۱۳۹۶ بهمن ۳, سه‌شنبه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (۱۹) دکتر محمد قراگوزلو


شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند
و
یک نکته پیرامون شعارهای ارتجاعی
محمد قراگوزلو

منبع:
سیات اخبار روز
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!

مستقل و مستغنی از هرگونه آمار تفصیلی
 آن چه در خیابان ها می گذرد 
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است 
که
 از 
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت 
به ستوه آمده اند .
 
این جمله آغازین مؤلف
به چه معنی است؟
 
منظور
از مفهوم مدرن و مد روز نئولیبرالیسم چیست؟
 
۱
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است 
که
 از 
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت 
به ستوه آمده اند .
 
نماینده اصلی و پیگیر لیبرالیسم
بورژوازی آغازین
بوده است.
 
مثلا 
روبسپیر و دیگر پهلوانان انقلابات بورژوایی بوده اند
که
بر 
پرچم خویش
شعار برنامه ای «آزادی ـ برابری - برادری»
 را
نگاشته بودند.
 
لیبرالیسم بورژوایی
پس
از
غلبه قطعی مناسبات تولیدی سرمایه داری بر مناسبات تولیدی فئودالی
و
پس
از
تشکیل و تشدید تضادهای سرمایه داری
و
قرار گرفتن سوبژکت طراز نوین تاریخ در مقابل بورژوازی
از
سویی
و
پس 
از 
اشغال کشورهای دیگر به قصد استعمار و غارت ثروت ملل دیگر
اعتبار خود
را
از دست داد
و
چیزی جز پوسته ای توخالی 
ار
آن 
باقی نماند.
 
از
این
به 
بعد
پرچم لیبرالیسم
را
پرولتاریا
بر
شانه های مجروح خویش حمل کرده است
که
پشت سر
مارکس و انگلس و لنین
روان بوده است.
 
۲ 
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است 
که
 از 
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت 
به ستوه آمده اند .
 
‍شعارها و آرمان های بورژوایی آغازین
از
این
به
 بعد
برای بورژوازی واپسین
چیزهایی دست نایافتنی اند.
 
بورژوازی واپسین
دیری
است
که
نه
برای آزادی اعضای جامعه تره خرد می کند،
و
نه
برای خواهری ـ برادری اعضای جامعه.
 
برابری
را
بورژوازی واپسین
یا
بکلی
مسکوت می گذارد
و
یا
به صورت برابری شانس و اقبال
تحریف می کند:
همه اعضای جامعه
از گدا زاده تا میلیاردر زاده
شانس و اقبال و امکان برابر دارند.
 
بورژوازی واپسین
 از
این حقیقت امر خبر دارد
و
می داند که خلایق هم خبر دارند.
 
به
همین دلیل
پس از فروپاشی شوروی و خالی ماندن میدان از رقیب،
با
اساطیر خر رنگ کن نوینی
وارد صحنه خالی از حریف می شود،
ولوله به راه می اندازد و معرکه می گیرد:
 
پست مدرنیسم
(پسا مدرنیته)
گلوبالیزاسیون
و
نئولیبرالیسم
جزو این اساطیر  بورژوازی واپسین
بوده اند.
 
ما
در
همان ایام
در
همه این زمینه ها
نقدهای علمی و انقلابی
از
فلاسفه و علمای مارکسیستی
ترجمه و منتشر کرده ایم.
 
ضمنا
دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین
را
نیز
در خیلی از زمینه ها
ترجمه و منتشر کرده ایم.
 
۳
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است 
که
 از 
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت 
به ستوه آمده اند .
 
وقتی
بورژوازی،
لیبرال
نبوده باشد،
چگونه می تواند معلق زند و نئولیبرال باشد؟
 
سؤال
از
همان آغاز
این بود
که
در ورای این اساطیر مدرن
چه کفتاری خرناسه می کشد؟
 
الف
با
اسطوره پسامدرنیته،
مدرنیته
  تحقیر و تخفیف و تخریب می شد.
 
همان مدرنیته ای
که
بورژوازی مترقی آغازین
تأسیس کرده بود
و
پس از ته کشیدن پوتانسیال (ظرفیت) طبقاتی بورژوازی،
پرولتاریا
به
حمایت و تکمیل و توسعه آن 
کمر بسته بود.
 
نمایندگان بی شرم و پر روی پست مدرنیسم
عملا
فلسفه کلاسیک بورژوایی
را
و
مارکسیسم ـ لنینیسم
را
(که فلسفه کلاسیک بورژوایی یکی از منابع آن بود)
به
توفان ریشختند 
بسته بودند.

ب
با
اسطوره گلوبالیزاسیون
در
مقیاس گلوبال (تمامارضی)
سیاست جهانگیری بی بند و بار امپریالیسم
توجیه می شد.

حقوق ملل
بی اعتبار می گشت.

مرزهای ملی
از
بین می رفتند و راه برای صدور عنگلاب به کشورهای دیگر هموار می گشت.


رمز فیلد
کیف خر کنان
از
ارسال چند هزار نفر قوای ویژه،
بمباران کشوری،
بازداشت رهبر ملتی
و
تشکیل رژیم دست نشانده ای
و
برقراری نظم نوین جنگل امپریالیستی در جهان
سخن می راند.

در
مرزهای ملی جوامع امپریالیستی
هم
همزمان
به
بهانه اسطوره گلوبالیزاسیون
بر
همه دستاوردهای طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان
آفتابه
برداشته می شد.

تولید نعمات مادی
به 
جاهایی منتقل می شد
که
کارگران به پشیزی خشنود بودند
و
حد اعلای اضافه ارزش
میسر می گشت.

پ
اسطوره نئولیبرالیسم
هم
هر قید و بندی
را
از
دست و پای سرمایه
برمی داشت.

این اسطوره
اما
بسان اساطیر امپریالیستی دیگر
فونکسیون ایده ئولوژیکی
هم
داشت.


آن سان
هاینر گایسلر
دبیر اول  سابق حزب دموکرات مسیحی امپریالیسم آلمان
در
تله ویزیون آلمان
به عنوان بورژوای عنقلابی،
بر
نئولیبرالیسم
حمله می برد
و
حساب نظام سرمایه داری انحصاری ـ دولتی امپریالیسم آلمان
را
از
آن
جدا می کرد
و
شق القمر می کرد.
 
عنقلابیون 
چنین
اند
در
آلمانزمین.
 
بدین طریق و با این ترفند
نظام سرمایه داری به تعویق افتاده (واپسین)
به
صورت دیالک تیکی از فرشته و دیو
نمودار می گشت.

اگر
خلایق
احیانا
به
هوش می آمدند،
نظام سرمایه داری به تعویق افتاده (واپسین)
به
صورت
دیالک تیکی از بد و بدتر
(جماران و جمکران)
جلوه گر می شد.
 
توده ناراضی
در
بدترین حالت
می توانستند
سرمایه داری نئولیبرالیستی 
را
با
سرمایه داری «هومانیستی ـ اوتوپیستی»
جایگزین سازند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر