۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه

سیری در شعر «زندگی» از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۲)

تحلیلی
از 
میم نون 
 
۱
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
در این خراب ریخته
که 
رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده ـ راه بسته ای
 است،
 زندگی؟
 
معنی تحت اللفظی:
چه استنباطی از زندگی داری؟
 
خیال می کنی
که
زندگی،
قایقی
است
که
بادبانش شکسته و به گل نشسته است؟
 
خیال می کنی
که
زندگی،
در این خرابه که حتی رنگ بهبود بر رخساره ندارد،
راهی
است
که
به بن بست رسیده است و بسته است؟
 
۲
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
حیات
(زندگی)
یکی از مهم ترین مفاهیم در فلسفه بورژوایی واپسین است.
 
فلسفه حیات
(اگزیستانسیالیسم)
یکی از مکاتب فلسفی امپریالیستی است
که
آبشخور فاشیسم 
است.
 
مراجعه کنید
به
فلسفه حیات
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانس 
اگزیستانسیالیسم کاتولیکی  
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۳
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
سایه
در این شعر فوق العاده غنی و پرمعنی
خواه آگاهانه و خواه ناخودآگاه
استنباط بورژوایی ـ واپسین
از
حیات
را
به چالش می کشد.
 
عظمت عظیم این شعر سایه
ضمنا
در شرایط عینی و ذهنی معینی است 
که
این شعر سروده شده است.

سایه
در
جشن و پایکوبی بی پروای طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
در
مقیاس بین المللی
و
در
 سیطره و سلطه ی یأس و نیهلیسم و پسیمیسم و اسکپتیسیسم
 بر 
اذهان اعضای جامعه بشری
به
بازتعریفی هنری از حیات
برمی خیزد
و
آیه های  یأس و نیهلیسم و پسیمیسم و اسکپتیسیسم
طبقه حاکمه
را
به رگبار نقد انقلابی می بندد.
 
۴
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
سایه
شعار معروف امپریالیسم،
موسوم به «پایان تاریخ»
را
به نام می نامد و به تند باد طعنه و طنز و تمسخر می بندد.

تز امپریالیستی موسوم 
به
نظام سرمایه داری به مثابه «پایان تاریخ»
در این بند از شعر سایه،
به صورت زورق بادبان شکسته ی به گل نشسته ی آلترناتیو نظام سرمایه داری
تصور و تصویر می شود.
 
از
دید سایه
تز امپریالیستی موسوم 
به
نظام سرمایه داری به مثابه «پایان تاریخ»
پندار باطلی بیش نیست.
 
سایه
در ادامه شعر 
دلایل علمی و عینی خود
را
برخواهد شمرد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر