۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

شرایط حیات مادی جامعه

ما قبل از آغاز به بحث پیرامون کشف بزرگ مارکس، یعنی «درک ماتریالیستی تاریخ»،
مقولات معینی را طی سلسله مقالاتی توضیح می دهیم.
مقوله «شرایط حیات مادی جامعه» نخستین آنها ست.
بعد به توضیح تئوری های امپریالیستی خواهیم پرداخت که به قصد تخریب

این شناخت افزار بی بدیل اختراع شده اند:
آنتروپولوژی فلسفی
سوسیال ـ داروینیسم
تئوری نژادی
مکتب جغرافیائی
ژئوپولیتیک
تئوری های جمعیت.

شرایط حیات مادی جامعه
گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

• شرایط حیات مادی جامعه ـ بمثابه یک سیستم واحد ـ شالوده کل حیات اجتماعی را تشکیل می دهد.
• شرایط حیات مادی جامعه توسعه اجتماعی را، یعنی تاریخ بشری را امکان پذیر می سازد و تعیین می کند.
• شرایط حیات مادی جامعه را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

شرط اول
وجود انسان

• «اولین پیش شرط کل تاریخ بشری ـ طبیعتا ـ وجود افراد زنده انسانی است.
• اولین مسئله عبارت است از تعیین سازمان جسمانی این افراد و رابطه آنها با بقیه طبیعت.»
• انسان به عنوان موجودی طبیعی مجهز به قوای طبیعی در برابر طبیعت قد علم می کند و ماهیچه ها، بازوها، پاها ودست های خود را ـ تحت کنترل شعور خویش ـ به حرکت در می آورد.
• پیوند ژنتیک انسان هوموساپیین با نیای حیوانی خویش دیری است که به اثبات رسیده است.

شرط دوم
طبیعت خارجی

• طبیعت خارجی که عنوان جمعبندی شده «محیط جغرافیائی» به خود گرفته است، شامل آب و هوا، نوع زمین، حاصلخیزی زمین، ذخایر زیر زمینی، منابع آب، منابع طبیعی انرژی، جانوران و گیاهان موجود در آن می شود.
• مارکس شرایط طبیعی خارجی حیات اجتماعی را بلحاظ اقتصادی به دو دسته تقسیم می کند:
• ثروت طبیعی مربوط به مواد غذائی و
• ثروت طبیعی مربوط به وسایل کار.

• ثروت طبیعی مربوط به مواد غذائی ازعوامل زیرین تشکیل می شود :
• حاصلخیزی زمین، حیوانات وحشی (شکار)، آب های قابل ماهیگیری، میوه جات و مواد غذائی دیگر که در طبیعت یافت می شوند.
• ثروت طبیعی مربوط به وسایل کار ازعوامل زیرین تشکیل می شود :
• سنگها، چوبها، رودخانه های قابل کشتیرانی، آبشارها، باد و قبل از همه، مواد اولیه (خام) برای تولید وسایل کار:
• چوب، املاح فلزات، ذغال، نفت و غیره.
*****
• منظور از شرایط حیات طبیعی جامعه عبارت از موادی است که انسان در طبیعت می یابد، بدون این که خود آنها را تولید کرده باشد.
• ما هرچه در تاریخ عقب تر می رویم، به همان اندازه وابستگی انسان به طبیعت خارج و مواد غذائی مربوط به ثروت طبیعی بیشتر می شود.
• انسان با توسعه نیروهای مولده، خود را بتدریج از سیطره شرایط طبیعی آزاد می سازد.
• ثروت طبیعی مربوط به وسایل کار نقش تعیین کننده ای در تسلط انسان برطبیعت بازی کرده است، بی آنکه انسان بتواند پیوند خود را با طبیعت بگسلد.
• انسان باید همواره روی عوامل طبیعی حساب کند و از قوانین طبیعی تبعیت نماید.
• وحدت انسان با طبیعت شرط ضرور حیات مادی جامعه است.
• وحدت انسان با طبیعت با رشد نیروهای مولده، توسعه و تحول می یابد.

شرط سوم
تراکم و رشد جمعیت

• «افراد انسانی در جامعه تولید می کنند.
• از این رو، تولید بطور اجتماعی (اجتماعا) معین گشته ی افراد ـ طبیعتا ـ نقطه آغازین است.
• شکارچیان و ماهیگیران منفرد که گاهی شکار می کنند و گه ماهی می گیرند و به نظر آدام اسمیت و ریکاردو اساس جامعه را تشکیل می دهند، محصول خیالبافی های بی پایه قرن هجدهم بوده اند و بس.»

• انسان ها همواره بصورت گروهی در گله ها، همبودهای اجتماعی، طوایف، قبایل، اقوام و ملل زندگی کرده اند.
• تعداد افراد آنها همواره متفاوت بوده و از رشد معینی بر خوردار بوده است.
• تولید و باز تولید حیات انسانی و اجتماعی نه تنها شامل تولید مواد غذائی و وسایل کار، بلکه علاوه بر آن شامل تولید مثل و ادامه نسل نیز می شود.
• افزایش جمعیت اهمیت بسزائی داشته است.
• «زیرا افزایش جمعیت موجب توسعه نیروی مولد کار می شود، تقسیم کار و ترکیب کار بیشتری را امکان پذیر می سازد.»

• درجه تأثیر تراکم و افزایش جمعیت در بالا رفتن میزان واقعی تولید، همواره به چند و چون نیروهای مولده و مناسبات تولیدی موجود در جامعه وابسته است.

• «تراکم جمعیت از این رو امری نسبی است.
• یک کشور بلحاظ جمعیت نامتراکم با وسایل ارتباط جمعی پیشرفته دارای تراکم جمعیتی بیشتری است، تا کشوری پرجمعیت با وسایل ارتباط جمعی عقب مانده.
• برای مثال تراکم جمعیتی دولتهای امریکای شمالی از تراکم جمعیتی هندوستان بیشتر است.»

توضیح بورژوائی جامعه و انسان بر مبنای شرایط طبیعی

• اگرچه هیچ تئوری اجتماعی و انسانی قادر به نادیده گرفتن شرایط طبیعی حیات اجتماعی نیست، ولی هرگز نمی توان تنها بر مبنای شرایط طبیعی، انسان، جامعه و تاریخ را درک کرد و توضیح داد.
• در فلسفه تاریخ و جامعه شناسی بارها تلاش به عمل آمده تا برمبنای شرایط طبیعی، ماهیت انسان و جامعه توضیح داده شود:

1
آنتروپولوژی فلسفی

• در آنتروپولوژی فلسفی ویژگی ها و نیازهای انسانی به مثابه ویژگی ها و نیازهای طبیعی درنظر گرفته می شوند و نه به مثابه ویژگی ها و نیازهای تاریخی.
• (مراجعه کنید به آنتروپولوژی)

2
سوسیال ـ داروینیسم

• در سوسیال ـ داروینیسم پدیده های بیولوژیکی جهان جانوران با تفسیر یکجانبه بر انسان و جامعه بشری انتقال داده می شوند.
• (مراجعه کنید به سوسیال ـ داروینیسم)

3
تئوری نژادی
• در تئوری نژادی ـ بمثابه ارتجاعی ترین گرایش ـ به ارزیابی انسان و جامعه بر مبنای خواص طبیعی ـ بیولوژیکی پرداخته می شود.
• (مراجعه کنید به تئوری نژادی)

4
مکتب جغرافیائی

• در مکتب جغرافیائی شرایط طبیعی خارجی تا درجه شرایط تعیین کننده توسعه اجتماعی ارتقا داده می شوند.
• (مراجعه کنید به مکتب جغرافیائی)

5
ژئوپولیتیک

• در ژئوپولیتیک ـ حتی ـ مسئولیت سیاست گسترش طلبانه امپریالیستی به گردن عوامل جغرافیائی انداخته می شود.
• (مراجعه کنید به ژئوپولیتیک)

6
تئوری های جمعیت

• در تئوری های جمعیت انسان و جامعه بنا بر تراکم و افزایش جمعیت توضیح داده می شود.
• (مراجعه کنید به آموزش جمعیت)

*****
• همه این نظریات، اقدامات و تشبثات یاوه و بی پایه بودن خود را نشان داده اند.
• ماتریالیسم تاریخی جایگاه و نقش شرایط طبیعی حیات جامعه را نشان داده و ثابت کرده است که خودویژگی حیات اجتماعی را نمی توان در شرایط طبیعی جستجو کرد.

• به قول مارکس، «انسان را می توانید بنا بر شعور، بنا بر مذهب، بنا بر هر چه که دلتان می خواهد، از حیوان متمایز کنید.
• خود انسان ها نیز به محض اینکه شروع به تولید مواد غذائی می کنند، به تمایز خود از جانوران آغاز می کنند و این گام آنها بوسیله سازمان جسمی آنها مشروط می شود.
• انسانها با تولید مواد غذائی خود ـ بطور غیر مستقیم ـ حیات مادی خود را تولید می کنند.»

شرط چهارم
شیوه تولید نعمات مادی


• شیوه تولید نعمات مادی شرط تعیین کننده حیات مادی جامعه بشری است.
• شیوه تولید نعمات مادی کلیه عوامل دیگر را به صورت سیستم واحدی در می آورد و اهمیت هر کدام از آنها را نشان می دهد.
• انسان ـ بر خلاف جانوران ـ با اعضای طبیعی خود بطور مستقیم و بی واسطه بر محیط پیرامون خود تأثیر نمی گذارد و هر آنچه را که در طبیعت می یابد، بطور ساده بر نمی دارد و مصرف نمی کند.
• «انسان خواص مکانیکی، فیزیکی و شیمیائی چیزها را به عنوان وسیله ای برای تأثیرگذاری هدفمند بر چیزهای دیگر مورد استفاده قرار می دهد.
• چیزهائی که کارگر به طور مستقیم تحت سلطه خود در می آورد، نه موضوع کار، بلکه وسایل کار هستند.»

• انسانها با تولید وسایل کار و با استفاده از آنها، نیروهای مولده خود را توسعه می دهند و در انطباق با آنها و در وابستگی به آنها مناسبات تولیدی خود را گسترش می دهند.
• شیوه تولید نعمات مادی بمثابه وحدت نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ـ درتحلیل نهائی ـ عامل تعیین کننده روند حیات اجتماعی، سیاسی و معنوی انسانها ست.
• شیوه تولید نعمات مادی شرط تعیین کننده حیات مادی جامعه بشری است و بر مبنای آن است که می توان انسان و جامعه را توضیح داد، درک و تفهیم کرد.

• مراجعه کنید به ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، شیوه تولید، وجود اجتماعی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر