۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

رفتار (1)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس (1912 ـ 1974)
استاد دانشگاه، فیلسوف و شطرنجباز آلمانی
عضور حزب کمونیست آلمان
دو سال زندان نورنبرگ و سه سال اردوگاه داخائو
رئیس بخش فلسفه در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک
متخصص سیبرنتیک

رفتار
پروفسور گئورگ کلاوس
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

• مفهوم رفتار در رشته های مختلف علوم مضامین معنوی مختلفی دارد که برای فلسفه به انحای مختلفی کسب اهمیت می کنند:

1
مفهوم سیستمتئوریکی ـ سیبرنتیکی رفتار

• در سیستمتئوری سیبرنتیکی رفتار هر سیستم (سیستم فنی، غیرارگانیکی، ارگانیکی و یا اجتماعی) عبارت است از مجموعه حالات سیستم که پشت سر همدیگر پدید می آیند.

• فقط سیستم های مادی پویا هستند که می توانند رفتار از خود نشان دهند و نه سیستم های فکری، علامتی و غیره.


• رفتار سیستم بطورآماری بوسیله عوامل زیر مشروط می شود:


1

• بوسیله ساختاردرونی سیستم


2

• بوسیله فونکسیونی که توسط این سیستم تحقق یافته است.

3

• بوسیله تأثیرات خارجی (اختلالات) که بر سیستم اعمال می شوند و بطور کلی خصلت تصادفی دارند.

رفتار هر سیستم را اصولا می توان بطرز ریاضی فرمولبندی کرد و نشان داد.
• برای این کار باید روابط مربوطه بمثابه حالات متوالی و عملیات مربوطه که مثلا حالت (a) را به حالت (b) مبدل می سازند، مورد بررسی قرار گیرند.

• اگر مجموعه حالات گذار مثلا از حالت (a) به حالت (b) و از حالت (b) به حالت (c) و الی آخر معلوم باشند، می توان با تبدل زیرین شیوه رفتار سیستم را بطرز ریاضی دقیقا نشان داد:

T = abcd  bdac
T = Transformation

• الفبای ردیف اول نشاندهنده حالات آغازین اند.
• الفبای ردیف دوم نشاندهنده حالات متعاقب مورد نظرند.

• تبدل حالات حتما نباید واضح و روشن باشد.

• متعاقب حالت (a) حتما نیابد حالت (b) بیاید، بنا بر وضع و حال موجود می تواند حالت (c) پدید آید.

• حالات متعاقب ممکنه را می توان بشرح زیر نشان داد:


T :
b  a  c
a  b  d
a  c  b
b  d  c

تبدل های متنوع به پیدایش رفتاری مشروط اند که منشاء تصادفی دارد.
• چنین تبدل های متنوعی حاکی از دیالک تیک ضرورت و تصادف اند.

• مراجعه کنید به سیری در شعری از محمد رضا راثی پور

• نشان دادن شیوه های رفتار بطرز ریاضی، هم در مورد سیستم های پیوسته (لاینقطع) و هم در مورد سیستم های گسسته امکان پذیر است، که ضمنا بوسیله سیستم های گسسته می توان تا حدودی به سیستم های پیوسته نزدیک شد.
• در این چنین نمودارهای ریاضی علل رفتار مورد توجه قرار نمی گیرند:
• این نوعی انتزاع است که انجامش در خیلی ازموارد مجاز است.

• این امر برای پیوند دادن رفتار (واقعی و ممکن) یک سیستم با رفتار سیستم دیگر در بسیاری از موارد کفایت خواهد کرد.
• البته این بدان معنی نیست که رفتاری بدون علل داخلی و خارجی (مادی) وجود دارد.

• پیش شرط این عمل انتزاع، دادن پاسخ (چه بسا مسکوت) به مسئله اساسی فلسفه است.


• مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه

• بنا بر نحوه و نوع پاسخ به مسئله اساسی فلسفه تجزیه و تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی رفتار از تجزیه و تحلیل ایدئالیستی ـ ذهنی و یا رفتارگرایانه رفتار متمایز می شود.


• پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه تنها پاسخ علمی و درست است.
• این امر در رابطه با تجزیه و تحلیل رفتار ـ در وهله اول ـ به معنی برسمیت شناختن وجود جهان خارجی عینی ـ واقعی است که بر ما تأثیر می گذارد و موجب پیدایش ادراکات حسی ما می شود.

• اشیاء، چیزها، پدیده ها و روندهای این جهان خارجی عینی ـ واقعی از نحوه و نوع تأثیرشان بر یکدیگر و بر انسان ها شناخته می شوند و بویژه از طریق تأثیرگذاری هدفگرایانه و مبتنی بر برنامه انسان ها بر این چیزها به قصد تغییر آنها.

• بدین طریق است که تجزیه و تحلیل مداوم رفتار امکان پذیر می گردد.

• مراجعه کنید به متد جعبه سیاه

• سیبرنتیک به بررسی رفتار و شیوه های رفتار سیستم ها می پردازد.

• سیبرنتیک اما کشف علل این رفتار را هدف اصلی خود قرار نمی دهد.
• این امر اما در صورت عدم وقوف به ماتریالیسم دیالک تیکی راه را برای انحراف رفتارگرایانه هموار می سازد.

• خطر افتادن به منجلاب رفتارگرائی زمانی وجود دارد که ما از یاد ببریم که از علل رفتار انتزاع به عمل آمده است، یعنی علل رفتار مورد صرفنظر قرار گرفته اند.


• تجزیه و تحلیل رفتار بویژه از آن جهت مهم است که چیزها، بویژه چیزهائی که مصنوع انسانند (مثلا دستگاه ها، ماشین ها، ابزار و آلات و غیره) با رفتار خود به جامعه خدمت می رسانند.

• و لذا مسئله، مواد مشخص و ساختارهای مشخص نیست، که رفتار معینی را از خود نشان می دهند، بلکه مسئله بیشتر خود رفتار است.


• اگرچه رفتارهمواره با ساختارهای مادی معینی در پیوند قرار دارد، اما ساختار بوسیله رفتار بطور صریح و روشن تعیین نمی شود.


• یکی از ریشه های ادعای پوزیتیویستی و رفتارگرائی مبنی بر این که چیزها را می توان در شیوه های رفتارشان خلاصه کرد، عبارت است از مطلق کردن جنبه رفتار.


• موضعگیری متدی رفتارگرائی بر این نظریه استوار است که گویا می توان بکمک نتایج حاصل از اندازه گیری مستقیم که ادراکات حسی ما در اختیارما می گذارند، آغاز به کار کرد و به تئوری ها رسید.


• نشان دادن رفتار بطرز ریاضی اما نمی تواند تنها به جمع بندی داده های (داتاهای) مشاهده اکتفا کند.

• این امر به معنی انکار ماهیت چیزها و خلاصه کردن آنها در پدیده ها (یعنی در مظاهر چیزها) خواهد بود.
• زیرا در جدول های مشاهده (آزمایش) فقط موارد واقعی می توانند درج شوند، در حالی که هر سیستم علاوه بر موارد واقعی دارای انبوهی از امکانات است.

• مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و واقعیت.

• اگر ما قادر به ارزیابی این شیوه های رفتاری ممکن (نحوه تبدل حالات سیستم) نباشیم، نخواهیم توانست برخی از پارامترها را بطرزمطلوبی تحت تأثیر قرار دهیم.
• یعنی نخواهیم توانست شناخت رفتار و شناخت شیوه های رفتار سیستم ها را در پراتیک مورد استفاده قرار دهیم.

• این امراما بمعنی فروشدن عارفانه در خویش و خودداری از تغییر آگاهانه واقعیت خواهد بود.


• پراتیک هم وسیله کشف عللی است که به رفتار مربوطه سیستم منجر می شوند و هم بنیان آنها ست.

• ما همواره ابزارها و دستگاه هایی را مورد استفاده قرار می دهیم که فقط رفتار و حتی الامکان شیوه رفتارشان را می شناسیم، اما ساختار درونی آنها و عللی که منجر به این رفتارها می شوند، برای ما نامعلوم می مانند.


• این امر در تقسیم کار اجتماعی که روز به روز پر دامنه تر و وسیعتر می شود، اجتناب ناپذیر است.


• گرایش دیگری هم در این رابطه وجود دارد و آن عبارت است از حلاجی فلسفی قانونمندی های بسیار عام رفتار که بوسیله سیبرنتیک و رفتارپژوهی کشف می شوند و ادغام آنها در سیستم کلی فلسفه و جهان بینی.


چنین پیوندی میان فلسفه علمی و رفتارپژوهی راه را برای تحریف پوزیتیویستی و رفتارشناسانه مفهوم رفتار مسدود خواهد کرد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر