۱۳۹۶ دی ۲۲, جمعه

سیری در فرمایشات ناصر زر افشان (۹)

 
ناصر زرافشان
  (زادهٔ ۱۳۲۵) 
نویسنده، 
مترجم،
 حقوقدان، 
وکیل دادگستری، 
فعال حقوق بشر

ملاحظه ای بر «خشونت» در مبارزه
  «مگس و جولان در عرصه سیمرغ»
ناصر زرافشان
تحلیلی
از
میمحا نجار
 
پیشکش
به
 رعنا 
 
۱
بله. 
البته که مردم ترجیح می دهند آرام و بی آنکه از بینی کسی خون آید 
پیشرفت کنند.
 
ناصر زرافشان
احتمالا
جزو سکنه کره بی سکنه مریخ است.
 
چون
از
تاریخ بشری
کمترین خبری ندارد.
 
معلوم نیست
که
بر
پایه کدام تجارب تاریخی و اسناد و مدارک و فاکت های عینی
به
 این نتیجه رسیده
که 
توده
(بردگان، رعایا، پرولتاریا)
«ترجیح می دهند
 آرام 
و
 بی آنکه از بینی کسی خون آید 
پیشرفت کنند.»
ما
برای به هم زدن خواب عمیق ناصر زرافشان
به
تجارب تاریخی معینی
 اشاره می کنیم:
 
الف
در قیام بردگان روم
تحت سرکردگی اسپارتاکوس
بردگان ستمدیده در طول قرون
زنان و کودکان و حتی شیرخوارگان اشرافیت برده دار و روحانی
را
حتی
به 
حال خود 
رها نکردند،
چه رسد به خود حضرات و اجامرشان.
 
ب
رعایای آلمان
در قرون وسطای واپسین
۳۰ سال آزگار
بر
ضد اشرافیت فئودال و روحانی و کلیسای کاتولیک
جنگ مسلحانه
(جنگ های ۳۰ ساله آلمان)
با
تلفات عظیم
از
هر دو سو
به راه انداختند.
 
پ
توده های دهقانی
تحت رهبری پرولتاریای روس
در
انقلاب اکتبر
کاخ های تزاری
را
مسلحانه تسخیر کردند 
و 
بر 
تاج و تخت تزار وبر  گلدان های کاخ کرملین 
آفتابه برداشتند.
 
ت
پس از شکست فاشیسم
 توده های آنتی فاشیست آلمان دموکراتیک
تحت رهبری پرولتاریای آلمان
اربابان فئودال و بورژوا
را
به جایی انداختند
که
 اعراب نی انداخته اند و نی نوا نام داده اند 
و 
همولایتی های ناصر زرافشان
به نیت پیک نیک و شنیدن نوای نی
 بدانجا می روند  و آش و لاش و لاشه به وطن برمی گردند.

۲
بله. 
البته که مردم ترجیح می دهند
 آرام 
و
 بی آنکه از بینی کسی خون آید 
پیشرفت کنند.
 
خیر.
از این خبرها نیست.
 
مردم
اگر
 برخیزند،
خشک و تر سوزند.
 
دلیلش چیست؟
 
دلیلش 
در
شرایط عینی و ذهنی خیزش مردم است.
 
مردم
وقتی برمی یخزند
که
کارد تیز طبقه حاکمه
بر 
استخوان شان رسیده است.
 
به همین دلیل
شعار توده
یا
مرگ
یا 
آزادی
است.
 
این بدان معنی است
که
توده خیزنده
بر
 سر دو راهی مرگ و جنگ
ایستاده است.


به قول حریفی 
به
نام فریدریش انگلس
رضی الله عنه
«انقلاب به پرولتاریا تحمیل می شود.»
 
اکنون
دیری است 
که
طبقه حاکمه امپریالیستی 
به
این حقیقت امر پی برده است.
 
 
فیلسوف بورژوایی
موسوم
به
فریدریش البرت لانگه
پیشایپش
آژیر کشیده است:
کارد طبقه حاکمه
نباید به استخوان توده رسد.
 
 
به
همین دلیل
پس از جنگ جهانی دوم
برای جلوگیری از خیزش خلق و گذار به کمونیسم
در
جوامع سرمایه داری اروپا
دولت های اجتماعی
(اقتصاد اجتماعی بازار)
تشکیل شده اند.

ترفند طبقه حاکمه
این است
که
از 
جیب توده مشغول کار 
برداشته می شود
و
به 
جیب توده جوینده کار و یا عاجز از کار
ریخته می شود.
 
در نتیجه،
نه،
کسی از مایحتاج اولیه زندگی محروم می ماند
و
نه،
کسی
بر 
سر دو راهی مرگ و جنگ
قرار می گیرد.
 
اجامر جمهوری جماران
هم
احتمالا 
در صدد انجام این ترفند بوده اند.
 
ما
دوریم
و
بی خبریم.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر