۱۳۹۶ دی ۲۷, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۷۳)

جمعبندی
 از
مسعود بهبودی
 
 
افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند بجا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نایند دگر
خیام

معنی تحت اللفظی:
کسب و کار افلاک افزودن بر غم آدم ها ست.
افلاک
اگر نستانند
چیزی به کسی نمی دهند
کسانی که هنوز زاده نشده اند، اگر بدانند که ما از دهر چه می کشیم
زاده نمی شوند.

۱
شاعر شعر و یا صاحب هر نظر
مهم نیست.

۲
مهم
خود شعر و خود نظر است.

۳
این رباعی از سر تا پا ضد عقلی است و ضد واقعی است.
یعنی هم ایرئال است و هم ایراسیونال

۴
افلاک
خرافه ای از عهد عتیق است.

۵
آیندگان
ضمنا
به اختیار زاده نمی شوند تا اگر بدانند ما چه می کشیم در بطن مامان شان بمانند و هم خودشان بمیرند و هم مامان شان

۶
گاهی حتی مولدین مثل (مادر و پدر)
در تشکیل نطفه ما
صاحب اختیار نیستند.
چه رسد به اینکه نوزادی بخواهد بیاید و یا نیاید

۶
شعر وسیله ای برای خر کردن خلایق است
 
تأملی بر بیت شعری از حریف
 
معنی تحت اللفظی:
زیر علامت سؤال قرار دادن هر چیز
بدون در اختیار داشتن جواب روشن
بی فایده است.

۱
طرح سؤال
(زیر علامت سؤال قرار دادن چیزی)
چه بسا
دشوارتر از ارائه راه حل به مسئله مطروحه است.

۲
طرح سؤال
(زیر علامت سؤال قرار دادن چیزی)
فراست و ذکاوت و جسارت خارق العاده ای می طلبد.

۳
مثال:
در کره زمین بدون صرف انرزی و نیروی کلان نمی توان در هوا شناور شد.

۴
طرح چرایی این مسئله فراست و ذکاوت درخور می طلبد.

۵
به همین دلیل
دهها هزار سال می گذرد و کسی سؤال مربوط به این روند و روال را طرح نمی کند.

۶
به همین دلیل کسی هم تا دیر زمانی نمی داند که
در روی زمین
بر شانه ی هر چه که از جماد تا نبات و جانور هست
فشار عظیمی به میزان یک بار
وارد می شود.

۷
مثال دیگر
همه می بینند که تیر و گلوله و سنگپاره پرتاب شده به زمین برمی گردد.
سیب و انار و غیره
از
درخت به زمین می افتد.

۸
نیوتون علیه السلام
برای اولین بار این افتاددن سیب به زمین را زیر علامت سؤال قرار می دهد
تا
بعد
به مشقت آزمون ها و آزمایش های متنوع
«پاسخ سره» (راه حل روشن) به سؤال و مسئله پیدا کند.

۹
طرح سؤال
ضمنا
می تواند همنوعان آدمی را به تفکر و تأمل برانگیزد و پاسخ های متفاوت در پی آورد.

۱۰
مارکس صلواة الله علیه
کشفی در این زمینه دارد:
پیش شرط طرح مسئله
فراهم آمدن شرایط عینی لازم برای حل مسئله است

یادش به یاد باد.

۱۱
گاهی میان طرح مسئله و حل مسئله فاصله زیادی هست
سؤال نسل قدیم را گاهی نسل جدید پاسخ می دهد.

۱۲
ولی طرح سؤال
گام تعیین کننده ای در این دیالک تیک طرح و حل است.

۱۳
چون
پیش شرط جست و جوی راه حل برای مسئله ای
طرح پیشاپیش آن مسئله است.

۱۴
برای سؤالی که طرح نشده باشد
جوابی نمی توان پیدا کرد.
ممنون از هماندیشی در این برهوت سکوت

۱
بحث بر روی این بیت شعر است.

۲
معنی تحت اللفظی
یعنی استخراج معنا از خود متن است.

زیر علامت سؤال قرار دادن همه چیز
اگر در سر سودای دادن و یا دریافت کردن پاسخ صریح نباشد، بیهوده است.

۳
حالا بنا بر مثال مشخص شما
به جای همه چیز، مارکسیسم را بگذاریم.

۵
به نظر ما (اختلاف نظر شما با ما در این بیت)
انتقاد از از مارکسیسم
حتی اگر انتقاد ضدعلمی، مغرضانه، خصمانه باشد
در تحلیل نهایی برای ما مفید و مثبت است.

۶
ما انتقاد خرکی از مارکسیسم را بر قبول الکی آن ترجیح می دهیم.

۷
چون
از انتقاد خرکی از مارکسیسم
می توانیم متا انتقاد کنیم:
یعنی انتقاد خرکی را
می توانیم به تیغ انتقاد عقلی و نظری و تجربی ببندیم و می بندیم.
کسب و کار ما پارس کردن است.

حتما این سؤال مطرح خواهد
که
وقتی حریف گوش شنوا برای متا انتقاد ندارد
برای چی باید به خود زحمت دهیم؟
حرف شما هم همین است.

۸
به نظر ما
متا انتقاد از هر انتقاد الکی و خرکی و خصمانه
قبل از همه
خود ما را به تفکر برمی انگیزد.

۹
زادگاه اندیشه
میدان همانیدشی است.

۱۰
سکوت
بر خلاف ادعای بعضی ها
سرشار از هیچ چیز نیست.

۱۱
شکست سکوت (کارو شاعر ارمنی) سرشار از زیبایی ها ست.

۱۲
ما
اگر
بسان بقیه
همین بیت شما را لایک زده بودیم و هورا کشیده بودیم
این هماندیشی
اصلا و ابدا
امکان پذیر نمی گشت.

۱۳
یعنی
ما اصلا مغز خواب آلود (حافظ) خود را بیدار نمی کردیم و به زحمت نمی انداختیم.
یعنی پیر می شدیم و خرتر می ماندیم.

۱۴
بهتر از همانیدشی
ره و رسم و آیینی وجود ندارد.

۱۵
حریفی به درستی می گفت:
اگر گاوها و گوساله ها
همانیدشی می کردند،
کشتارگاه ها تعطیل می شدند.

۱۶
هماندیشی
حتما نباید با همنوع حاضر و غایب (مؤلف کتاب و مقاله و شعر و غیره) باشد.

۱۷
خود اندیشی
هم نوعی هماندیشی است.
هر کس با «من» درونی اش می تواند هماندیشی کند و رشد کند.

۱۸
با دوستان مجازی که کسب و کارشان هلهله و هورا ست
اصلا نمی توان هماندیشی کرد.

۱۹
ما سطل ننه ات طلب ها و سر تنت طلب های فحاش را به این دوستان بی بو و بی خاصیت ترجیح می دهیم.

۲۰
مارکس هم همین را گفته است:
بر زمین زدذن حریف
برای دادن امکان خیزش به او
جهت هماویزی دیگر و شدیدتر

۲۱
مارکسیسم
تئوری انتقاد است
بهتر هم همین است.
 
هماندیشی با همنوع دگر اندیشی

شمامی گویید:
انتقاد از مارکسیسم
حتی اگر انتقاد ضدعلمی، مغرضانه، خصمانه باشد
در تحلیل نهایی
برای ما مفید و مثبت است.
اگر گفته ی شما را تعمیم دهیم ، آنچه که همه ی رسانه های گروهی در سرتاسر عالم شبانه روز و بی لحظه ای بی وقفه ،در تحریف واقعیات علمی ، اجتماعی، سیاسی و علوم مارکسیستی انجام می دهند، برای مامفید و مثبت است.
حقیقت آنست که ما امکان دادن خیزش به آن ها جهت هماویزی دیگر و شدیدتر را،
بیش از این نداریم.
مبارزه ،مبارزه ی طبقاتی ست.
مساله ی مرگ و حیات است
.حد اقل مرگ ایدیولوژیکی ما را خواهانند.
در این میانه هیچ تعارفی نمی توانیم داشته باشیم.
مجبوریم با چنگ ودندان مادی و معنوی ، از خود دفاع کنیم تا اگر شد ورق را بر گردانیم.
حریف

باز هم ممنون

۱
در رسانه های طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی (مثلا جمارانی)
اشاره مستقیمی به مارکسیسم نمی شود.
حتی آثار مارکس ترجمه و منتشر شده اند.
کیفیت مبارزه طبقه حاکمه تغییر یافته است.
تبر بر ریشه می زنند:
بشریت را مغز زدایی می کنند تا اصلا نیازی به مبارزه ایده ئولوژیکی نداشته باشند.

۲
مارکسیسم
با توجه به کامنت قبلی شما
حتی
توسط طرفداران دیروزش
به مثابه دکترین مرده و معیوب و منفور و مردود
مسکوت گذاشته می شد.

۳
مارکسیسم
دیگر
مد نیست.

۴
مارکسیسم
دیگر
سکسی نیست تا هر جنده و جاکش و عیاشی خود را طرفدار مارکسیسم جا بزند.

۵
مد
دیری است که پست مدرنیسم است
استروکتورالیسم است
پسیکولوژیسم است
یونگ است و فروید است.

۶
مارکسیسم
دیری است که پهلوان بی حریف است.
تک و تنها ست.
دیگر کسی این پهلوان همیشه برنا را به مصاف نمی طلبد.

۷
ما
(چند سگ در دایرة المعارف روشنگری)
هم
که
پارس می کنیم
شنونده ای نداریم.

۸
از ۸۰ میلیون سکنه ایران
شاید هر روز
آنهم در بهترین حالت
۸۰۰ نفر برای لحظه ای پنبه از گوش بدر کشند و پارسی بشنوند

۹
حریفان ما (مبلغان مارکسیسم)
مشتی فحاش اند
که خاموش باش می دهند
و
نه صاحبنظر و آدم.

۱۰
ظاهرا
از دید شما
مبارزه ایده ئولوژیکی
مثلا تهیه دشوار و ترجمه چندین باره مفاهیم مارکسیستی و انتشار شان برای اجنه و ملائکه
و کاربست حتی المقدور آنها در تحلیل ها
فرمی از مبارزه طبقاتی نیست.

۱۱
لنین
علیه الرحمه
اما
از سه نوع مهم مبارزه طبقاتی نام می برد:
مبارزه ایده ئولوژیکی
اقتصادی
سیاسی

۱۲
ضمنا
لنین
بر آن بوده است و بدرستی بر آن بوده است
که
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی وجود ندارد.

۱۳
شما
هم
صرفنظر از صحت و دقت نظرات تان
مبارزه ایده ئولوژیکی می کنید.

۱۴
باز هم از بحث راجع به بیت شعر شما
خارج نشویم:
در این بیت شعر
هر تفسیری هم که از ان بشود
دعوت به پاسیفیسم (انفعال)، سکوت، پرهیز از مبارزه ایده ئولوژیکی و روشنگری علمی و انقلابی صورت می گیرد.


از آدم تا آدم ـ ماشینی (روبات)

۱
لبخند که کار دلبخواهی نیست.

۲
باید شرایط شادی بخش در بین باشد تا غنچه لبخندی بر لبان کسی بشکفد

۳
آدم که روبات نیست تا بی دلیل
لبخند زند و یا زار زند
 
اندکی اندر باب دیالک تیک دم و عمر (لحظه و روند)

۱
مؤسس تئوری غنیمتدانی دم حکیم عمر خیام است.

۲
این تئوری ماهیتا
تئوری فوق العاده ارتجاعی است.

۳
دلیل ارتجاعی بودن چسبیدن به دم (لحظه) و در بهترین حالت چسبیدن به مضارع
بی اعتنایی به ماضی (گذشته دور و نزدیک، تاریخ) است.

۴
بدون تجزیه و تحلیل ماضی
اما
فقط می توان در مضارع درجا زد و گندید.

۵
برای اینکه مضارع پل پیوند میان ماضی و مستقبل (گذشته و آینده) است.

۶
مضارع برای بررسی ماضی مثبت و منفی
درس عبرت آموزی از آن
و
بنای آینده ای بهتر است.

۷
کسی که در مضارع و بمراتب، بدتر در دم درجا زند و فکر و ذکری جز عیاشی نداشته باشد،
آینده اش
کپیه مضارع می شود.

۸
یعنی چنین کسی اصلا آینده ندارد.

۹
به قول حکیم بریتانیایی
اریش هوبس باوم
چنین خری در مضارع مدام بسر می برد.
 
 
فریب ظواهر قضایا را نباید خورد.

۱
عزاداری عیرانی جماعت
چیزی از جنس جشن است.

۲
عیرانی جماعت
خوشبختی خود را در بدبختی همنوع خود
می جویند و می یابند.

۳
ما آزموده ایم در این عرصه بخت خویش
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر