۱۳۹۶ بهمن ۵, پنجشنبه

چریک فدایی خلق چه می گوید؟ (۲)

 
ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
 
پیشکش
به
فرج الله میزانی
(جوانشیری از دیار آتش ها)
که
«چریک های فدایی خلق چه می گویند؟» 
یکی
از
آثار ارجمند او ست.
 
هگل می گوید:
نفی
همیشه
باید
 معین باشد.

از دید هگل 
نفی نامعین
نفی عاری از آلترناتیو و یا بدیل مشخص و روشن
نفی نیست.
 
بدون داشتن آلترناتیو نوین معینی
 برای چیز کهنه ای
نمی توان
به
نفی آن مبادرت ورزید.

سؤال
این بود
که
چرا و به چه دلیل
هگل
به
این نتیجه رسیده است؟
 
۱
نفی
همیشه
باید
 معین باشد.
برای درک منظور هگل
باید
با 
مفهوم فلسفی مهم تجسم
آشنا شد:
 
تجسم
یعنی جسمیت یابی روح.
 
مثال:
روح خدا (مسیح)
در هیئت حضرت عیسی،
تجسم (جسمیت) می یابد.
 
روح مجرد
هیئت آدم مشخص
به
خود می گیرد.
 
 
مارکس و انگلس
در
تعریف مفهوم کار،
بدان
صراحت روشن می بخشند
و
مارکس 
در
چالش نظری با هگلیانیسم جوان
این شعار هگل
را
مورد انتقاد ماتریالیستی ـ دیالک تیکی قرار می دهد.
 
۲
نفی
همیشه
باید
 معین باشد.
کار
از
دید مارکس و انگلس
از 
کله آدمیان می گذرد:
به
قول مارکس
فرق نساج با عنکبوت و عمله و بنا و معمار با زنبور
این است
که
نساج و عمله و بنا و معمار،
قبل از بافتن و ساختن چیزی،
مدل فکری آن چیز
را
در
ذهن خود می سازند
و
بعد
با 
مصالح مادی
بدان مدل فکری
مادیت و شیئیت و جسمیت و واقعیت 
می بخشند.
 
پیش شرط کار از هر نوع
پیش شرط تولید هر چیزی،
داشتن پیشاپیش ایده و اندیشه و مدل فکری آن چیز
است.
 
حالا
برمی گردیم
به
سخن حریف شریف فرنگی:
 
۳
بدون بدیل انقلابی
چیزی تغییر نخواهد یافت.
 
می توان گفت
که
مثلا
بدون داشتن مدل فکری انقلابی معینی و در خطوط کلی اش روشنی
برای
نظام سرمایه داری عجق ـ وجق جمهوری جنایت و جنون
نمی توان
آن
را
تحول بخشید.
 
ولی
می توان
آن
را
با
 خاک
 یکسان کرد.
 
نجار 
به عنوان مثا
بدون داشتن مدل فکری صندلی،
نمی تواند به تولید صندلی بپردازد.
 
صندلی مادی و شیئی معین
چیزی جز مادیت یابی و شیئیت یابی مدل ذهنی صندلی
در
کله نجار 
نیست.

استحاله روح (اندیشه، تصور، مدل)
به
ماده 
(صندلی)
 
فقط
باید به خاطر داشت
که
خود این اندیشه و ایده و مدل فکری
منشاء مادی
دارد.
 
نیاکان ما 
مثلا
تخته سنگی در کوه و دره دیده اند
که
انعکاسش در آیینه ذهن آنها،
به تشکیل مدل ذهنی صندلی منجر شده است.
 
بعد
در
روند تولید و بازتولید صندلی
مدل فکری رفته رفته تکمیل گشته است
و
گرنه
مغز
نه
زایشگاه اندیشه و ایده و مدل فکری،
بلکه 
ارگان اندیشیدن 
است.
 
مغز
ارگان حلاجی سیگنال های حسی است
و
نه
غده ترشح اندیشه.
  
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر