۱۳۹۷ آبان ۱۲, شنبه

زبان فارسی و ناهنجاری های جدیدش (۴۵ )


 
مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین

دو جریان حاکم
ادامه

۱
تکامل فقه در سایه حکومت الهی
ما برای آشنایی با این مفهوم جریان دوم روحانیت حاکم
و
مفاهیم بعدی
مطلبی
را
که
تحت عنوان «فقه حکومتی.
 نرم‏ افزار نهایی (؟) مدیریت جامعه در فرایند تکاملی انقلاب اسلامی»
منتشر شده، مورد بررسی قرار می دهیم:
 
با توجه به فرایند تکاملی انقلاب اسلامی 
و 
تغییر شرایط، امکانات و نیازهای انقلاب در فرایند تکاملی خود،
 فقه 
به عنوان نرم افزار مدیریتی انقلاب
 نیز 
 سیری تکاملی 
داشته است.  

فقه
در این سرتیتر مطلب
از
عرصه عقیدتی
پا فراتر می نهد
و
فونکسیون دیگری به عهده می گیرد:
 
فقه
به
نرم افزار اداره جامعه
استحاله می یابد.
 
بدین طریق
روحانیت شپشو
به عوض پاسخگویی به شکیات دهاتی های هپیلی هپو
مدیریت جامعه 
را 
به عهده می گیرند.
 
هرچه 
مردم
به حکومت روحانیت بیشتر خو می کنند و تن در می دهند،
فقه
هم
به همان اندازه «تکامل» می یابد.
 
حالا
باید خری با خورجینی از خیال آورد
و
منظور اجامر از تکامل فقه را دریافت.
 
واژه های به خدمت گرفته شده در این سرتیتر مطلب
همه
از دم غیر فقهی اند:
 
  فرایند 
تکامل
 انقلاب 
  شرایط
 امکانات 
 نرم افزار 
مدیریت 
 
بعید است
که
آخوندی
قادر به تعریف این مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی باشد.
 
تسخیر مالکیت بر اساسی ترین وسایل تولید
  فقه و فقها
را
سکسی کرده است
و
روشنفکریت کثافت جامعه
یکشبه مذهبی شده است 
و
همه استعدادهای خود
را
وقف تقویت فقه و فقها کرده است.
 
۲
درباره نسبت فقه، اجتماع و مدیریت جامعه، 
دیدگاه های مختلفی وجود دارد:
 
صحبت از رابطه فقه، اجتماع و مدیریت جامعه است.
 
اجتماع یعنی همبود.
 
همبود مثلا شیعیان 
اجتماع
نامیده می شود.
 
مسیحیت
هم
کماکان
از همبود مسیحیان دم می زند.
 
مهاجرین و انصار
را
می توان اولین همبود اسلامی تصور و تصویر کرد.
 
جامعه
مفهومی وسیعتر از همبود مذهبی است و شامل حال بقیه اعضای جامعه هم می شود.
 
ولی
هنوز معلوم نیست که مؤلف این مطلب
از
مفاهیم مستعمل 
تعریف روشنی داشته باشد.
 
به هر حال
راجع به رابطه فقه و اجتماع و اداره جامعه
نظرات متفاوتی وجود دارد:
 
۳
 برخی میان این دو هیچ نسبتی نمی بینند. 
 
حالا
معلوم می شود
که 
ما
نه، با سه مفهوم، بلکه با دو مفهوم سر و کار داشته ایم.
 
یعنی
اجتماع = جامعه
نسبت فقه، اجتماع و مدیریت جامعه = رابطه فقه و اداره جامعه
 
دیدگاه اول
میان فقه و اداره جامعه
هیچ رابطه ای نمی بیند.
 
نماینده این دیدگاه،
طرفدار جدایی دین از سیاست است.
 
۴
گروهی قائل به نسبت حداقلی میان آن دو هستند.
 
دیدگاه دوم
اندکی رابطه میان آندو می بیند.
 
هن و هن و من و من
به همین می گویند:
چنان سخن گویی که فرقی با عرعر نداشته باشد.
 
۵
گروهی نیز فقه را شرط اساسی مدیریت جامعه و حکومت دینی قلمداد می کنند. 
 
دیدگاه سوم
اداره جامعه
را
نمی تواند بدون فقه تصور کند.
 
مغلطه اینجا ست
که
مرز میان اداره جامعه و حکومت دینی
سیال می شود
تا
ضرورت بی چون و چرای فقه مقبول افتد.
 
این گروه سوم
خود متشکل از زیرگروه های متعددی است:
 
الف
در گروه سوم، 
برخی معتقد به مدیریت جامعه با فقه موجود هستند.
 
این زیرگروه طرفدار اداره جامعه با فقه سنتی و ایستا ست.
 
ب
دسته ای دیگر، 
فقه پویا 
را 
نرم افزار مدیریت جامعه می پندارد.
 
این زیرگروه طرفدار جایگزینی فقه سنتی با فقه پویا ست.
 
منظور از فقه پویا چیست؟
 
پ
گروه سوم،
 معتقدند که نرم افزار مدیریت جامعه، 
فقه حکومتی است.
 
زیرگروه سوم
برای فقه به عنوان نرم افزار اداره جامعه
نام دیگری عرضه می دارد، بی آنکه به ایساتی و پویایی کذایی آن
تره خرد کند.
 
۶
طبقه بندی بند تنبانی
به همین می گویند.
 
۷
این مقاله
 در
 گام نخست، 
با نقد دیدگاه های سلبی و حداقلی، 
به اثبات دیدگاه حداکثری پرداخته است.
 
مؤلف این مطلب
دیدگاه های سلبی و حداقلی
را
رد خواهد کرد
و
دیدگاه حداکثری
را
اثبات.
 
زنده باد زورگرایی
مرگ بر حقیقت گرایی.
 
حق با کسی است
که
زور بیشتر دارد
و
نه
حقانیت.
 
اوپورتونیسم طویله ای از سر تا پا.
 
ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر