سید جواد طباطبایی
(۱۹۴۵)
استاد و پژوهشگر
ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست
عضو سابق هیئت علمی و
معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
از سال
۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش»
در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
تحصیلکرده
در
دانشگاه پانتئون- سوربن، دانشگاه تهران
دانشگاه پانتئون- سوربن، دانشگاه تهران
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
بنا بر این
مردم سالاری نقیض ترین ترجمه ای بوده که به دو دلیل توسط آریانپور انجام گرفته است.
اولین دلیلش
این بود
که
مارکسیست مبتذلی بود
که
تصورش از دموکراسی
در بهترین حالت
تعریف مارکس از سوسیالیسم
بود
که میگفت،
دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا.
اولا
مترجم
بی اعتنا به اینکه مارکسیست باشد و یا نباشد،
به
ترجمه کلمه می پردازد.
آریانپور و هزاران نفر دیگر هم همین کار را کرده اند:
دمو یعنی مردم
کراسی یعنی حکومت
در نتیجه، دموکراسی یعنی حکومت مردم و یا مردم سالاری
ترجمه واژه ها که دلبخواهی نیست.
اما
چرا آریانپور به واژه مردم سالاری رسیده است
و
نه
مثلا
به واژه مردم فرمایی؟
در جواب به این سؤال
دلیل بطلان ادعای بند تنبانی سید جواد جمارانی هم نهفته است.
۲
آرخِین، سالاری کردن است،
یعنی تسلط، برتری و تفوق یک شخص یا چند شخص یا همه ی افراد
فرقی نمی کند.
بنا بر این
سالاری اولین چیزی است که دموکراسی (را) نفی می کند.
دهها هزار سال
قبل از خروج بشریت از بهشت (فرماسیون اقتصادی کمون اولیه) و ورود به دوزخ (فرماسیون اقتصادی برده داری)
مادر سالاری و بعد، پدرسالاری
برقرار بوده است.
آریانپور
بیشک
با توجه به همین حقیقت امر تاریخی
دموکراسی
را
به
مردم سالاری
ترجمه کرده است.
بهتر هم همین بوده است.
خیلی ها
از فرط خریت و یا لاشخوریت
ماتریارشی و پاتریارشی
را
به زن سالاری و مرد سالاری
ترجمه و تحریف کرده اند و می کنند.
ظاهرا
فرقی بین زن و مادر و بین مرد و پدر
وجود ندارد.
ولی
فقط
ظاهرا
فرقی وجود ندارد.
تفاوت مادر با زن و پدر با مرد
از زمین تا آسمان است.
تازه
مفاهیم زنیت و مردیت
قابل بحث اند.
مراجعه کنید
به
قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
راجع به آنتروپولوژی منفی روابط عاشقانه
۳
بنا بر این
سالاری
اولین چیزی است
که
دموکراسی
(را)
نفی می کند.
تحریف بند تنبانی ـ بند کلماتی
اکنون
شیاد
را
به
دام
می اندازد.
به
دامی
که
خود
به دست خود
نهاده است.
معلوم نیست
که
در
طویله جماران
شیاد
چگونه
استاد
می شود
و
به
خرپروری کمر برمی بندد.
سالاریت
یعنی
اوتوریته.
اوتوریته
مفهومی سوسیولوژیکی است.
سالاری
فی نفسه
نمی تواند نافی دموکراسی باشد و نافی دموکراسی هم نیست.
تعیین کننده
ایکس
در
ایکس سالاری است.
به همین دلیل
بین آخوندسالاری و توده سالاری
تضاد آشتی ناپذیری
وجود دارد.
هیتلر و پینوچه و صدام و خمینی و خامنه ای جلاد
کجا
کاسترو و چگوارا و لنین و هوشی مین
کجا؟
۴
بنا بر این
سالاری
اولین چیزی است
که
دموکراسی
(را)
نفی می کند.
فازهای (مراحل) مادر سالاری و بعد، پدرسالاری
در
فرماسیون اقتصادی کمون اولیه
بیانگر کیفیت و ماهیت طراز دیگری از اوتوریته است.
سالاریت مادر و پدر،
سالاریتی طبیعی، خانوادگی، حمایتی و همبودین است.
مادر و پدر
در مقام سالاریت
سودای برخورداری از حاصل زحمت فرزندان خود را در سر ندارند.
سالاریت مادر و بعد پدر
در پیوند تنگاتنگی با تولید مایحتاج حیانی همبود تعیین می شود
و
نه
با غصب وسایل تولید توده و از آن خود کردن آنها توسط قلدری.
مادر سالاری و بعد، پدرسالاری
نه
نافی دموکراسی در کمون اولیه
بلکه فرمی از دموکراسی است.
حتی
حامی دموکراسی است و نه نافی آن.
هر گردی
گردو نیست.
هر
اوتوریته ای استثمارگر نیست.
هر سالاریتی به معنی سلطه نیست.
به معنی ستمگری نیست.
مادر سالاری و بعد، پدرسالاری
ماهیتا
سرشته به همبستگی اعضای همبود است.
نوعی
تقسیم اجتماعی کار است.
هر کس
در
هیرارشی (نردبام سلسله مراتبی) جامعه
بسته به لیاقت های مادی و فکری و روحی و هنری اش
فونکسیونی
به عهده می گیرد،
بی آنکه یکی برتر از دیگری باشد.
برابری اعضای همبود
به جای خود می ماند.
ولی
تقسیم انضباط مند کار جامه عمل می پوشد.
در غیر این صورت
روند و روال تولید مایحتاج حیاتی مختل می شود و همبود نابود می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر