۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

روولوسیون (انقلاب) (1)

از دیکتاتوری به سوی انقلاب
اثری از آلفارو سیکوه ئیروز

انقلاب

پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

«انقلاب ها لکوموتیو تاریخ اند»، مارکس می گوید.
تغییرات اجتماعی تعیین کننده که توسعه تاریخی نوین را در عصر جدید و در شرایط کنونی و آتی تعیین کرده اند، تعیین می کنند و تعیین خواهند کرد، در هیئت انقلاب صورت گرفته اند و در دوران کنونی نیز در هیئت انقلاب صورت می گیرند و صورت خواهند گرفت.

• انقلاب عبارت است از تحول بنیادی و کیفی جامعه بمثابه کل.
• انقلاب به تحول بنیادی کیفی پدیده های منفرد اجتماعی نیز اطلاق می شود.
• انقلاب یکی از مهمترین فازها و فرم های توسعه بالنده جامعه است.

• (فاز به مقطع و یا مرحله ای از توسعه مستمر بالنده اطلاق می شود.
فاز به مقطع و یا مرحله گذشت زمان نیز اطلاق می شود. مترجم)

• مفهوم «انقلاب» در فلسفه مارکسیستی در رابطه با عوامل زیرین مورد استفاده قرار می گیرد:

1

• در رابطه با انقلاب اجتماعی که مهمترین معنی این مفهوم را تشکیل می دهد.

2

• در رابطه با روندهای توسعه اجتماعی دیگر، مثلا توسعه علمی ـ فنی (انقلاب علمی ـ فنی)، توسعه ایدئولوژی، توسعه علوم و غیره.

• حال که مفهوم «انقلاب» در روابط مختلف مورد استفاده قرار می گیرد، پس باید در هر مورد مشخص، تعریف دقیق و جامعی از آن ارائه داده شود.

• مفهوم «انقلاب» ـ بطور عام ـ بیانگر گذار به مرحله کیفی نوینی در توسعه از نازل به عالی است:

1

• گذاری که بوسیله قانونمندی درونی روند اجتماعی صورت می گیرد.

2

• گذاری که همواره در کردوکار انسان ها تحقق می یابد.

3

• گذاری که به نفی دیالک تیکی کیفیت کهنه منجر می شود.

4

• گذاری که از سدها و سرحدها می گذرد.

5

• گذاری که ـ چه بسا ـ مقاومت زیرروندها و زیرساختارهای ناتوان از توسعه را در هم می شکند.

6

• گذاری که در آن، سیستم باید خود را در کیفیت نوین خویش تثبیت و تحکیم کند.

• (اصطلاحات جدید زیرروند و زیرساختار را به تقلید از اصطلاح ریاضی زیرمجموعه ساخته ایم. مترجم)


• انقلاب ـ بدلیل دیالک تیک اجتماعی عام روولوسیون و اوولوسیون ـ هم در رابطه با توسعه تماماجتماعی سیستم ها (فرماسیون های اجتماعی) مصداق دارد و هم در رابطه با توسعه زیرسیستم های اجتماعی (توسعه سیستم نیروهای مولده، توسعه سیستم مناسبات تولیدی و غیره)

• مفهوم «انقلاب» ـ به معنی وسیع کلمه ـ در باره هر نوعی از تحول و تغییر اجتماعی کیفی که برای زندگی اجتماعی مردم از اهمیت بنیادی برخوردار است و در جهت ترقی سیر می کند، بکار می رود.
• برای مثال، گذار دهقانان زحمتکش در آلمان دموکراتیک به تولید اتحادیه ای ـ سوسیالیستی یک چنین روند تحول کیفی بوده است که برای توسعه مناسبات اجتماعی در روستاها و برای توسعه جمهوری آلمان دموکراتیک ـ بطور کلی ـ از اهمیت بنیادی برخوردار بوده است.

• استفاده از متدهای تولیدی صنعتی در کشاورزی و توسعه اتحادیه های همکاری ناشی از آن نیز یک همچو «پیشرفت معنی مند» بوده است که در چارچوب شیوه تولید سوسیالیستی در روستاها صورت گرفته بود.

I
انقلاب علمی ـ فنی

• مفهوم «انقلاب» در رابطه با روندهای توسعه علمی ـ فنی دوران کنونی، بمثابه مفهوم «انقلاب علمی ـ فنی» معنی خاصی کسب می کند.
• انقلاب علمی ـ فنی نیروی محرکه روندهای تحول اجتماعی بزرگی است که مشخصه دوران معاصر است.
• انقلاب علمی ـ فنی را باید در پیوند تنگاتنگ با این روندها ـ بویژه ـ با روند انقلاب سوسیالیستی دید.

• «هر پیش بینی اجتماعی در زمینه توسعه بین المللی در دهه های بعد، نشان می دهد، که کلیه شرایط لاز برای تغییر ماهوی سریع تناسب قوا به سود سوسیالیسم و نیروهای ضد امپریالیستی فراهم خواهد آمد، اگر بتوانیم انقلاب سوسیالیستی و انقلاب علمی ـ فنی را به روند واحدی بدل کنیم.» (والتر اولبریشت)


• توجه اصلی پرشور فلسفه و علوم اجتماعی معطوف به انقلاب اجتماعی، بویژه انقلاب سوسیالیستی است.
• زیرا انقلاب اجتماعی تغییرات کیفی بنیادی در روند توسعه اجتماعی ـ بویژه در تاریخ عصر جدید و جدیدتر ـ پدید می آورد.

• «انقلاب ها لکوموتیو تاریخ اند»، مارکس می گوید.

• تغییرات اجتماعی تعیین کننده که توسعه تاریخی نوین را در عصر جدید و در شرایط کنونی و آتی تعیین کرده اند، تعیین می کنند و تعیین خواهند کرد، در هیئت انقلاب صورت گرفته اند و در دوران کنونی نیز در هیئت انقلاب صورت می گیرند و صورت خواهند گرفت.

• نظام اجتماعی سرمایه داری که امروزه در اقصا نقاط جهان حاکم است، در فاصله قرن 16 ـ 19 در طی سلسله ای از انقلابات تأسیس یافته است.

• انقلاب سوسیالیستی اکتبر که دوران گذار در مقیاس جهانی از سرمایه داری به سوسیالیسم را به راه انداخت، بنیادی ترین انقلاب اجتماعی تمامت تاریخ تاکنونی بوده است.
• تحت تأثیر آن، انقلابات سوسیالیستی در اروپا و آسیا و انقلابات رهائی بخش ملی و ضد استعماری ـ ضد امپریالیستی چهره جهان را از بنیاد دگرگون کرده اند.

• کلیه حوادث مهم جهانی در حال حاضر، تنها بمثابه بیانگر مبارزه نیروهای طبقاتی و فرماسیون های اجتماعی متضاد بدرستی قابل فهم اند، مبارزه ای که در آن، روندهای انقلابی ـ جهانی دوران کنونی پیش می تازند.


• ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ در وهله اول ـ فلسفه تحول انقلابی ـ سوسیالیستی جهان است.

• این هدف تعیین کننده جهان بینی، تئوری فلسفی و متد مارکسیسم ـ لنینیسم را تعیین می کند.

• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی از این نقطه نظر نیز تداوم پیگیر تفکر فلسفی و تئوریکی ـ اجتماعی قرن های ماقبل است.

• زیرا کلیه فلسفه های بزرگ عصر جدید ـ بویژه فلسفه روشنگری فرانسه و فلسفه کلاسیک آلمان ـ بطور اوبژکتیف بمثابه فلسفه انقلابی، بمثابه راهگشای ایدئولوژیکی انقلاب بورژوائی عمل کرده اند.

• «همانطور که در فرانسه در قرن هجدهم، به همانسان نیز در آلمان در قرن نوزدهم، انقلاب فلسفی فروپاشی سیاسی را به راه انداخت.»، انگلس می گوید.


• تفاوت عظیم فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی با فلسفه های پیشین نیز درست در همین جا ست.

• قبل از مارکس، کسی به معنی انقلاب اجتماعی، بمثابه یک پدیده توسعه تاریخی واقف نبوده است.


ویلهلم کریستیان وایت لینگ (1808 ـ 1871)
از سوسیالیست های آغازین آلمانی با باورهای مسیحی
اولین تئوریسین آلمانی کمونیسم
پیگرد در آلمان و تبعید در فرانسه و انگلستان
از همفکران بابوف
مؤسس انجمن دادگران (1839)
که تحت تأثیر مارکس و انگلس به انجمن کمونیست ها تغییر نام داد
آثار:
بشریت (چگونه است و چگونه باید باشد!) (1838 ـ 1839)
ضامن های هماهنگی و آزادی (1842)
نجات معصیتکاران تهیدست (1845)
فراخوان مردان کار و حرمان (نامه ها) (1847)

• انقلاب اجتماعی در ایدئولوژی انقلاب سیاسی در فرانسه، در فلسفه کلاسیک آلمان (قبل از همه بوسیله فیشته و هگل) و در سیستم های پرولتری ـ اوتوپیکی مثلا وایت لینگ بطور تئوریکی بازتاب می یابد.

• تنها بوسیله فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، بمثابه فلسفه ماتریالیستی همه جانبه و ببرکت مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و حزب آن است که ماهیت، اهمیت و معنای تاریخی انقلابات اجتماعی روشن می شود و ضروت اجتماعی انقلاب سوسیالیستی به اثبات می رسد.


• هدف بنیادی از تشکیل فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، بمثابه فلسفه انقلاب آگاهانه سوسیالیستی امروز گسترش چشمگیری یافته است.

• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، امروز جهان بینی، تئوری و متدیک فلسفی انقلابی دوران گذار جهانشمول از سرمایه داری به سوسیالیسم را تشکیل می دهد.

• انقلاب اجتماعی عبارت است از تحول بنیادی جامعه:

1

• تحولی که در آن، حاکمیت طبقه ای بوسیله حاکمیت طبقه ای دیگر جایگزین می گردد.

2

• تحولی که در دگرگونی های بنیادی در ساختار اجتماعی جامعه در جهت توسعه اجتماعی بالنده ضرور به پیش می تازد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر