۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

سیری در لاطائلات آرش سرکوهی (۶)


تضاد و تنش میان دموکراسی و حقوق بشر 

از 

نگاه هابرماس
آرش سرکوهی

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور

۱
و 
اگر اکثریت شهروندان یک کشو‍ر 
در
 انتخاباتی آزاد 
چون 

همه پرسی سال ۱۳۵۸ در ایران 
که
 به
تصویب قانون اساسی 
منجر شد 
که 
بندهای مهمی از اعلامیه حقوق بشر را نقض می‌کند، 
چه باید کرد؟
همانطور که ذکر شد
خود مقوله کسب مشروعیت از طریق انتخابات و همه پرسی
باید 
مشخصا و مستقلا
مورد بررسی قرار گیرد.

آرش سرکوهی
در آلمان امپریالیستی
 تحصیل کرده است
و
مرید یورگن هابر مس
یکی از ایده ئولوگ های سینه چاک طبقه حاکمه امپریالیستی شده است.

تمام هیکل یورگن هابرمس
را
طبقه حاکمه امپریالیستی

به 
زر ناب
سرشته است.

طبقه حاکمه امپریالیستی
با بهانه و بی بهانه
هابرمس
را
جایزه باران کرده است.

ما
بخشی از جوایز ارزانی شده به او را نام می بریم.

هابرمس
اما
خود
را
بی شرمانه
تئوریسین مارکسیسم 
جا می زند.


 
یورگن هابرمس 
(متولد 1929 دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر

جوایز دریافتی هابرمس
سال نام جایزه ها
1980 جایزه تئودور آدورنو
1985 جایزه خواهران شول
1986 جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
1987 جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
1995 جایزه کارل یاسپرس
1999 تئودور هویس
2001 جایزه صلح تجارت کتاب
2003 جایزه پرینس فون آستورین
2004 جایزه کیوتو (50 میلیون ین)
2004 جایزه افتخاری هولبرگ (5700000 یورو)
2005 جایزه هولبرگ (520 هزار یورو)
2006 جایزه برونو کرایسکی
2006 جایزه دولت نورد راین وستفالین
2008 جایزه اروپا (50 هزار یورو)

۲
و 
اگر اکثریت شهروندان یک کشو‍ر 
در
 انتخاباتی آزاد 
چون 

همه پرسی سال ۱۳۵۸ در ایران 
که
 به
تصویب قانون اساسی 
منجر شد 
که 
بندهای مهمی از اعلامیه حقوق بشر را نقض می‌کند، 
چه باید کرد؟
 
ما
برای تأمل بر روی مقوله کسب مشروعیت از طریق انتخاابت آزاد و یا رفراندوم
به
بررسی رئالیستی شرایط کسب مشروعیت توسط فاشیسم در آلمان 
و 
توسط فوندامنتالیسم در ایران
خطر می کنیم.

۳

 
دومه نیکو لوسوردو (متولد 1941)
پروفسور فلسفه در دانشگاه (اوربینو).  
او در همکاری با (هاینتس هولتس) به انتشار مجلهً (توپوس) ـ خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی ـ را بعهده داشته است.
آثار:
امانوئل کانت ـ آزادی ، حقوق و انقلاب (1987)
هگل و ارثیهً آلمانی، فلسفه و مسایل ملی انقلاب و ارتجاع          (1981)
هگل و بیسمارک. انقلاب 48 و بحران فرهنگ آلمانی (1993)
همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)
 
دومه نیکو لوسوردو
در یکی از آثارش
تحت عنوان «همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ» (۱۹۹۵)
جو حاکم بر اروپا
را
قبل از شروع جنگ جهانی
به زبانی ساده
تشریح کرده است.
 
طبقه حاکمه امپریالیستی
فاشیسم
را
در 
اروپا
(و نه فقط در اروپا)
به
صورت جنبش اجتماعی
در می آورد.
 
نخبگان فاشیستی 
از
قبیل موسولینی و هیتلر و فرانکو و لاشخورهای دیگر
ایدئالیزه می شوند.
 
سکسی
می شوند.
 
مورد تجلیل ایراسیونالیستی و ایرئالیستی (ضد راسیونالیستی و ضد رئالیستی)
قرار می گیرند.
 
پرستیده می شوند.
 
عکس شان
را
خلایق
در آیینه ماه می بینند
و
موی شان
را
در لابلای کتب مقدس.
 
هیتلر
در
ایران رضاشاهی
حیدر 
 جا زده می شود 
و
نبرد من
به 
زبان شیرین فارسی
ترجمه و منتشر می شود.
 
 
همان وینستون چرچیل پیپکش معروف
که
اکنون
فیلمی برای تجلیلش تهیه شده،
در
مدح موسولینی
سخنرانی های غلوآمیز غرا سر می دهد.
 
 
در
آلمان
دو رهبر بزرگ انقلاب سوسیالیستی مغلوب
روزا و لیبکنشت
ترور می شوند.
 
موجی از ترور شخصیت های پرولتری
و
به
آتش کشیدن سندیکاهای و سازمان های کارگری
سراسر آلمان
را
در می نوردد.
 
مراجعه
کنید
به
اثر برتولت برشت
ترس و نکبت رایش سوم
 
تحت تأثیر تبلیغات امپریالیستی فراگیر
و
با
حمایت مالی و لوژیستیکی همه جانبه کنسرن های سرمایه داری
زمینه عینی و ذهنی لازم
برای تسخیر قدرت سیاسی 
توسط حزب مستضعفین فاشیستی
تحت عنوان عوامفریبانه ناسیونال ـ سوسیالیسم
آماده می گردد.
 
پیروزی نازی ها در انتخابات کذایی
(مهمترین مؤلفه دموکراسی از دید آرش سرکوهی)
نقطه ای
بر
پایان
این خط پیشاپیش ترسیمگشته است.

چند سال قبل
در
سال ۱۹۱۸
انقلاب کارگری در آلمان سرکوب شده است.

بر
ویرانه های حکومت شوراهای کارگری نوبنیاد
سیطره سیاه فاشیسم
برقرار می شود
تا
جنگ جهانی توتال (فراگیر و سرتاسری)
سرمایه داری بحران زده
را
برای مدتی
از
منجلاب بحران برون آورد.

برای
طبقه حاکمه امپریالیستی
تنها ره رهایی
جنگ توتال جهانی
بوده است.
 
آماج اصلی طبقه حاکمه امپریالیستی،
تخریب عمیق نیروهای مولده جاندار و جامد 
از
طریق جنگ جهانی ویرانگر بوده است.
 
فقط
بدین طریق
امکان شروع از صفر
(سرمایه گذاری، گردش سرمایه و چرخش چرخ تولید نعمات مادی)
می توانست فراهم آید.
 
تخریب عمیق
کشورهای مهم جهان
در
اروپا و آسیا
برای طبقه حاکمه امپریالیستی،
از
واجبات بوده است
و
نه
از
تصادفات.
 
آرش سرکوهی
در
سطح چیزها و پدیده ها
پرسه می زند.
 
بدون از آن خود کردن مارکسیسم
نمی توان
از
سطح پدیده ها دل کند 
و
ره به اعماق آنها یافت.
 
حقیقت خویشاوند ماهیت است.
 
حقیقت 
نه
در
ظاهر و سطح چیزها و پدیده ها،
بلکه در ذات (ماهیت) آنها ست.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر