تحول سوسیالیستی زندگی اجتماعی منجر می شوند.
• هم انقلابات نوع اول و هم انقلابات نوع دوم فوق الذکر می توانند تحت شرایط مناسب به انقلاب سوسیالیستی گذار کنند.
• نمونه کلاسیک یک انقلاب سوسیالیستی، انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر بوده است.
• انقلابات دموکراتیک خلقی در اروپا و آسیا در سال های بعد از جنگ جهانی دوم ـ بمثابه انقلابات سوسیالیستی ـ دگرسانی های خاصی را از خود نشان می دهند.

• فرم ها و مراحل توسعه انقلابات سوسیالیستی بسیار متنوع اند.
• این تنوع به احتمال قوی افزایش خواهد یافت.
• اما در مدل بنیادی انقلاب سوسیالیستی تغییری بوجود نخواهد آورد.

I
قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی

• کلیه تجارب حاصله حاکی از آنند که انقلاب سوسیالیستی بوسیله سلسله ای از قانونمندی های عام مشخص می شود، قانونمندی های عامی که بیانگر ماهیت طبقاتی و تاریخی این انقلاب اند.
• قانونمندی های عام اصلی انقلاب سوسیالیستی به شرح زیرند:

قانونمندی اول

• رهبری توده های زحمتکش بوسیله طبقه کارگر در سراسر روند انقلاب سوسیالیستی و رهبری طبقه کارگر و لذا تمامت جامعه بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی که نقش رهبری خود در جامعه را باید در رابطه با کلیه روندهای تحول انقلابی تضمین کند و بطور بی وقفه گسترش دهد.

قانونمندی دوم

• در هم شکستن دستگاه دولتی کاپیتالیستی کهنه و برقرار سازی دولت دیکتاتوری پرولتاریا در این و یا آن فرم آن.
• تحکیم مستمر دموکراسی سوسیالیستی، بویژه از طریق توسعه ابتکارات توده ای و شرکت همه جانبه توده ها در هدایت و اداره دولت سوسیالیستی زیر رهبری طبقه کارگر.
• تحکیم و توسعه مستمر اتحاد طبقه کارگر با کلیه زحمتکشان، بویژه با توده های اصلی دهقانی و با روشنفکران که باید با روحیه سوسیالیستی تربیت شوند، آموزش بینند و پرورش یابند.

قانونمندی سوم

• از بین بردن مالکیت کاپیتالیستی بر مهمترین وسایل تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر آنها.
• تحول تدریجی سوسیالیستی کشاورزی.

قانونمندی چهارم

• ایجاد و توسعه سیستم اقتصادی سوسیالیستی با مشخصات زیرین:

1

• سیستم اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر سانترالیسم دموکراتیک.

2

• سیستم اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر سیستم برنامه ریزی و سیستم اداری سازمان یافته بر بنیان اصول علوم مدرن.

3

• سیستم اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر تشکیل کارآترین ساختار اقتصادی ـ ملی.

4

• سیستم اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر استفاده سیستماتیک از کلیه قانونمندی ها و نیروهای محرکه توسعه شیوه تولید سوسیالیستی.

5

• تشکیل و توسعه سیستمی که در جهت گسترش همه جانبه سوسیالیسم و کمونیسم و در راستای ارتقای سطح زندگی زحمتکشان سیر می کند.

قانونمندی پنجم

• توسعه حداکثر نیروهای مولده، بالا بردن راندمان تولید، بویژه از طریق تحقق برنامه ریزی شده انقلاب علمی ـ فنی.
• پیوند زدن انقلاب علمی ـ فنی با تحول سوسیالیستی.

قانونمندی ششم

• تحقق بخشیدن به انقلاب سوسیالیستی در عرصه ایدئولوژی و فرهنگ.
• توسعه سیستم آموزشی سوسیالیستی فراگیر.
• استفاده از کلیه وسایل فرهنگی، آموزشی و ارتباطی برای مبارزه بر ضد انواع رنگارنگ ایدئولوژی امپریالیستی، بورژوائی و خرده بورژوائی و برای توسعه و تکامل شعور سوسیالیستی توده های زحمتکش مردم.

قانونمندی هفتم

• از بین بردن ستم ملی و فشار و سرکوب ملی.
• برقرارسازی برابرحقوقی میان ملت ها و همکاری میان خلق ها و دولت های سوسیالیستی بر طبق اصول انترناسیونالیسم سوسیالیستی.
• ایجاد و تحکیم مستمر همبود سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیکی و نظامی میان دولت ها و خلق های سوسیالیستی.
• بی اثر سازی کلکتیف همه دسیسه های امپریالیستی که به نیت جلوگیری از تشکیل این همبودها و لغو آنها صورت می گیرند.
• پاسداری از دستاوردهای سوسیالیستی هر کشور سوسیالیستی و هر همبود دولتی و خلقی سوسیالیستی در مقابل حملات دشمنان ضد انقلابی داخلی و خارجی.
• افشاء و بی اثر سازی ضربه های تجاوزگرانه امپریالیستی، مثلا در زمینه توطئه و تخریب ایدئولوژیکی.

قانونمندی هشتم

• همبستگی طبقه کارگر و زحمتکشان کشورهای سوسیالیستی با همدیگر و همچنین با طبقه کارگر بین المللی و خلق هائی که برای رهائی خویش مبارزه می کنند.

******

• بنابرین، انقلاب سوسیالیستی روند تحول طولانی تری را نمودار می سازد که با تسخیر قدرت از سوی طبقه کارگر فقط آغاز می شود و با مبارزه طبقاتی سرسختانه بر ضد عناصر ارتجاعی، ضد انقلابی و ناسیونالیستی در خود کشورهای سوسیالیستی و بویژه بر ضد امپریالیسم ادامه می یابد.

• تنها زمانی که همه نیروهای طبقه کارگر و زحمتکشان کشورهای سوسیالیستی بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در جهت تحقق همه قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی بسیج شوند، این انقلاب می تواند با موفقیت جامه عمل پوشد.

• ضمنا باید خودویژگی های تاریخی هر کشور و سنن ملی آنها را در نظر گرفت و به سود انقلاب سوسیالیستی مورد استفاده قرار داد.
• رابطه میان ماهیت عام و بین المللی انقلاب سوسیالیستی و وظایف انترناسیونالیستی آن از سوئی با خودویژگی های ملی آن از سوی دیگر، مسئله اصلی هر انقلاب سوسیالیستی را تشکیل می دهد.
• هر عدولی از قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی و هر کوتاهی از مبارزه در راه تحقق آنها برای انقلاب سوسیالیستی زیانبار خواهد بود.
• انکار این قانونمندی های عام و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتی که هر گردان جنبش جهانی کمونیستی در رابطه با اجرای قاطعانه آنها بر دوش دارد، امروزه به مهمترین ابزار جنگ افروزی پسیکولوژیکی قدرت های امپریالیستی، بویژه در زمینه تخریب ایدئولوژیکی و همچنین رویزیونیسم بدل شده است.

• مراجعه کنید به رویزیونیسم

• این یکی از مهمترین بخش های تلاش برای تفرقه اندازی میان کشورهای سوسیالیستی است و هدف از آن تغییر تناسب قوا در مقیاس جهانی به سود امپریالیسم است.

• بسیاری از تحولات که بمثابه قانونمندی های عام فوق الذکر که در چارچوب روند کلی انقلاب سوسیالیستی، عملی می شوند، خصلت رفرم کسب می کنند.
• این رفرم ها گشتاورهای ضرور انقلاب سوسیالیستی محسوب می شوند و تنها بدان معنی قابل فهم اند.

II
مشخصات رفرم ها

• مشخصات تعیین کننده این رفرم ها به شرح زیرند:

1

• رفرم ها باید به تقویت نقش رهبری طبقه کارگر و حزب آن، به توسعه اتحاد همه زحمتکشان، به گسترش پایگاه اجتماعی قدرت دولتی، به تقویت همبود دول سوسیالیستی منجر شوند.
• تغییراتی که با این معیارها مطابقت نداشته باشند، نمی توانند بمثابه رفرم ـ به معنی انقلابی آن ـ تلقی شوند.
• چنین رفرم هائی فقط می توانند به تضعیف نظام سوسیالیستی منجر شوند و میدان عمل مناسبی برای خرابکاری های ایدئولوژی ها و گرایشات ضد انقلابی متنوع برای امپریالیسم فراهم آورند.

2

• بخش مهم تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انقلاب سوسیالیستی عبارت است از آموزش پیوند میان انقلاب دموکراتیکی و سوسیالیستی.
• کلیه انقلابات سوسیالیستی ـ تا کنون ـ با خصلت بورژوائی ـ دموکراتیک و یا با خصلت ضد امپریالیستی ـ دموکراتیک عجین بوده اند.
• این پدیده بوسیله توسعه اجتماعی مشروط می شود.
• به یقین می توان گفت که در آینده نیز چنین خواهد بود.

• تجارب تاریخی اشاره لنین را مورد تأیید قرار می دهند:

• انقلاب سوسیالیستی را «دیوار چین از انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک جدا نمی کند.»

3

• مسائل تئوریکی و تاکتیکی که پدید می آیند، در تشکیل تئوری مارکسیستی انقلاب (مثلا در مانیفست حزب کمونیستی) و قبل از همه در توسعه بعدی آن توسط لنین و بعدها در جنبش کمونیستی (کنگره هفتم انترناسیونال کمونیستی) نقش مهمی به عهده دارند.
• مسئله اینجا، مسئله اصلی تئوری و تاکتیک احزاب کمونیستی است.

4

• طبقه کارگر و حزب آن باید ـ بنا بر درک مارکسیستی ـ لنینیستی ـ در تحولات دموکراتیک با سیاست مستقل خاص خویش وارد صحنه شود.
• زیرا تنها طبقه کارگر است که مبارز واقعا پیگیر وقاطع بخاطر دموکراسی است.
• طبقه کارگر باید وظایف مبارزه در راه تحولات دموکراتیک را چنان انجام دهد که فعالیت، آگاهی و سازمان انقلابی توده ها تا حداکثر توسعه یابد.
• او باید با کلیه نیروهای دموکراتیک وارد اشتراک عمل و وحدت شود و با آنها به تشکیل جبهه دموکراتیک متحد اقدام کند.
• اما او نباید ـ در این میان ـ در دموکراسی بورژوائی و خرده بورژوائی مضمحل شود، بلکه باید رهبری کلیه نیروهای دموکراتیک را تقبل کند و بکوشد تا «مهر مبارزه طبقاتی خود را، مهر پیگیری و قاطعیت پرولتری خود را، مهر عزم جزم پرولتری خود را، مهر پابرهنگان ژاکوبینی خود را بر تمامت توسعه بکوبد»، لنین می آموزد.

• او نباید از هیچ کدام از پله های توسعه انقلاب بپرد، اما او ضمنا نباید آماج های طبقاتی خویش را پشت ملاحظات دموکراتیکی عمومی از نظرها پنهان کند.
• بلکه باید آنسان که لنین تذکر می دهد، مبارزه طبقاتی را آنچنان بسط دهد «که آن نه فقط وظایف انقلاب توده ای، دموکراتیکی و عام حال حاضر را، بلکه علاوه بر آن، وظایف انقلاب سوسیالیستی آینده را نیز در برگیرد.»

5

• و سرانجام، طبقه کارگر باید بکوشد که بنا بر میزان آگاهی، سازمان و قوت موجود توده ها، آگاهی، سازمان و قوت توده ها را برای انقلاب لاینقطع از انقلاب دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی به خدمت گیرد.

• این آموزش های تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انقلاب، پس از سال 1945 از سوی حزب سوسیالیستی متحد آلمان خلاقانه بر توسعه تحولات انقلاب پیاده شد.
• توسعه تاریخی صحت پیش بینی و آموزش انقلاب سوسیالیستی از سوی مارکس و انگلس را تأیید کرد.

• ایدئولوگ های بورژوائی ـ امروزه ـ به ترویج این تز مشغولند که تئوری انقلاب سوسیالیستی مارکس تحقق نیافته است.
• زیرا انقلاب به جای کشورهای توسعه یافته صنعتی اروپا و آمریکای شمالی، در کشورهای توسعه نیافته اروپای شرقی پیروز شده است.

• اما این تز حضرات به دلایل زیر نادرست است:


دلیل اول

• اولا تزهای اصلی تئوری انقلاب مارکس و انگلس بطور کلی صحیح بوده اند.
• اکنون ثابت شده،
• که راه خروجی از تضادهای کاپیتالیستی غیر از انقلاب سوسیالیستی وجود ندارد.
• که طبقه کارگر باید حامل تعیین کننده انقلاب باشد.
• که طبقه کارگر باید با دهقانان زحمتکش متحد شود.
• که طبقه کارگر به یک حزب رزمنده انقلابی نیاز دارد.
• که طبقه کارگر باید دستگاه دولتی کاپیتالیستی را در هم بکوبد و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا را بر قرار سازد و الی آخر.

دلیل دوم

• ثانیا آلمان دموکراتیک مثالی زنده برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور توسعه یافته صنعتی است.
• در این کشور انقلاب سوسیالیستی با موفقیت تاریخی ـ جهانی پیروزمندانه توسعه می یابد.

دلیل سوم

• ثالثا اگر چه انقلاب سوسیالیستی ـ در عمل ـ از نقطه نظرهائی غیر از آنچه که مارکس و انگلس تصور می کردند و می بایستی هم تصور کنند، صورت گرفت، اما مسئله این است که توسعه امپریالیسم، تضادها و آنتاگونیسم های امپریالیستی شرایط جدیدی را برای انقلاب سوسیالیستی به همراه اورده اند.
• از این رو بود که لنین، ضمن کاربست قاطعانه تئوری انقلاب مارکس و انگلس، نتیجه گرفت که پیروزی انقلاب سوسیالیستی می تواند نخست در یک کشور واحد صورت گیرد و این کشور که روند انقلاب سوسیالیستی جهانی را آغاز می کند، می تواند کشوری کمتر توسعه یافته باشد و احتمالا هم خواهد بود.
• این اما نه به معنای رد تئوری انقلاب مارکس و انگلس، بلکه به معنی اثبات صحت آن و به معنی توسعه و تکامل بعدی آن بوسیله لنین است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر